عوامل مؤثر بر سلامت روانهمه متخصصان متفق القولاند که سلامت روان در تحول شخصیت واحد نقشى بنیادین است. تصور تحول موزون انسان بدون وجود سلامت روان غیرممکن است. بىشک، عوامل متعددى بر سلامت روان تاثیر مىگذارند که فهرست کردن همه آنها دشوار است؛ چرا که وجود تفاوتهاى فردى ممکن است به تنوع در عوامل مؤثر بر سلامت روان بینجامد. با این حال، یافتههاى حاصل از پژوهشها در زمینههاى زیست شناسى و علوم اجتماعى، دانش ما را درباره عواملى که ممکن است سلامت روان را تحت تاثیر قرار دهند، وسعت بخشیدهاند.
به اعتقاد چاهن، برخى از الگوهاى مهمى که علت اختلالهاى روانى را از زوایاى گوناگون مورد بررسى قرار مىدهند، عبارتند از:
1- الگوى پزشکى بر نقش شرایط اندام گوناگون که مىتواند کنش مغز را تحت تاثیر قرار داده، به اختلال روانى بینجامد، تاکید ورزیده است.
2- الگوى روان تحلیلگرى در وهله نخست، بر موقعیتهاى تنش زایى که به وسیله ایجاد اضطراب، متضمن تهدیدى براى فرد است، متمرکز مىشود. چنانچه فرد به طور مؤثر با موقعیت اضطرابى سازش حاصل کند، اضطراب حذف مىشود و در صورتى که اضطراب و تنش ادامه یابد، فرد نوعا به مکانیزمهاى دفاعى گوناگون، که سلامت روان وى را تحت تاثیر قرار مىدهند، متوسل مىشود. این الگو به تجارب آغازین کودکى در خانواده، که به وسیله هدایت نادرست والدین سرکوب شده است، اهمیت بسیار مىدهد.
3- الگوى رفتارى نگرى، یاد گیرى معیوب را عامل اساسى اختلال روانى مىداند. سلامت روان – به طور گستردهاى - توسط شکست در یادگیرى رفتارهاى سازش یافته ضرورى یا ناکامى در تسلط یافتن بر موقعیتهاى اجتماعى به طور موفقیت آمیز تحت تاثیر قرار مىگیرد. ناگفته پیداست که رفتارهاى سازش نا یافته مانند سایر مهارتها، از محیط آموخته مىشوند.
4- الگوهاى هستى نگر - انسانى نگر بر توقف یا تحریف تحول فرد به عنوان عاملى اساسى، که بر سلامت روان اثر مىگذارد، تاکید مىورزند. این الگوها بر تقویت انگیزش و شکل گیرى «خود» در فرد تاکید مىکنند. چنانچه فرد مجالهاى رشد فردى و خود شکوفایى را انکار کند، اضطراب، ناامیدى و ناکامى را تجربه خواهد کرد که در نهایت، به ناسازگارى وى خواهد انجامید. این الگو بیانگر این نکته است که انحراف از طبیعت انسانى، که اساسا رو به توحید یافتگى و سازندگى دارد، به وسیله شرایط ناخوشایند محیطى موجب سازش نایافتگى مىشود.
5- الگوى بین فردى، نارضایى از روابط بین فردى را ریشه رفتار سازش نایافته مىداند.
6- دیدگاه بین فرهنگى - اجتماعى بر نقش آسیب شناسى شرایط اجتماعى همچون فقر، تبعیض، فرقههاى مختلف و خشونت، به عنوان عوامل مهمى که بر سلامت روان افراد در جامعه اثر مىگذارند، تاکید مىورزد.
نظام ارزشى و سلامت روانیکى از شروط لازم براى دست یابى به سلامت روان، برخوردارى از یک نظام ارزشى است و همان گونه که چاهن مىگوید: بهره مندى از یک سلسله ارزشهاى شخصى و فلسفهاى مبتنى بر باورها، آرزوها و آرمانهایى که با سعادت و تحقق خود و اطرافیان فرد پیوندى نزدیک دارد، شرط لازم براى کسب سلامت روان است.
مزلو اصول و ارزشهاى افراد مایوس و درمانده و افرادى را که واجد سلامت روانى هستند؛ دست کم در برخى موارد، متفاوت مىداند؛ زیرا آنان داراى ادراکات و طرز تلقىهاى متفاوتى از جهان مادى، اجتماعى و جهان روان شناختى خصوصى هستند که همین ادراکات و طرز تلقىهاى متفاوت، نظام ارزشى فرد را رقم مىزنند. (5) به اعتقاد مزلو، نظام ارزشهاى فرد واجد سلامت روان بر پایه پذیرش فیلسوفانه طبیعت خود، طبیعت بشرى، حیات اجتماعى و طبیعت و واقعیت جسمانى حیات استوار است. در واقع، بخش عمدهاى از قضاوتها و ارزش گذارىهاى هر روزه این گونه افراد، از پذیرش واقعیت سرچشمه مىگیرد. آنچه را فرد واجد سلامت روان، که خواستار تحقق خود است، تایید یا تکذیب مىکند، بدان وفادار مىماند یا خوشایند یا ناخوشایندش مىیابد، اغلب مىتواند همچون اشتقاقاتى که ریشه در خصیصه پذیرش دارد، ادراک شود. (6)
ارزشها، سازمان دهندههاى اصلى اعمال و رفتارهاى شخصیت رشد یافتهاند. شخصیتهاى سالم، چنان که شولتس، (Schultz,D) مىگوید، به جلو مىنگرند و انگیزه شان هدفها و برنامههاى درازمدت است. آنان هدف جویند و اساس زندگى شان کارى است که باید به انجام برسانند و همین است که شخصیتشان را تداوم مىبخشد. (7)
از این رو، در این فرآیند، هدف جویى آن دسته از رفتارها و کنشهایى که فرد را به سمت هدف سوق مىدهند، واجد ارزش و جز آن فاقد ارزش به شمار مىرود.
آلپورت این انگیزش یگانه ساز یا باور وحدت بخش را، که در شخصیتهاى سالم بیش از روان آزرده نمایان است، «جهت داشتن» نامیده است. جهت داشتن، همه زوایاى زندگى فرد را تحت تاثیر قرار داده و با یکپارچه کردن تمایلات و انگیزههاى فرد، وى را به سوى هدف راهبرى مىکند و به او دلیلى براى زندگى مىدهد. (8) آلپورت تاکید مىکند که ارزشها به انضمام هدفها، براى پرورش فلسفه یگانه ساز زندگى بسیار مهم است.
روى، (Roy,E.C) داشتن فلسفهاى براى زیستن را یکى از شروط ضرورى براى برخوردارى از سلامت روانى آرمانى ذکر مىکند و مىگوید: کسى که به خوبى سازش یافته واجد فلسفهاى مستحکم در زندگى خود است و مىتوان موارد ذیل را به او نسبت داد:
الف- باید در جهانى مملو از حس تعهد و مشارکت اجتماعى فعال زندگى کند.
ب- زندگى پدیدهاى ارزشمند است که این ارزشمندى را مىتوان به باورداشتن انسانیت یا اعتقاد به هر مذهبى تعبیر کرد.
ج- هیچ کس به تنهایى نمىتواند زندگى کند. انسان تنها، جزیرهاى است که به خود منتهى مىشود. در حقیقت، هر فرد بخش اساسى و اجتناب ناپذیر یک فرد دیگر به شمار مىرود. چنانچه فلسفه فروم براین جمله مبتنى است که «تمام افراد بشر برادرند و داراى ظرفیت عشق مولد.» (9)
بهره مندى از یک نظام ارزشى پویا و استوار، فرد سالم را از روان آزرده متمایز مىسازد. شخص روان آزرده، یا پایبند به هیچ ارزشى نیست یا ارزشهایش ناقص، موقت و گذرا است. ارزشهاى روان آزرده به آن اندازه استوار نیست که تمامى جنبههاى زندگىاش را به هم پیوند دهد و یگانه سازد. (10)
معیارهاى سلامت وبیمارى روانى از دیدگاه اسلامپیش از بیان معیارها، تذکر این نکته لازم است که درباره حقیقت و ماهیت انسان، دو نظریه اساسى مقابل یکدیگر قرار گرفتهاند:
1- نظریه الهیون. 2- نظریه مادیون.
بر اساس نظریه الهیون، انسان حقیقتى است مرکب از جسم و بدن و روح و روان. روان انسان، جاویدان است و با مردن او فانى نمىشود. اما دیدگاه مادیون بر این مبتنى است که انسان جز همین بدن، چیز دیگرى نیست و با مردن، به کلى نابود مىشود و متلاشى شدن بدن یعنى متلاشى شدن شخصیت انسان.
به نظر مىرسد غفلت روان شناسان از جنبه روحى در بررسى شخصیت انسان، به وضوح منجر به درک ناقص آنها از انسان و کوتاهى در کوشش براى شناخت خصوصیات شخصیت بهنجار و نابهنجار شده است. همان گونه که اریک فروم، (Fromm,E) ،روانکاو معروف، قصور و عجز روان شناسى جدید را در شناخت صحیح انسان، که ناشى از عدم توجه به بررسى جنبه روانى انسان مىباشد، مشاهده کرده است. متاسفانه امروزه مىبینیم که روان شناسى مبدل به علمى شده است که درباره همه چیز، بجز روان انسان بحث مىکند و مىکوشد جنبههایى از انسان را، که امکان آزمایش آن در آزمایشگاه وجود دارد، بشناسد!
اما ملاکهاى سلامت و بیمارى روانى از دیدگاه اسلام یا به عبارت دیگر، معیارهاى شخصیت بهنجار، کامل، نمونه، مطلوب و مسلمان نمونه از غیر آن چیست؟
به طور کلى، مىتوان گفت: شخصیت بهنجار از نظر اسلام، شخصیتى است که جسم و روح او متعادل باشد و نیازهاى هر کدام ارضا شود. انسانى که داراى شخصیت بهنجار است، به جسم و سلامت و نیرومندى آن اهمیت مىدهد و نیازهاى آن را در حدى که شرع مقدس روا مىداند، برآورده مىسازد و همزمان با آن، به خدا ایمان مىآورد، عبادات و امورى را که موجب رضایت خدا هستند انجام مىدهد و از اعمالى که موجب خشم خدا مىشود، اجتناب مىکند. بنابراین، از نظر اسلام، کسى که پیرو هواى نفس خویش باشد، نابهنجار است و نیز کسى که خواستههاى جسمانى خود را سرکوب کند و با رهبانیتى افراطى و ریاضتى شدید باعث ضعف جسمى خود مىشود و تنها به ارضاى نیازها و تمایلات معنوى مىپردازد نیز نابهنجار تلقى مىشود؛ زیرا این گونه گرایشهاى افراطى و تفریطى با طبیعت و فطرت انسان، مخالف و ناسازگار است. به همین دلیل، هیچ کدام از این دو گرایش به شکلگیرى و تحقق ماهیت حقیقى انسان نمىانجامد؛ چنان که او را به کمال حقیقى شخصیتى نیز نمىرساند.
کلمات کلیدی:
تعریف سلامت روانملاکهاى سلامت روان
عوامل مؤثر بر سلامت رواننظام ارزشى و سلامت روان
معیارهاى سلامت وبیمارى روانى از دیدگاه اسلامالف- ویژگى شخصیت بهنجار
ب- ویژگىهاى شخصیت نابهنجارسیر به سوى کمال
الف- مراحل سیرب- ابزار سیر
راهکارعملیدستور اجرا
انسان از دو بعد جسم و روح تشکیل شده است که باید از هر دو بعد محافظت نماید و نیازهای هر دو را برآورده سازد. بحث سلامتی در مورد انسان یک مسئله مهم است که معمولا عموم مردم سلامتی را مختص به جسم دانسته و به آن توجه می نمایند، حال آن که سلامتی روح نیز مهم است. در اصل سلامتی جسم و روح لازم و ملزوم یکدیگرند که ما در این مقاله بنا داریم به چگونگی سلامت روح و روان بپردازیم.
یکى از شرایط لازم براى دست یابى به سلامت روان، برخوردارى از یک نظام ارزشى منسجم مىباشد و تحقیقات انجام شده نیز عامل پیدایش بسیارى از ناسازگارىها و نابهنجارىهاى روانى را تضادهاى ارزشى و عدم استقرار یک نظام ارزشى سازمان یافته در فرد مىدانند. اسلام ویژگىهاى شخصیت نابهنجار و بیمار و به تعبیر اسلامى، «فى قلوبهم مرض» را در بعد عقیدتى، خصوصیات مربوط به روابط اجتماعى، خانوادگى و زندگى حرفهاى و عملى، خصوصیات احساسى و عاطفى، عقلانى، شناختى و خصوصیات بدنى بیان کرده است.
آنچه از دیرباز سهمى از تلاشهاى فکرى اندیشمندان، فیلسوفان، جامعه شناسان و روان شناسان را به خود اختصاص داده، تحقیق و تفحص در مقوله ارزشهاست. گذشت قرون و سالها نه تنها از ارج و اعتبار چنین حوزهاى نکاسته، بلکه با توجه به الزامهاى خاص خود، بر اهمیت آن افزوده است. اکنون انسان مضطرب، افسرده و بحران زده عصر حاضر بیش از هر زمانى دیگر خود را درگیر سؤالهایى اساسى در این باره مىیابد. تحقیقات انجام شده عامل پیدایش بسیارى از ناسازگارىها و نابهنجارىهاى روانى را تضادهاى ارزشى و عدم استقرار یک نظام ارزشى سازمان یافته در فرد مىدانند. بنابراین، مىتوان بر این نکته تاکید کرد که ارزشها اساس و بنیان یکپارچگى شخصیت سالمند. در حقیقت، ارزشها سازمان دهندههاى اصلى اعمال و رفتارهاى شخصیت رشد یافته به شمار مىروند و سلامت روان، بىتردید، محصول چنین شخصیتى است.
با توجه به روابط موجود بین ارزشها و سلامت روان، معیارهاى سلامت و بیمارى روانى از دیدگاه اسلام مورد بحث و بررسى قرار مىگیرد. اما پیش از این، ذکر چند نکته ضرورى به نظر مىرسد:
تعریف سلامت روانتا کنون تعاریف متعددى از «سلامت روان» ارائه شده که همگى بر اهمیت تمامیت و یکپارچگى شخصیت تاکید ورزیدهاند. گلدشتاینGoldstein,K ، سلامت روانى را تعادل بین اعضا و محیط در رسیدن به خود شکوفایى مىداند. (1) چاهن (Chauhan,S.S. 1991) نیز سلامت روانى را وضعیتى از بلوغ روان شناختى تعبیر مىکند که عبارت است از حداکثر اثربخشى و رضایت به دست آمده از تقابل فردى و اجتماعى که شامل احساسات و بازخوردهاى مثبت نسبت به خود و دیگران مىشود. (2) در سالهاى اخیر، انجمن کانادایى بهداشت روانى، «سلامت روانى» را در سه بخش تعریف کرده است:
الف- تسلط بر هیجانهاى خود.
ب- آگاهى از ضعفهاى خود.
ج- رضایت از خوشىهاى خود.
الف- علاقه به دوستىهاى طولانى و صمیمى.
ب- احساس تعلق به یک گروه.
ج- احساس مسؤولیت در مقابل محیط انسانى و مادى.
الف- پذیرش مسؤولیتها.
ب- ذوق توسعه امکانات و علایق خود.
ج- توانایى اخذ تصمیمهاى شخصى.
د- ذوق خوب کار کردن. (3)
چاهن به ذکر پنج الگوى رفتارى در ارتباط با سلامت روان مبادرت کرده است:
1- حس مسؤولیت پذیرى: کسى که داراى سلامت روان است، نسبت به نیازهاى دیگران حساس بوده و در جهت ارضاى خواستهها و ایجاد آسایش آنان مىکوشد.
2- حس اعتماد به خود: کسى که واجد سلامت روانى است، به خود و توانایىهایش اعتماد دارد و مشکلات را پدیدهاى مقطعى مىانگارد که حل شدنى است. از این رو، موانع، خدشهاى به روحیه او وارد نمىسازد.
3- هدف مدارى: به فردى اشاره دارد که واجد مفهوم روشنى از آرمانهاى زندگى است و از این رو، تمامى نیرو و خلاقیتش را در جهت دست یابى به این اهداف هدایت مىکند.
4- ارزشهاى شخصى: چنین فردى در زندگى خود، از فلسفهاى خاص مبتنى بر اعتقادات، باورها و اهدافى برخوردار است که به سعادت و شادکامى خود یا اطرافیانش مىانجامد و خواهان افزایش مشارکت اجتماعى است.
5- فردیت و یگانگى: کسى که داراى سلامت روان است، خود را جدا و متمایز از دیگران مىشناسد و مىکوشد بازخوردها و الگوهاى رفتارى خود را توسعه دهد، به گونهاى که نه همنوایى کور و ناهشیارانه با خواستهها و تمایلات دیگران دارد و نه توسط دیگران مطرود و متروک مىشود.
علاوه بر تعاریفى که ارائه شد، «سلامت روانى» از دیدگاه مکاتب گوناگون روان شناسى نیز تعریف شده است که به اختصار برخى از آنها ذکر مىشود: (4)
- نظام زیستىنگرى که اساس روان پزشکى را تشکیل مىدهد، سلامت روانى را زمانى محقق مىداند که بافتها و اندامهاى بدن به طور سالم و بىنقص به وظایف خود عمل کنند. هر نوع اختلال در دستگاه عصبى و در فرایندهاى شیمیایى بدن، اختلال روانى را به همراه خواهد داشت.
- نظام روان تحلیلگرىبر این باور است که سلامت روان به معناى کنش متقابل و موزون بین سه پایگاه بنیادین شخصیت (بن، من و فرامن) است و سلامت روانى در صورتى حاصل مىشود که «من» بتواند بین تعارضهاى «بن» و «فرامن» تعادلى ایجاد کند.
- نظام رفتارى نگر در تعریف سلامت روانى بر سازش یافتگى فرد با محیط تاکید مىورزد و بر این اعتقاد است که رفتار سازش نایافته نیز مانند سایر رفتارها در اثر تقویت، آموخته مىشود. بنابراین، سلامت روانى شامل رفتارهاى سازش یافتهاى است که آموخته مىشوند.
- نظام انسانىنگر معتقد است که سلامت روانى یعنى ارضاى نیازهاى اساسى و رسیدن به مرحله خود شکوفایى. هر عاملى که فرد را در سطح ارضاى نیازهاى سطوح پایین نگه دارد و مانع شکوفایى او شود، به ایجاد اختلال رفتارى خواهد انجامید.
ملاکهاى سلامت رواناندیشمندان از زوایاى گوناگون، بر ویژگىهایى که به دست یابى و حفظ سلامت روان مىانجامند تاکید کرده اند. سالیوان (Sulivan.H. 1954) بر این باور است که در سلامت روان، ارزش عمده بر کنش اجتماعى مؤثر قرار دارد. روان تحلیل گران سنتى بر آگاهى از انگیزههاى ناهشیار و در پى آن، خود مهارگرى، که بر آگاهى مبتنى است، تاکید مىکنند.
فروم (Fromm.E. 1942) ارتباطهاى فرد با محیط اجتماعى، انسانى نگرى، آزادى و فرد گرایى را مورد تاکید قرار مىدهد. پرلز (Perls,F. 1973) نیز پذیرش مسؤولیت براى هدایت زندگى خود را مهم ترین ویژگى براى دست یابى به سلامت روان ذکر مىکند.
ونتیز (Ventis, W.L. 1995) سلامت روان را وابسته به هفت ملاک مىداند که عبارتند از:
1- رفتار اجتماعى مناسب.
2- رهایى از نگرانى و گناه.
3- فقدان بیمارى روانى.
4- کفایت فردى و خود مهارگرى.
5- خویشتن پذیرى و خود شکوفایى.
6- توحید یافتگى و سازماندهى شخصیت.
7- گشاده نگرى و انعطاف پذیرى.
الف- " Journal of Social issues (1995)Vol.51, No.2,PP.33-48.
کلمات کلیدی:
آنچه درمحضر شماست دانشی است درراستای ارتقای وبهبودمناسبات اجتماعی بین اولیا وفرزندان وخودشان ؛ تاجامعه اسلامی مان ازسلامت اجتماعی ،بهداشت روان وسعادت بیشتری بهرمند گردد تااحساس نشاط وشادکامی درآن متبلورگردد با امید به آنکه ، این مجموعه بتواند دورنمایی از دنیای پررمز و راز نوجوانی را برای خوانندگان ترسیم کند و آنان را در اتخاذ شیوه های اصولی در برخورد باآینده سازان و فردا پردازان یاری نماید ، مطالب را پی می گیریم .انشاالله
نوجوانان دلی رقیقتر دارند « رسول اکرم (ص)» هرچند امروز اغلب پدران دغدغه تامین نان خانواده رادارنداما غفلت ازتربیت موجب عوارض جبران ناپذیری می شودکه متاسفانه آسان علاج نمی شودخسارت غفلت ازتزکیه عواقبی چون استعمال سیگار، اعتیاد،بزهکاری،آینده مبهم،فرارازمنزل و الگوپذیری ازافرادناباب جزئی ازبلایای احتمالی است باهمه مشکلات برای درک درست ازدرخواستهای عاطفی خانواده وقت بیشتری باآنها بگذرانید رفع نیازهای عاطفی هم مانند نیازهای زیستی ضروری هستند.
جریان زندگی همانند رودی است که از مبداء تا مقصد ، از کنار سرزمین های مختلف و متنوعی می گذرد و سرانجام به دریا می پیوندد .نوجوانی یا بلوغ نیز یکی از متنوعترین و پیچیده ترین چشم اندازها را در این مسیر طولانی به خود اختصاص داده است .برای همه آنهایی که به نحوی بانوجوانان سروکار دارند ، پاسخ به این سئوال مهم است که چه رفتاری راباید با نوجوانان در پیش بگیرند .
برای دستیابی به اصول صحیح رفتار با نوجوانان ، ابتدا نیازمند شناخت علمی آنها هستیم . که این مرحله ، خود ، کلید حل بسیاری از معضلات دوران نوجوانی است ؛ به عنوان مثال ، بیشتر مربیان ، تغییر و تحولات روحی نوجوان را امری غیرعادی و نگران کننده توصیف می کنند و یا اغلب والدین از « منفی گرایی » ، فرزندان خود رنج می برند و آن را یک حادثه بزرگ و صرفا" مرتبط با خود تلقی می کنند ، حال آن که به اقتضای سن بلوغ ، بیشتر این امور طبیعی و مرحله ای گذرا و موقت است .
لذا با شناخت ابعاد روحی نوجوان ، فضایی که با ابرهای سنگین و تیره ، برروابط نوجوان و دیگران سایه افکنده به روشنی می گراید و واقع بینی ، جایگزین بدبینی شده و حسن تفاهم ، به جای سوء تفاهم براین روابط حاکم می شود .
بی تردید ، شناخت ، همدلی ، می آفریند و در پرتو آن ، می توان به دنیای درون نوجوان نفوذ نمود و صبورانه و مسالمت آمیز به ایجاد دگرگونی همت گماشت و شخصیتی متکی برتفاهم و اطمینان متقابل را بنیان نهاد و استوار ساخت .شناخت اصولی و علمی نوجوانی ، ما را از درمان به پیشگیری هدایت می کند و به مربیان و والدین قدرت پیش بینی ، برنامه ریزی و پیشگیری از مشکلات را می بخشد ، به طوری که دیگر خود را نیازمند درمان و مداوا نمی بینند .
در نوشته های پاپیروس های مصری حدود 4000 سال پیش نسبت به وضع نوجوانان اظهار نگرانی شده است و نیز در قدیمی ترین مطالعاتی که در زمینه نوجوانی به عمل آمده است ، فلاسفه بزرگ یونان جایگاه خاصی را به خود اختصاص داده اند : از جمله افلاطون در مکالمات خود ، صورتی از تمام مریدان جوان را بیان می کند . دانشمندی مانند ارسطو تغییرات مربوط به بلوغ جنسی را شرح داده.
موریس دبس در سال 1891به دنبال آن ، روسو، نقش بزرگی در تدوین نظریات مربوط به دوران بلوغ ایفا نمود . مجموعه این مطالعات ، با پژوهش های استانلی هال که او را پدر روانشناسی نوجوانی می دانند . پیوند خورد و با انتشار کتاب ( بلوغ ) در سال 1905 به اوج اهمیت خود رسید و سبب پیدایش علمی به نام هبلوژی یا علم به احوال جوانی شد و محققین با اتکا به این علم جدید و جوان به اکتشاف در جهان ناشناخته ای به نام بلوغ پرداختند و نتیجه این تلاشها منجر به این موضوع گردید که قرن بیستم عصر « نوجوانی شناسی علمی » لقب بگیرد .
نوجوانی به حالت و یا جریانی از رشد اطلاق می گردد و از نظر حقوقی به مرحله ای از زندگی که از بلوغ آغاز شده و به کمال خاتمه می یابد را نوجوانی می گویند و برای اکثریت افراد این تعریف صادق است .انتقال از مرحله آخر کودکی را به مرحله بالندگی ( کمال ) در دوره ای از جریان تدریجی به زندگی نوجوانی می گویند که با تحول عمیق در جسم و روان و تخیل زیاد همراه است .
صاحب نظران، دوره نوجوانی را حد فاصل بین کودکی و جوانی می دانند ، نوجوان از یک سو در حال گسیختن پیوندهای خود با دوره کودکی است .خالی از فایده نیست که نظریات بعضی از روان شناسان را در این زمینه ، مرور کنیم .نوجوانی دوره بی سروسامان روحی است . زیرا در این دوره ، فرد نه کودک است و نه بدرستی بالغ شده است . نوجوانی دوران منفی و تشنج است . برخی دیگر این دوره را به دوران طوفان و فشار و یا تولدی جدید تشبیه نموده اند و بالاخره این دوره را نقطه عطف زندگی انسان نام نهاده اند .
سنین 11 تا 18 سالگی را سنین نوجوانی می نامند .بنابر تاثیر برخی عوامل ، دوره بلوغ گاهی زودتر و یا بعضا" دیرتر در نوجوان آغاز می شود که این کیفیت را به ترتیب ( بلوغ زودرس ) و ( بلوغ دیررس ) می نامند .
به عنوان یک واقعیت دوره نوجوانی را باید یک مرحله بسیار مهم از زندگی تلقی کرد . دوره ای که با ویژگی هایش از سایر دوران زندگی متمایز می شود . نوجوانی یک دوره مهم،نوجوانی یک دوره انتقالی ( برزخی ) نوجوانی یک دوره تغییر ،نوجوانی زمان جستجوی هویت ،نوجوانی یک سن هراس ،نوجوانی زمان آرمان گرایی ،نوجوانی آستانه بزرگسالی ونوجوانی بلوغ قانونی است .
روانی شمار 7صبح سعادت*(سربلندی عدالت وآبادانی درتویسرکان)
کلمات کلیدی:
ابتدا با توجه به اقدامات انجام شده توسط دولت محترم در زمینه اجرای فاز دوم قانون هدف مندی یارانه ها و نحوه اجرای این قانون که مشکلات عدیده ای را برای تولید، صنعت، کار و کشاورزی به وجود آورده است، قصد داشتم مقاله را با عنوان «اشک و خون» شروع کنم اما از آنجایی که اقدامات انجام شده، نکات مثبتی هم داشته است، لذا نام یادداشت را به «اقتصاد ، قانون و رئیس جمهور» تغییر دادم.
پیش از شروع ، بیان این نکته ضروری است که اگر مجلس شورای اسلامی در جایگاه واقعی خود و نه محلِ حال قرار داشت و اگر نمایندگان محترم به جای مصاحبه و بیان کنایات به وظایف خود عمل و در مقابل کوتاهی، تخطی و دورزدن قانون، چشم فرو نمی بستند، امروز در جایگاه بهتر سیاسی و اقتصادی قرار داشتیم.
نگاهی به صحبت های اخیر جناب آقای دکتر احمد توکلی نماینده برجسته مجلس که اجرای فاز دوم قانون هدفمندی یارانه را غیر قانونی دانسته اند و یا گفته حجت الاسلام و المسلمین مصباحی مقدم که «اگر رئیس جمهوری تیر را در چله کمان گذاشته و آن را رها کند ما چه کار می توانیم (اجرای فاز دوم یارانه ها) بکنیم؟» نشان می دهد مجلس برغم داشتن ابزار لازم، بضاعت، توان و ظرفیت نظارت بر اجرای قانون را ندارد.
حرکت چرخ و فلکی پیشرفت نیست!
هدفمندی یارانه ها باید در مسیر واقعی و منطقی خود قرار گیرد و از انحراف بیشتر آن جلوگیری شود به نحوی که باور کنیم آسان ترین راه، ممکن است بدترین راه باشد.
بهتر بود دولت پرداخت نقدی یارانه ها را فقط به خانوارهای ضعیف پرداخت می کرد و درآمد حاصل از آنرا با توجه به هدف اجرای قانون در بخش های زیربنایی، کشاورزی صنعت، تولید و بهداشت و درمان هزینه می کرد.
افراد زیادی در کشور هستند که علاقه به موفقیت اجرای قانون هدفمند کردن یارانه ها دارند و حاضرند اگر کارها در مسیر قانونی انجام شود و موجب پیشرفت کشور گردد از آن دفاع کنند. لکن اول باید بدانیم مقصود ما از این قانون چه بوده است؟ اصلا چه هدفی داریم؟
در فاز دوم دوباره شاهدیم که بار دیگر صحبت از پرداخت یارانه نقدی و افزایش مبلغ یارانه هاست این امر باعث می شود که توقعات و انتظارات عمومی بالا رود و چنین به نظر می رسد دولت برنامه جدی و حساب شده ای برای کاهش یا کنترل یارانه های نقدی که موجب بالا رفتن تورم می شود ندارد و همچنان بدون برنامه و فقط دنبال جلب افکار عمومی است.
در صورتی که این روش با توجه به عدم وجود منابع لازم نمی تواند به شرایط اقتصادی کشور کمک کند. اگر بخواهیم با لجبازی و روش های خودپسندانه کارها را به پیش ببریم نباید انتظار رشد و پیشرفت داشته باشیم. باید بدانیم هر حرکتی پیشرفت محسوب نمی شود مانند حرکت چرخ و فلک که دور خود حرکت می کند لکن پیشرفتی ندارد!
نبض صنعت کُند تر شده است
صنعت که چرخ اقتصادی کشور را به حرکت در می آورد نبض اش کُند می زند و دولت به وعده های خود جهت کمک به صنایع عمل نکرده است.
قرار بود براساس قانون 50 درصد حاصل از درآمد اصلاح قیمتها به خانوارها بصورت نقدی و غیرنقدی داده شود و 20 درصد هم برای دولت و 30 درصد برای تولید و حمایت از صنایع جهت جلوگیری از بیکاری و ایجاد اشتغال هزینه شود که متاسفانه قانون به خوبی اجرا نشده است.
صنایع کشور در حال حاضر با مشکل تامین سرمایه، افزایش قیمتهای جهانی،نوسان نرخ ارز، شرایط بد ناشی از تحریم های جهانی، افزایش حقوق و دستمزد، افزایش قیمت مواد اولیه و انرژی مواجه است که منجر به افزایش قیمت تمام شده کالاها و عدم امکان رقابت در بازارهای جهانی گردیده و بیم آن می رود که صنایع و بخش تولید با مشکلات بیشتری مواجه شوند و مشخص است چنانچه خدای ناکرده به تولید و صنایع آسیبی وارد شود که موجب تعطیلی تعدادی از کارخانجات شود چه صدمات غیرقابل جبرانی در بخش اشتغال و ناهنجاریهای اجتماعی پیش خواهد آمد.
مجلس راس امور است یا محلِ حال؟
در اواخر سال قبل علیرغم خواسته دولت ، متاسفانه بازار با افزایش قیمتها مواجه شد و دولت فقط نظاره گر افزایش قیمت و تورم بود. همانند تغییرات نرخ ارز که در بعضی از زمان ها کار از کنترل خارج شد و البته بی تفاوتی و تعلل دولت در نادیده گرفتن آن وضع قابل دفاع نیست.
مشخصاً افزایش قیمت های حامل های انرژی به افزایش سطح قیمت ها و تورم منجر خواهد شد و این امر موجب بالا رفتن قیمت تمام شده خدمات، محصولات و کالاها می شود به طوری که در چند ماهه گذشته کالاهای اساسی و مسکن با افزایش بی رویه قیمت ها مواجه بوده است که این امر مستقیما بر اقتصاد خانوارها تاثیر می گذارد.
چنانچه رئیس محترم مجلس گفته است: «مجلس نگران بخش صنعت و تولید است. البته شیوه فعلی توزیع مدنظر مجلس نبود و مجلس می دانست اگر به این شیوه توزیع شود منجر به تورم خواهد شد لذا حدی برای آن گذاشته بودیم تا به تولید کشور لطمه وارد نشود اما به موقع و به درستی این کار انجام نشد.»
حال سخن این است که آیا مجلس فعلی در راس امور است؟ یا جایی است که باید برویم آن جا حالی بکنیم؟ باید بدانیم جامعه بدون رعایت اخلاقیات و ارزش ها رو به تخریب می رود و آموزش هر حرفه ای به انسان ها بدون ارائه آموزش اخلاقی در اصل تهدید جامعه است. دلسوزان انقلاب اسلامی در سنوات گذشته تذکرات، توصیه ها و راهنمایی های لازم را در زمینه های مختلف انجام داده اند که البته اگر گوش شنوایی بود مجلس محل حال نبود و دولت بی تفاوت!
فعالیت اقتصادی موثر با امانت داری و صداقت میسر است
امروز کشور تشنه فعالیت اقتصادی سالم و ایجاد اشتغال برای جوانان و سرمایه گذاری مطمئن است. و این همه به فضایی نیازمند است که در آن سرمایه گذار و صنعت گر و همه قشرها، از صحت و سلامت ارتباطات حکومتی و امانت و صداقت متصدیان امور مالی و اقتصادی مطمئن بوده و احساس امنیت و آرامش کنند.
اگر دست مفسدان و سوء استفاده کنندگان از امکانات حکومتی قطع نشود و اگر امتیاز طلبان و زیاده خواهان پرمدعا انحصارجو طرد نشوند، سرمایه گذار و تولید کننده و کارآفرین، همه احساس نا امنی و نومیدی خواهند کرد.
متاسفانه به این تذکرات نه تنها توجه نشد بلکه با جابجائی یا برکناری مسئولین اقتصادی کشور انجام کارها با مشکلات اساسی مواجه شد و کار به افراد کاردان سپرده نشده و بسیاری از مدیران پاکدست خانه نشین شدند تا با اختلاس بزرگ سه هزار میلیاردی مواجه شویم.
یا زمانی که تذکر داده شد اگر کسی در یک خانواده مریض شد بیش از رنج مریض داری، رنج دیگری نباید داشته باشد، توجه نکردیم تا با بیمار دزدی و وجوه زیرمیزی! مواجه شدیم!
اکنون نیز تذکرات لازم درمورد تولید، کار و حفظ سرمایه ملی بر اساس ضرورت های جامعه داده شده است چنانچه به این امر مهم بازهم توجه نکنیم باید بدانیم برای این ملت به جز اشک و خون چیز دیگری به ارمغان نخواهیم آورد.
چهار پیشنهاد برای حمایت از تولید و سرمایه ایرانی
در حالی که تاکید و رویکرد اجرایی دولت در هدفمندی یارانه ها بر پرداخت و افزایش واریز بوده است و تاکنون در بخش تولید دستاورد قابل بیان و توجهی نداشته است پیشنهادهای زیر برای حمایت از تولید و سرمایه ایرانی که مورد تاکید مقام معظم رهبری است، بیان می شود.
اولاً دولت منابع کافی برای اجرای فاز دوم را ندارد و اگر هم بگوید منابع در اختیار دارد نباید به سمت اجرای آن که موجب افزایش تورم می شود و برای اقتصاد کشور مضر است، برود.
ثانیاً دولت قبل از هر اقدامی می بایست کارگروهی را برای تهیه «کالاهای هدف» جهت مدیریت قیمت ها و نظارت بر بازار بدون دخالت انجام دهد. متاسفانه نظارت های ادوار گذشته منجر به قیمت گذاری و نظارت اقتدارگرانه بر کالاها و بازار شده و اقتصاد کشور را با مشکلات بیشتر مواجه نموده است و دولت همچنان دور باطل تنظیم بازار با رویکرد قیمت گذاری دولتی ادامه می دهد.
ثالثاً باید از دخالت مستقیم دستگاه های دولتی و نیمه دولتی در بازار کالاها و خدمات غیر اساسی جدا جلوگیری شود و از تعیین تعرفه بدون استراتژی مشخص و تن دادن به منافع گروه ها دست برداشت.
رابعاً جهت کارآفرینی و ایجاد اشتغال، تقویت و افزایش تولیدات داخلی و حمایت از صنایع و سرمایه ملی، از واردات کالاها و خدمات فنی خارجی فاقد کیفیت جلوگیری شود.
دولت می خواهد همیشه اول باشد!
مردم از مسئولین اجرائی کشور انتظار دارند به قانون همان طور که قانون گذار تصویب نموده است عمل کنند و عذر و بهانه را کنار بگذارند. اگر مسئول اجرای قانون به قانون عمل نکند مانند پسربچه ای است که در خانه گردو بازی می کرد. مادر بزرگش به او گفت: این بازی رسم و مقرراتی دارد بهتر است بیرون و با دوستانت بازی کنی! پسر جواب داد: نه! من ترجیح می دهم در خانه گردو بازی کنم تا همیشه خودم برنده باشم.
در پایان لازم به یادآوری است دستگاه های نظارتی و قوه قضائیه در اجرای قانون نباید فرقی بین افراد عادی و با نفوذ یا مسئولین اجرای قانون که به قانون احترام نمی گذارند قائل شوند چرا که آن گاه به نظر می رسد برخی در برابر قانون برابرترند!
کلمات کلیدی:
از نیازهای اساسی وبسیارمهم انسان است که ازبدوتولد ،خودرابه بارزترین وجه نشان می دهد وپایه واساس بهداشت روانی همگان است .
انسانی که ازنظر روحی وروانی به نحوی دچارخطر شود، طی مدت زمان کوتاهی اثر آن در همه ی حالات ورفتار اونمود عینی پیدا می کند .
دردیدگاه الهی ،انسان موجودی دوبعدی است ومسأله سلامت وبیماری برای هر دو بعد جسمی وروحی وجود دارد . همان طور که جسم انسان به انواع بیماری ها مبتلا می شود برای روح او نیزممکن است . چنین اسلام فراگیری سلسله ی معرفت های بنیادی مؤثر درسلامت فکری وروانی را واجب کرده ومواردی چون ایمان به عدالت وحکمت الهی ، ایمان به مفید بودن وبهتر بودن ، باور داشتن وجود خداوند متعال ویقین به لطف وبخشایندگی وتوانایی او ،شناخت واقع بینانه دنیا وپدیده های آن وآگاهی ازموارد ارزشمند آن رامورد توجه قرار می دهد .
راه های رسیدن به سلامت
1)- دعاونیایش
دعاونیایش بع عنوان یک واقعیت موجود درهستی ازبدو خلقت انسان تاکنون مطرح بده وانسان ها برای نیل به کمال از آن بهره می برند .
2)- احترام به شخصیت خود ودیگران
دربرنامه های سلامت روان آنچه بیشتر ازهمه موارد اهمیت دارد ،احترام به شخصیت خود ودیگران است . تا هنگامی که این موارد برقرارنباشد سلامت فکر ،تعادل روان وبهبود روابط انسانی مفهومی نخواهدداشت . انسان با بی احترامی به خود وبی توجهی به دیگران ،موجبات طرد شدن از اجتماع را برای خود وخانواده وفرزندان فراهم می کند .
انسان اگربه مقام انسانی خود –که خداوند به واسطه ی خلقت آن وارزش کار خود آفرین گفته است ( احسن الخالقین ) – احترام بگذارد ،هرگز دچار تزلزل و .... نخواهد شد .
3) –فطرت متعالی
انبیا در طول تاریخ وظیفه داشتند محیط مناسبی برای فطرت متعالی انسان ها فراهم آورند و کمک در جریان رشد فطرت طبیعی ،فطرت متعالی شان نیز شکوفا شود جامعه ای که تنها فطرت انسانی را مورد عنایت قرار می دهد ،از رشد فطرت متعالی غافل مانده ،آن رانمی بیند .
کلمات کلیدی: