عمار پس از برکنارى از حکومت کوفه، به مدینه برگشت و در جبهه امام على بن ابىطالب علیهالسلام قرار گرفت و در برابر رفتارها و کردارهاى ناروا و غیراسلامى زمامداران وقت، واکنش نشان داده و آنان را اندرز مىداد. وى در زمان عثمان بن عفان به خاطر اندرزدادن خلیفه در برابر رفتار ناشایست و تبعیضآمیز او و کردار غیراسلامى فرمانروایانش در شهرها، مورد ضرب و شتم مجلسنشینان و قراولان خلیفه قرار گرفت و به سختى بیمار گردید.
عمار در قیام سراسرى مسلمانان انقلابى شهرها بر ضد عثمان، با آنان همفکرى و همیارى مىکرد و در انتخاب امیرمؤمنان على بن ابىطالب علیهالسلام به خلافت اسلامى، نقش بسزایى داشت.
حضرت على علیهالسلام پس از انتخاب شدن به خلافت، با این که بسیارى از یاران وفادار و شایسته خویش را براى حکمرانى به شهرها اعزام کرده بود، ولى عمار را به عنوان یک مشاور و همراز دیرین در نزد خود نگه داشت و در تمامى امور سیاسى، اجتماعى و نظامى با او مشورت مىکرد و احترامش را به نیکى نگه مىداشت. عمار نیز با این که در حدود 90 سال از عمرش گذشته بود، همچون یک سرباز فداکار و پا در رکاب در خدمت امام على بن ابىطالب علیهالسلام قرار داشت و تمام مأموریتها و دستورات آن حضرت را به مانند مأموریتها و دستورات پیامبر صلی الله علیه و آله به خوبى و نیکى انجام مىداد.
عمار در دو جنگ جمل و صفین از عناصر اصلى یاران امام علی علیهالسلام بود و کارهاى مهمى در این دو جنگ بر عهده داشت. عماریاسر در جنگ صفین، مبارزات زیادى به عمل آورد و به سپاه معاویه مىگفت: ولوددتُ أنّکم خلق واحد فذبحتکم(3)؛ (به خدا سوگند) دوست داشتم که شما همه یک خلق بودید و تمامى شما را ذبح مىکردم!(4)
سرانجام در یک عملیات بزرگ، سپاهیان امام علی علیهالسلام ضربههاى سهمگین و مهمى بر سپاه معاویه وارد کرده و شیرازه صفوف لشکریان شامى را در هم ریختند. در معرکه جنگ، از دو طرف زنانى بودند که پرستارى زخمیان و مددرسانى رزمندگان را بر عهده داشتند. در این میان، یکى از پرستاران به عمار رسید و از وى پرسید: آیا چیزى مىخواهید؟ عمار که بسیار تشنه بود، از وى تقاضاى آب کرد.
زن پرستار، مقدارى شیر براى عمار آورد. عمار هنگامى که شیر را مىنوشید، مىگفت: بهشت در زیر گامهاى پیران است. امروز دوستان خود را ملاقات مىکنم. امروز حضرت محمد صلی الله علیه و آله و حزبش را دیدار مىنمایم. به خدا سوگند، اگر دشمنانمان آن قدر بر ما شمشیر مىزدند که ما را به حد ناتوانى مىرساندند، باز هم یقین داشتیم که ما بر حقیم و آنان بر باطل.
پس از نوشیدن شیر، دوباره به رزم بىامانش ادامه داد و صفوف دشمن را از هم گسست و بسیارى از آن سیاهبختان را به خاک مذلت انداخت. ولى در گرماگرم نبرد فردى به نام ابوعادیه از سپاهیان دشمن بدن عمار را نشانه گرفت و نیزهاى بر او فرود آورد و فرمانده عالى مقام حضرت على علیهالسلام را از زین به زمین انداخت. فردى دیگر از سپاه دشمن به نام ابن جون، سرش را از بدن جدا کرد.
این دو نفر، در حالى که سر بریده عمار را به نزد معاویه بردند، از او تقاضاى پاداش و جایزه کردند و هر کدام از آن دو تلاش مىکرد که ثابت کند، او عمار را کشته است و در این باره به نزاع برخاسته بودند.
عبدالله بن عمرو بن عاص که در نزد معاویه بود و آن دو را مشاهده مىکرد، گفت: درباره سر عمار شتابزدگى نکنید و به آن خوشحال نباشید. زیرا از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدم که مىفرمود: عمار را گروه سرکشان و ستمکاران مىکشند. معاویه که سخنان وى را شنید، بسیار ناراحت و خشمگین شد و به عمرو بن عاص گفت: آیا نمىشود این دیوانه را از پیش چشمان ما دور کنى!
سپس به عبدالله بن عمرو بن عاص گفت: تو به جاى این حرفها، چرا جنگ نمىکنى؟ عبدالله گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله روزى مرا امر به فرمانبردارى از پدرم کرد. من نیز به خاطر فرمان پیامبر صلی الله علیه و آله از پدرم اطاعت مىکنم و به اصرار او به این نبرد آمدهام و با شما هستم ولى با کسى مبارزه نمىکنم. همچنین، پیش از شهادت عمار بارها عمرو بن عاص گفته بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: عمار را گروه ستمکاران مىکشند.
از وى پرسیدند: پس چرا او با ما مىجنگد؟ آیا ما ستمکاریم؟ عمرو بن عاص براى فریب آنان گفت: نه، بلکه عمار سرانجام به ما خواهد پیوست و بدست یاران على علیهالسلام کشته خواهد شد.
شهادت عمار ضربه سهمگین و تزلزلآورى بر سپاهیان معاویه وارد کرد و بسیارى از آنان را به تردید و دودلى انداخت. ولى معاویه براى سرپوش گذاشتن بر این فضاحت آشکار در میان سپاهیان خود شایع کرد که عمار را على علیهالسلام کشت. زیرا عمار به دستور على علیهالسلام به جنگ شامیان آمد و بدست شامیان کشته شده است. پس قاتل او، على علیهالسلام است!
ادعاى واهى و بىارزش معاویه، شاید برخى از دودلان شامى را ساکت مىکرد و تسکینى بر التیام آنان بود، ولى در یاران امام على علیهالسلام تأثیرى نداشت. بلکه موجب تقویت ایمان و تثبیت بیشتر اعتقادات آنان گردید. عمار یاسر به هنگام شهادت، 91 سال و به روایتى 93 سال و به روایتى دیگر 94 سال از عمرش گذشته بود. علاوه بر ابوالعادیه، افراد دیگرى نیز به عنوان قاتل عمار در منابع تاریخى بیان شدهاند، مانند: عقبة بن عامر جهنى، عمرو بن حارث خولانى، شریک بن سلمه مرادى و ابوحراء سکسکى.
پس از فروکش کردن جنگ، حضرت على علیهالسلام بدن عمار و هاشم مرقال را که در یک نبرد به شهادت رسیده بودند، در کنار هم قرار داد و بر آنان نماز گزارد و در همان جا دفن نمود. آن حضرت در غم از دست دادن عمار، بسیار ناراحت بود و مىفرمود: هر کس از وفات عمار دلتنگ نشود، او را از مسلمانى نصیبى نباشد.(7)
پی نوشت
(1). منتهى الآمال (شیخ عباس قمی)، ج 1، ص 124.
(2). الکامل (ابن اثیر)، ج 3، ص 20 و 31.
(3). وقعة صفین (نصر بن مزاحم)، ص 319.
(4). نک: أنساب الأشراف (بلاذری)، ص 219.
(5). وقعة صفین، ص 319.
(6). کشف الغمه (علی بن عیسی اربلی)، ج 1، ص 335.
(7). منتهى الآمال، ج 1، ص 124.
نوشته شده توسط
محمد امین جلیلوند
90/10/15:: 12:0 صبح
|
() نظر