سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اندکى که دوام دارد ، به از بسیارى که ملال آرد . [نهج البلاغه]
صبح سعادت: سربلندی عدالت ابادانی
   

 

 

 


تعریف سلامت روان‏ملاک‏هاى سلامت روان


عوامل مؤثر بر سلامت رواننظام ارزشى و سلامت روان


معیارهاى ‏سلامت وبیمارى ‏روانى از دیدگاه اسلامالف-  ویژگى شخصیت ‏بهنجار


ب-  ویژگى‏هاى شخصیت نابهنجارسیر به سوى کمال


الف- مراحل سیرب- ابزار سیر


راهکارعملیدستور اجرا

 

انسان از دو بعد جسم و روح تشکیل شده است که باید از هر دو بعد محافظت نماید و نیازهای هر دو را برآورده سازد. بحث سلامتی در مورد انسان یک مسئله مهم است که معمولا عموم مردم سلامتی را مختص به جسم دانسته و به آن توجه می نمایند، حال آن که سلامتی روح نیز مهم است. در اصل سلامتی جسم و روح لازم و ملزوم یکدیگرند که ما در این مقاله بنا داریم به چگونگی سلامت روح و روان بپردازیم.

یکى از شرایط لازم براى دست‏ یابى به سلامت روان، برخوردارى از یک نظام ارزشى منسجم مى‏باشد و تحقیقات انجام شده نیز عامل پیدایش بسیارى از ناسازگارى‏ها و نابهنجارى‏هاى روانى را تضادهاى ارزشى و عدم استقرار یک نظام ارزشى سازمان یافته در فرد مى‏دانند. اسلام ویژگى‏هاى شخصیت نابهنجار و بیمار و به تعبیر اسلامى، «فى قلوبهم مرض‏» را در بعد عقیدتى، خصوصیات مربوط به روابط اجتماعى، خانوادگى و زندگى حرفه‏اى و عملى، خصوصیات احساسى و عاطفى، عقلانى، شناختى و خصوصیات بدنى بیان کرده است.

آنچه از دیرباز سهمى از تلاش‏هاى فکرى اندیشمندان، فیلسوفان، جامعه ‏شناسان و روان ‏شناسان را به خود اختصاص داده، تحقیق و تفحص در مقوله ارزش‏هاست. گذشت قرون و سال‏ها نه تنها از ارج و اعتبار چنین حوزه‏اى نکاسته، بلکه با توجه به الزام‏هاى خاص خود، بر اهمیت آن افزوده است. اکنون انسان مضطرب، افسرده و بحران ‏زده عصر حاضر بیش از هر زمانى دیگر خود را درگیر سؤال‏هایى اساسى در این باره مى‏یابد. تحقیقات انجام ‏شده عامل پیدایش بسیارى از ناسازگارى‏ها و نابهنجارى‏هاى روانى را تضادهاى ارزشى و عدم استقرار یک نظام ارزشى سازمان ‏یافته در فرد مى‏دانند. بنابراین، مى‏توان بر این نکته تاکید کرد که ارزش‏ها اساس و بنیان یکپارچگى شخصیت ‏سالمند. در حقیقت، ارزش‏ها سازمان‏ دهنده‏هاى اصلى اعمال و رفتارهاى شخصیت رشد یافته به شمار مى‏روند و سلامت روان، بى‏تردید، محصول چنین شخصیتى است.

با توجه به روابط موجود بین ارزش‏ها و سلامت روان، معیارهاى سلامت و بیمارى روانى از دیدگاه اسلام مورد بحث و بررسى قرار مى‏گیرد. اما پیش از این، ذکر چند نکته ضرورى به نظر مى‏رسد:

 


تعریف سلامت روان‏تا کنون تعاریف متعددى از «سلامت روان‏» ارائه شده که همگى بر اهمیت تمامیت و یکپارچگى شخصیت تاکید ورزیده‏اند. گلدشتاینGoldstein,K ، سلامت روانى را تعادل بین اعضا و محیط در رسیدن به خود شکوفایى مى‏داند. (1) چاهن (Chauhan,S.S. 1991) نیز سلامت روانى را وضعیتى از بلوغ روان‏ شناختى تعبیر مى‏کند که عبارت است از حداکثر اثربخشى و رضایت ‏به دست آمده از تقابل فردى و اجتماعى که شامل احساسات و بازخوردهاى مثبت نسبت ‏به خود و دیگران مى‏شود. (2) در سال‏هاى اخیر، انجمن کانادایى بهداشت روانى، «سلامت روانى‏» را در سه بخش تعریف کرده است:

بخش اول: بازخوردهاى مربوط به خود شامل:


الف- تسلط بر هیجان‏هاى خود.

 ب- آگاهى از ضعف‏هاى خود.

 ج- رضایت از خوشى‏هاى خود.

 

بخش دوم: بازخوردهاى مربوط به دیگران شامل:


الف- علاقه به دوستى‏هاى طولانى و صمیمى.

 ب- احساس تعلق به یک گروه.

 ج- احساس مسؤولیت در مقابل محیط انسانى و مادى.

 

بخش سوم: بازخوردهاى مربوط به زندگى شامل:


الف- پذیرش مسؤولیت‏ها.

 ب- ذوق توسعه امکانات و علایق خود.

 ج- توانایى اخذ تصمیم‏هاى شخصى.

 د- ذوق خوب کار کردن. (3)

چاهن به ذکر پنج الگوى رفتارى در ارتباط با سلامت روان مبادرت کرده است:

1- حس مسؤولیت ‏پذیرى: کسى که داراى سلامت روان است، نسبت ‏به نیازهاى دیگران حساس بوده و در جهت ارضاى خواسته‏ها و ایجاد آسایش آنان مى‏کوشد.

2- حس اعتماد به خود: کسى که واجد سلامت روانى است، به خود و توانایى‏هایش اعتماد دارد و مشکلات را پدیده‏اى مقطعى مى‏انگارد که حل ‏شدنى است. از این‏ رو، موانع، خدشه‏اى به روحیه او وارد نمى‏سازد.

3- هدف ‏مدارى: به فردى اشاره دارد که واجد مفهوم روشنى از آرمان‏هاى زندگى است و از این ‏رو، تمامى نیرو و خلاقیتش را در جهت دست ‏یابى به این اهداف هدایت مى‏کند.

4- ارزش‏هاى شخصى: چنین فردى در زندگى خود، از فلسفه‏اى خاص مبتنى بر اعتقادات، باورها و اهدافى برخوردار است که به سعادت و شادکامى خود یا اطرافیانش مى‏انجامد و خواهان افزایش مشارکت اجتماعى است.

5- فردیت و یگانگى: کسى که داراى سلامت روان است، خود را جدا  و متمایز از دیگران مى‏شناسد و مى‏کوشد بازخوردها و الگوهاى رفتارى خود را توسعه دهد، به ‏گونه‏اى که نه همنوایى کور و ناهشیارانه با خواسته‏ها و تمایلات دیگران دارد و نه توسط دیگران مطرود و متروک مى‏شود.

علاوه بر تعاریفى که ارائه شد، «سلامت روانى‏» از دیدگاه مکاتب گوناگون روان ‏شناسى نیز تعریف شده است که به اختصار برخى از آن‏ها ذکر مى‏شود: (4)

- نظام زیستى‏نگرى که اساس روان ‏پزشکى را تشکیل مى‏دهد، سلامت روانى را زمانى محقق مى‏داند که بافت‏ها و اندام‏هاى بدن به طور سالم و بى‏نقص به وظایف خود عمل کنند. هر نوع اختلال در دستگاه عصبى و در فرایندهاى شیمیایى بدن، اختلال روانى را به همراه خواهد داشت.

- نظام روان ‏تحلیلگرىبر این باور است که سلامت روان به معناى کنش متقابل و موزون بین سه پایگاه بنیادین شخصیت (بن، من و فرامن) است و سلامت روانى در صورتى حاصل مى‏شود که «من‏» بتواند بین تعارض‏هاى «بن‏» و «فرامن‏» تعادلى ایجاد کند.

- نظام رفتارى‏ نگر در تعریف سلامت روانى بر سازش‏ یافتگى فرد با محیط تاکید مى‏ورزد و بر این اعتقاد است که رفتار سازش ‏نایافته نیز مانند سایر رفتارها در اثر تقویت، آموخته مى‏شود. بنابراین، سلامت روانى شامل رفتارهاى سازش ‏یافته‏اى است که آموخته مى‏شوند.

- نظام انسانى‏نگر معتقد است که سلامت روانى یعنى ارضاى نیازهاى اساسى و رسیدن به مرحله خود شکوفایى. هر عاملى که فرد را در سطح ارضاى نیازهاى سطوح پایین نگه دارد و مانع شکوفایى او شود، به ایجاد اختلال رفتارى خواهد انجامید.

 


ملاک‏هاى سلامت رواناندیشمندان از زوایاى گوناگون، بر ویژگى‏هایى که به دست ‏یابى و حفظ سلامت روان مى‏انجامند تاکید کرده اند. سالیوان (Sulivan.H. 1954) بر این باور است که در سلامت روان، ارزش عمده بر کنش اجتماعى مؤثر قرار دارد. روان ‏تحلیل ‏گران سنتى بر آگاهى از انگیزه‏هاى ناهشیار و در پى آن، خود مهارگرى، که بر آگاهى مبتنى است، تاکید مى‏کنند.

فروم (Fromm.E. 1942) ارتباطهاى فرد با محیط اجتماعى، انسانى ‏نگرى، آزادى و فرد گرایى را مورد تاکید قرار مى‏دهد. پرلز (Perls,F. 1973) نیز پذیرش مسؤولیت ‏براى هدایت زندگى خود را مهم ‏ترین ویژگى براى دست ‏یابى به سلامت روان ذکر مى‏کند.

ونتیز (Ventis, W.L. 1995) سلامت روان را وابسته به هفت ملاک مى‏داند که عبارتند از:

1- رفتار اجتماعى مناسب.

2- رهایى از نگرانى و گناه.

 3- فقدان بیمارى روانى.

 4- کفایت فردى و خود مهارگرى.

 5- خویشتن ‏پذیرى و خود شکوفایى.

 6- توحید یافتگى و سازماندهى شخصیت.

 7- گشاده ‏نگرى و انعطاف‏ پذیرى.

 


عوامل مؤثر بر سلامت روانهمه متخصصان متفق القول‏اند که سلامت روان در تحول شخصیت واحد نقشى بنیادین است. تصور تحول موزون انسان بدون وجود سلامت روان غیرممکن است. بى‏شک، عوامل متعددى بر سلامت روان تاثیر مى‏گذارند که فهرست کردن همه آن‏ها دشوار است؛ چرا که وجود تفاوت‏هاى فردى ممکن است ‏به تنوع در عوامل مؤثر بر سلامت روان بینجامد. با این حال، یافته‏هاى حاصل از پژوهش‏ها در زمینه‏هاى زیست‏ شناسى و علوم اجتماعى، دانش ما را درباره عواملى که ممکن است‏ سلامت روان را تحت تاثیر قرار دهند، وسعت ‏بخشیده‏اند.

به اعتقاد چاهن، برخى از الگوهاى مهمى که علت اختلال‏هاى روانى را از زوایاى گوناگون مورد بررسى قرار مى‏دهند، عبارتند از:

1- الگوى پزشکى بر نقش شرایط اندام ‏ گوناگون که مى‏تواند کنش مغز را تحت تاثیر قرار داده، به اختلال روانى بینجامد، تاکید ورزیده است.

2- الگوى روان تحلیل‏گرى در وهله نخست، بر موقعیت‏هاى تنش‏ زایى که به وسیله ایجاد اضطراب، متضمن تهدیدى براى فرد است، متمرکز مى‏شود. چنانچه فرد به طور مؤثر با موقعیت اضطرابى سازش حاصل کند، اضطراب حذف مى‏شود و در صورتى که اضطراب و تنش ادامه یابد، فرد نوعا به مکانیزم‏هاى دفاعى گوناگون، که سلامت روان وى را تحت تاثیر قرار مى‏دهند، متوسل مى‏شود. این الگو به تجارب آغازین کودکى در خانواده، که به وسیله هدایت نادرست والدین سرکوب شده است، اهمیت ‏بسیار مى‏دهد.

3- الگوى رفتارى نگرى، یاد گیرى معیوب را عامل اساسى اختلال روانى مى‏داند. سلامت روان – به ‏طور گسترده‏اى - توسط شکست در یادگیرى رفتارهاى سازش یافته ضرورى یا ناکامى در تسلط یافتن بر موقعیت‏هاى اجتماعى به طور موفقیت ‏آمیز تحت تاثیر قرار مى‏گیرد. ناگفته پیداست که رفتارهاى سازش نا یافته مانند سایر مهارت‏ها، از محیط آموخته مى‏شوند.

4- الگوهاى هستى ‏نگر - انسانى‏ نگر بر توقف یا تحریف تحول فرد به عنوان عاملى اساسى، که بر سلامت روان اثر مى‏گذارد، تاکید مى‏ورزند. این الگوها بر تقویت انگیزش و شکل ‏گیرى «خود» در فرد تاکید مى‏کنند. چنانچه فرد مجال‏هاى رشد فردى و خود شکوفایى را انکار کند، اضطراب، ناامیدى و ناکامى را تجربه خواهد کرد که در نهایت، به ناسازگارى وى خواهد انجامید. این الگو بیانگر این نکته است که انحراف از طبیعت انسانى، که اساسا رو به توحید یافتگى و سازندگى دارد، به وسیله شرایط  ناخوشایند محیطى موجب سازش نایافتگى مى‏شود.

5- الگوى بین فردى، نارضایى از روابط بین فردى را ریشه رفتار سازش نایافته مى‏داند.

6- دیدگاه بین فرهنگى - اجتماعى بر نقش آسیب‏ شناسى شرایط اجتماعى همچون فقر، تبعیض، فرقه‏هاى مختلف و خشونت، به عنوان عوامل مهمى که بر سلامت روان افراد در جامعه اثر مى‏گذارند، تاکید مى‏ورزد.

 


نظام ارزشى و سلامت روانیکى از شروط لازم براى دست ‏یابى به سلامت روان، برخوردارى از یک نظام ارزشى است و همان‏ گونه که چاهن مى‏گوید: بهره ‏مندى از یک سلسله ارزش‏هاى شخصى و فلسفه‏اى مبتنى بر باورها، آرزوها و آرمان‏هایى که با سعادت و تحقق خود و اطرافیان فرد پیوندى نزدیک دارد، شرط لازم براى کسب سلامت روان است.

مزلو اصول و ارزش‏هاى افراد مایوس و درمانده و افرادى را که واجد سلامت روانى هستند؛ دست ‏کم در برخى موارد، متفاوت مى‏داند؛ زیرا آنان داراى ادراکات و طرز تلقى‏هاى متفاوتى از جهان مادى، اجتماعى و جهان روان ‏شناختى خصوصى هستند که همین ادراکات و طرز تلقى‏هاى متفاوت، نظام ارزشى فرد را رقم مى‏زنند. (5) به اعتقاد مزلو، نظام ارزش‏هاى فرد واجد سلامت روان بر پایه پذیرش فیلسوفانه طبیعت‏ خود، طبیعت ‏بشرى، حیات اجتماعى و طبیعت و واقعیت جسمانى حیات استوار است. در واقع، بخش عمده‏اى از قضاوت‏ها و ارزش ‏گذارى‏هاى هر روزه این‏ گونه افراد، از پذیرش واقعیت ‏سرچشمه مى‏گیرد. آنچه را فرد واجد سلامت روان، که خواستار تحقق خود است، تایید یا تکذیب مى‏کند، بدان وفادار مى‏ماند یا خوشایند یا ناخوشایندش مى‏یابد، اغلب مى‏تواند همچون اشتقاقاتى که ریشه در خصیصه پذیرش دارد، ادراک شود. (6)

ارزش‏ها، سازمان دهنده‏هاى اصلى اعمال و رفتارهاى شخصیت رشد یافته‏اند. شخصیت‏هاى سالم، چنان ‏که شولتس، (Schultz,D) مى‏گوید، به جلو مى‏نگرند و انگیزه ‏شان هدف‏ها و برنامه‏هاى درازمدت است. آنان هدف جویند و اساس زندگى‏ شان کارى است که باید به انجام برسانند و همین است که شخصیتشان را تداوم مى‏بخشد. (7)

از این ‏رو، در این فرآیند، هدف جویى آن دسته از رفتارها و کنش‏هایى که فرد را به سمت هدف سوق مى‏دهند، واجد ارزش و جز آن فاقد ارزش به شمار مى‏رود.

آلپورت این انگیزش یگانه ‏ساز یا باور وحدت ‏بخش را، که در شخصیت‏هاى سالم بیش از روان آزرده نمایان است، «جهت داشتن‏» نامیده است. جهت داشتن، همه زوایاى زندگى فرد را تحت تاثیر قرار داده  و با یکپارچه کردن تمایلات و انگیزه‏هاى فرد، وى را به سوى هدف راهبرى مى‏کند و به او دلیلى براى زندگى مى‏دهد. (8) آلپورت تاکید مى‏کند که ارزش‏ها به انضمام هدف‏ها، براى پرورش فلسفه یگانه‏ ساز زندگى بسیار مهم است.

روى، (Roy,E.C) داشتن فلسفه‏اى براى زیستن را یکى از شروط  ضرورى براى برخوردارى از سلامت روانى آرمانى ذکر مى‏کند و مى‏گوید: کسى که به خوبى سازش یافته واجد فلسفه‏اى مستحکم در زندگى خود است و مى‏توان موارد ذیل را به او نسبت داد:

الف- باید در جهانى مملو از حس تعهد و مشارکت اجتماعى فعال زندگى کند.

ب- زندگى پدیده‏اى ارزشمند است که این ارزشمندى را مى‏توان به باورداشتن انسانیت‏ یا اعتقاد به هر مذهبى تعبیر کرد.

ج- هیچ ‏کس به تنهایى نمى‏تواند زندگى کند. انسان تنها، جزیره‏اى است که به خود منتهى مى‏شود. در حقیقت، هر فرد بخش اساسى و اجتناب ‏ناپذیر یک فرد دیگر به شمار مى‏رود. چنانچه فلسفه فروم براین جمله مبتنى است که «تمام افراد بشر برادرند و داراى ظرفیت عشق مولد.» (9)

بهره ‏مندى از یک نظام ارزشى پویا و استوار، فرد سالم را از روان آزرده متمایز مى‏سازد. شخص روان ‏آزرده، یا پایبند به هیچ ارزشى نیست‏ یا ارزش‏هایش ناقص، موقت و گذرا است. ارزش‏هاى روان‏ آزرده به آن اندازه استوار نیست که تمامى جنبه‏هاى زندگى‏اش را به هم پیوند دهد و یگانه سازد. (10)

 


معیارهاى ‏سلامت وبیمارى ‏روانى از دیدگاه اسلامپیش از بیان معیارها، تذکر این نکته لازم است که درباره حقیقت و ماهیت انسان، دو نظریه اساسى مقابل یکدیگر قرار گرفته‏اند:

1- نظریه الهیون.  2- نظریه مادیون.

بر اساس نظریه الهیون، انسان حقیقتى است مرکب از جسم و بدن و روح و روان. روان انسان، جاویدان است و با مردن او فانى نمى‏شود. اما دیدگاه مادیون بر این مبتنى است که انسان جز همین بدن، چیز دیگرى نیست و با مردن، به کلى نابود مى‏شود و متلاشى شدن بدن یعنى متلاشى شدن شخصیت انسان.

به نظر مى‏رسد غفلت روان ‏شناسان از جنبه روحى در بررسى شخصیت انسان، به وضوح منجر به درک ناقص آن‏ها از انسان و کوتاهى در کوشش براى شناخت ‏خصوصیات  شخصیت‏ بهنجار و نابهنجار شده است. همان ‏گونه که اریک فروم، (Fromm,E) ،روانکاو معروف، قصور و عجز روان ‏شناسى جدید را در شناخت صحیح انسان، که ناشى از عدم توجه به بررسى جنبه روانى انسان مى‏باشد، مشاهده کرده است. متاسفانه امروزه مى‏بینیم که روان‏ شناسى مبدل به علمى شده است که درباره همه‏ چیز، بجز روان انسان بحث مى‏کند و مى‏کوشد جنبه‏هایى از انسان را، که امکان آزمایش آن در آزمایشگاه وجود دارد، بشناسد!

اما ملاک‏هاى سلامت و بیمارى روانى از دیدگاه اسلام یا به عبارت دیگر، معیارهاى شخصیت‏ بهنجار، کامل، نمونه، مطلوب و مسلمان نمونه از غیر آن چیست؟

به طور کلى، مى‏توان گفت: شخصیت ‏بهنجار از نظر اسلام، شخصیتى است که جسم و روح او متعادل باشد و نیازهاى هر کدام ارضا شود. انسانى که داراى شخصیت ‏بهنجار است، به جسم و سلامت و نیرومندى آن اهمیت مى‏دهد و نیازهاى آن را در حدى که شرع مقدس روا مى‏داند، برآورده مى‏سازد و همزمان با آن، به خدا ایمان مى‏آورد، عبادات و امورى را که موجب رضایت ‏خدا هستند انجام مى‏دهد و از اعمالى که موجب خشم خدا مى‏شود، اجتناب مى‏کند. بنابراین، از نظر اسلام، کسى که پیرو هواى نفس خویش باشد، نابهنجار است و نیز کسى که خواسته‏هاى جسمانى خود را سرکوب کند و با رهبانیتى افراطى و ریاضتى شدید باعث ضعف جسمى خود مى‏شود و تنها به ارضاى نیازها و تمایلات معنوى مى‏پردازد نیز نابهنجار تلقى مى‏شود؛ زیرا این ‏گونه گرایش‏هاى افراطى و تفریطى با طبیعت و فطرت انسان، مخالف و ناسازگار است.  به همین دلیل، هیچ ‏کدام از این دو گرایش به شکل‏گیرى و تحقق ماهیت‏ حقیقى انسان نمى‏انجامد؛ چنان‏ که او را به کمال حقیقى شخصیتى نیز نمى‏رساند.

http://www.tebyan.net/nutrition_health/spiritual_mentalhealth/articles/2004/4/6/6031.html
نمایش عکس ها   

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد امین جلیلوند 91/3/30:: 12:0 صبح     |     () نظر
گوشه ای از زندگانی امام موسی کاظم سلام الله علیه

ابو الحسن موسى بن جعفر(ع)، امام هفتم از ائمه اثنى عشر علیهم السلام و نهمین معصوم از چهارده معصوم(ع) است . آن حضرت در ابواء(منزلى میان مکه و مدینه) در روز یکشنبه هفتم صفر سال 128 یا 129 ه.ق. متولد شد. به جهت کثرت زهد و عبادتش معروف به العبد الصالح و به جهت حلم و فرو خوردن خشم و صبر بر مشقات و آلام زمانه مشهور به الکاظم گردید.

کنیه آن حضرت ابو ابراهیم بوده ولى به ابو على نیز معروف بوده‏اند.مادر آن حضرت حمیده کنیزى از اهل بربر(مغرب) یا از اهل اندلس(اسپانیا) بوده است و نام پدر این بانو را «صاعد بربرى» گفته‏اند.حمیده به «حمیدة البربریة» و «حمیدة المصفاة» نیز معروف بوده است.برادران دیگر امام از این بانو اسحاق و محمد دیباج بوده‏اند.

امام موسى الکاظم(ع) هنوز کودک بود که فقهاى مشهور مثل ابو حنیفه از او مسأله مى‏پرسیدند و کسب علم مى‏کردند.بعد از رحلت پدر بزرگوارش امام صادق(ع) (148 ه.ق.) در بیست سالگى به امامت رسید و 35 سال رهبرى و ولایت شیعیان را بر عهده داشت.

قد متوسط و رنگ سبزه سیر و محاسن انبوه داشت. نقش نگینش «حسبی اللّه» و به روایتى «الملک للّه وحده» بود.

در زمان حیات امام صادق(ع) کسانى از اصحاب آن حضرت معتقد بودند پس از ایشان اسماعیل امام خواهد شد. اسماعیل در زمان حیات پدر از دنیا رفت ولى کسانى مرگ او را باور نکردند و او را همچنان امام دانستند. پس از وفات حضرت صادق(ع)عده‏اى از اینان چون از حیات اسماعیل مأیوس شدند، پسر او محمد بن اسماعیل را امام دانستند و اسماعیلیه امروز بر این عقیده هستند و پس از او پسر او را امام مى‏دانند و سپس پسرش را و ... به تفصیلى که در کتب اسماعیلیه مذکور است.

پس از وفات حضرت صادق(ع) بزرگترین فرزند ایشان عبد اللّه نام داشت که بعضى او را عبد اللّه افطح مى‏دانند. این عبد اللّه مقام و منزلت پسران دیگر حضرت صادق(ع)را نداشت و به قول شیخ مفید در ارشاد متهم بود که در اعتقادات با پدرش مخالف است و چون بزرگترین برادرانش از جهت سن و سال بود ادعاى امامت کرد و برخى نیز از او پیروى کردند. اما چون ضعف دعوى و دانش او را دیدند روى از او برتافتند و فقط عده قلیلى از او پیروى کردند که به فطحیه موسوم هستند.

اسحاق برادر دیگر امام موسى الکاظم(ع) به ورع و صلاح و اجتهاد معروف بود و امامت برادرش موسى کاظم(ع)را قبول داشت و از پدرش روایت مى‏کرد که او تصریح بر امامت آن حضرت کرده است. برادر دیگر آن حضرت به نام محمد بن جعفر مردى سخى و شجاع و از زیدیه جارودیه بود و در زمان مأمون در خراسان وفات یافت.

اما جلالت قدر و علو شأن و مکارم اخلاق و دانش وسیع حضرت امام موسى کاظم(ع) به قدرى بارز و روشن بود که اکثریت شیعه پس از وفات امام صادق(ع) به امامت او گرویدند و علاوه بر این بسیارى از شیوخ و خواص اصحاب حضرت صادق(ع)مانند مفضل بن عمر جعفى و معاذ بن کثیر و صفوان جمال و یعقوب سراج نص صریح امامت حضرت موسى الکاظم(ع)را از امام صادق(ع)روایت کرده‏اند و بدین ترتیب امامت ایشان در نظر اکثریت شیعه مسجل گردید.

حضرتش در علم و حلم و تواضع و مکارم اخلاق و کثرت صدقات و سخاوت و بخشندگى ضرب المثل بود. بدان و بداندیشان را با عفو و احسان بى‏کران خویش تربیت مى‏فرمود. شب ها به طور ناشناس در کوچه‏هاى مدینه مى‏گشت و به مستمندان کمک مى‏کرد. مبلغ دویست، سیصد و چهارصد دینار در کیسه‏ها مى‏گذاشت و در مدینه میان نیازمندان قسمت مى‏کرد. کیسه‏هاى موسى بن جعفر در مدینه معروف بود و اگر به کسى یک صره (کیسه) مى‏رسید بى‏نیاز مى‏گشت. مع ذلک در اتاقى که نماز مى‏گزارد جز بوریا و مصحف و شمشیر چیزى نبود.

مهدى خلیفه عباسى امام را در بغداد بازداشت کرد اما بر اثر خوابى که دید و نیز تحت تأثیر شخصیت امام از او عذرخواهى نمود و به مدینه‏اش بازگرداند. گویند که مهدى از امام تعهد گرفت که بر او و فرزندانش خروج نکند. این روایت نشان مى‏دهد که امام کاظم(ع)خروج و قیام را در آن زمان صلاح و شایسته نمى‏دانسته است.

ایشان با آن که از جهت کثرت عبادت و زهد به «العبد الصالح» معروف بوده‏اند به قدرى


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد امین جلیلوند 91/3/26:: 12:48 صبح     |     () نظر

ساختمان اداری Al Dar پروژه ای منحصر به فرد در معماری

ساختمان اداری Al Dar پروژه ای منحصر به فرد در معماری
طرح اداره کلAldar ، توسط معماران MZ، در نوع خود مبتکرانه و منحصر به فرد است.

ساختمان اداری AlDar که توسط گروه معماری MZ طراحی شده ، پروژه ای منحصر به فرد و مبتکرانه است. این ساختمان نیمه کروی شامل دو نمای مدور محدبی شکل است که با یک نوار باریک دندانه ای شیشه کاری شده است. این بنای کاملاً شیشه ای از نمای روبرو کاملاً مدور و از جهات دیگر منحنی است.



شکل مدور در معماری:
دایره نماد سازگاری، پایداری، عقلانیت و همچنین بی نهایت بدون ابتدا و انتهااست. همچنین دایره مظهر تمامیت است که کل مکان و زمان را در بر می¬گیرد.

Boullée این دایره دو وجهی را به عنوان یک شکل ایده آل و بی نقص مورد ستایش قرار داد زیرا با هیچ حقه چشم اندازی نمی توان ظاهر آن را تغییر داد.
از آغاز تا کنون معماران با الهام از رمزآفرینی دایره، در طرح های بناهایشان از اشکال هندسی کروی شکل استفاده کرده اند. شکل کروی تولوس (معبد دوار) در یونان با زمینی گرد از آثار معماری یونانی غیرعادی نیست و بعدها در نوع شناسی بناهای رومی نیز استفاده می شده است.


در سال 1784، Boullée کنایه آمیزترین پروژه اش را مطرح کرد: مقبره سرباز گمنام برای اسحاق نیوتن که به شکل یک دایره بزرگ با ارتفاع 150 متر، نمایانگر جهان، بر پایه ای کروی شکل قرار گرفته است. اگرچه این طرح هیچ گاه عملی و ساخته نشد.

در تمام دوران تاریخ مدرن معماری، معماران ساختمان¬های کروی شکل نظیر برج های مدور و گنبدها را طراحی می کردند و شکل دایره به طور قابل ملاحظه ای در توسعه افلاک نما و تئاترها به چشم می خورد. شکل مدور همیشه برای نقشه های زمین و کف با نما و سقف ساختمان سنتی استفاده می شده است.
با این وجود، تا کنون هیچ کس اقدام به ساخت ساختمانی با نمای کاملاً مدور ننموده است. چنین ایده ای در طرح ها باقی ماند.


مبداء و پیدایش شکل ساختمان اداری ALDar :
طرح اداره کلAldar ، توسط معماران MZ، در نوع خود مبتکرانه و منحصر به فرد است.در زمان تصمیم گیری برای ساخت بنای شمایلی در ساحل Al Raha، Marwan Zgheib تصمیم گرفت ساختمانی ساده بسازد که مفهوم آرامش و زیبایی ایده آل معماری کلاسیک و در عین حال عظمتی پرمعنا را برساند؛ ساختمانی که با معماری شمایلی امارات متحده عربی رقابت کند.

برای رسیدن به این منظور، Zgheib ابتدا می بایست اشکال طبیعی را تحت هدایت مفهوم نظم انتخاب می کرد. از این رو، با الهام از پوسته صدف که با میراث دریانوردی اش برای ابوظبی همانند رمزآفرینی شکل هندسی کروی معنی عمیقی دارد، در ساخت دو دیوار غول پیکر منحنی شیشه ای از پوسته صدف باز الهام گرفت.
این گونه بود که این طرح هندسی و ارزشمند ایجاد شد: آسمانخراشی کروی با سطح منحنی شیشه ای که به اندازه چهار زمین فوتبال است.



نسبت های هارمونیک :
برای ایجاد تصوری کلی از مفهوم ساختمان عظیم مدور، مسائل ثبات بصری، هارمونی و پویایی بسیار مهم هستند. چالش اصلی ،پیدا کردن دو نقطه بر روی زمین برای قرار دادن این بنا بود. برنامه توسعه این حجم با استفاده از یکی از قدیمی ترین قوانین معماری انجام شد: قاعده کمیت بر اساس بخش طلایی.
بخش طلایی صرفاً مربوط به بخش زیباشناسی ساختمان نیست که مورد توجه هنرمندان است بلکه اصل کیهانی همه جا حاضری است که موجب تمایز ساختاری می شود.
در واقع، این نسبت در عمل طبیعت نمایان می شود ( نظیر بدن انسان، بدن حیوانات، نباتات و کریستال ها ) که ذهن و چشم انسان به طور طبیعی آن را ترجیح می¬دهد و دنبال می کند.تناسب های معبد یونانی بازتاب قاعده زیباشناسی ساختمان از بخش طلایی است.
وقتی از قاعده بخش طلایی در این بنای کروی شکل استفاده می کنیم، دایره به ستاره پنج پری تقسیم می شود که در آن بدن انسان در کنار سر و چهار عضو دیگر هر کدام در یک پر این ستاره قرار گرفته اند. بر همین اساس، معماران توانستند دو پایه این عمارت کروی شکل را بنا نهند. این دو نقطه ای که به زمین متصل می-شونددر نهایت تعادل این عمارت را برقرار می سازند.
توجه با این اصول بود که شکل پویا و بخش اصلی این ساختمان به وجود آمد.


تلفیق نما و سقف :
بر خلاف ساختمان های چهار طرفه متداول، ساختمان کروی شکل با به کار گیری ساختار سقف نوعی، رویکرد ساخت و ساز بنا را به چالش می کشاند.

این ساختمان سه وجهی متکی بر قسمت زیپ مانند، شیشه پیوسته و نوار ساختمانی است که دو وجه اصلی را به هم کوک می زند و سطح باریک پیوسته افقی ـ عمودی، پهلو و نمای خارجی، پنجره و سقف را ایجاد می کند. این جزء جانبی که ستون فقرات پروژه است، به طور برجسته تلفیق نما و سقف را به وجود آورده و به دنبال آن فرم یکپارچه عمارت شکل می گیرد.


انحنای نما :
شکل برجسته و شگفت آور این ساختمان با استفاده از طرح ساختار خارجی مثلثی ـ شبکه چهارخانه مورب فولادی به دست آمد. اولین نوع این ساختمان که در امارات متحده عربی ساخته شد،با استحکام و کارآیی بیشتر مناسب با ساختمان کروی شکل و با قابلیت انعطاف پذیری بیشتر نسبت به ساختمان های مستطیلی شکل خلق شد.
این سامانه نه تنها به کمینه کردن اثر قاب های فولادی در نما کمک می کند بلکه به عنوان یک المان معمارانه که حس کلی مقیاس را شکل داده، با بزرگنمایی سازه از لایه سازی افقی معمولی که در نمای اغلب ساختمان های بلندمرتبه این منطقه وجود دارد، عمل می نماید. این سیستم نمودار شبکه ای نیازی به ستون های خارجی ندارد و بنابراین زیبایی ظاهری بنا حفظ می شود.

همین مسئله منجر به بالابردن کارآیی ساختمان شده و انعطاف پذیری طرح را راحت تر کرده است. اگرچه این ساختمان تنها 23 طبقه دارد، اما مساحت آن به اندازه یک برج معمولی 40 طبقه می باشد.
پوشش منحنی شیشه ای یکی از پیچیده ترین سازه های انجام شده بود. ترکیب قطعات مثلثی و لوزی شکل مثل یک پازل سطح نمودار شبکه ای و این شکل پیچیده هندسی را پوشاند و مسئله انحنای بنا را حل کرد.


بخشی از طرح اصلی یا همان ساختمان مدور رو به خیابان با نمای غربی ـ شرقی است و طلوع و غروب خورشید در شیشه قابل رؤیت است. بناهای شیشه ای نه تنها محیط پیرامون پروژه را منعکس می سازند بلکه شخصی که روبروی آن ایستاده می تواند انعکاس و تصویر خود در جهان بزرگ تر را ببیند.

استراتژی های پایدار ساختمان :
این پروژه مطابق با استاندارد LEED شورای ساختمان سبز ایالات متحده طراحی شده و در ساخت این بنا مسائل زیست محیطی کاملاً رعایت شده است. این ساختمان یکی از اولین ساختمان های اداری دوستدار محیط زیست در ابوظبی می باشد که از مواد قابل بازیافت مانند فولاد، بتن و شیشه ساخته شده است.

همچنین این ساختمان از حداکثر نور طبیعی استفاده می کند و دفاتر اداری در هر طبقه در معرض نور خورشید قرار گرفته اند. همچنین یک سیستم خودکار زیرزمینی برای جمع آوری مواد زائد تعبیه شده که از مواد زائد موجود در ساختمان مجدداً استفاده می کند. این سیستم آشغال را مستقیماً به ایستگاه محلی انتقال زباله برای بازیافت و فشرده شدن منتقل می کند.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد امین جلیلوند 91/3/26:: 12:44 صبح     |     () نظر

ماده 3 این قانون، صلاحیت گسترده ای را برای شورای نگهبان در نظر گرفته است: «هیأت مرکزی نظارت، بر کلیه مراحل و جریان های انتخاباتی و اقدامات وزارت کشور در امر انتخابات و هیأت های اجرایی و تشخیص صلاحیت نامزدهای نمایندگی و حسن جریان انتخابات نظارت خواهد کرد.»

همچنین ماده 11 قانون مزبور به تصریح بیان داشته است: «نظر شورای نگهبان در مورد ابطال یا توقف انتخابات قطعی و لازم الاجرا است. ادامه انتخابات در حوزه هایی که از طرف شورای نگهبان متوقف گردیده بدون اعلام نظر قطعی شورای نگهبان وجه قانونی ندارد و جز شورای نگهبان هیچ مقام و مرجع دیگری حق ابطال یا متوقف کردن انتخابات را ندارد.» ماده سوم قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی نیز مقرر می دارد: «نظارت بر انتخابات مجلس شورای اسلامی به عهده شورای نگهبان می باشد، این نظارت عام و در تمام مراحل در کلیه امور مربوط به انتخابات جاری است.» همچنین ماده هشتم قانون انتخابات ریاست جمهوری بیان می کند: «نظارت بر انتخابات ریاست جمهوری به عهده شورای نگهبان است. این نظارت، عام و در تمام مراحل و در کلیه امور مربوط به انتخابات جاری است.» مواد قانون نظارت بر انتخابات ریاست جمهوری نیز با عبارات و مضامینی مشابه نوع و چگونگی نظارت شورای نگهبان را معین می کند.
در کنار موارد قانونی فوق، تفسیر شورای نگهبان از اصل 99 قانون اساسی که در پی استفساریه رییس هیأت مرکزی نظارت بر انتخابات صورت گرفت نیز قابل توجه است. در این تفسیر آمده است: «نظارت مذکور در اصل 99 قانون اساسی استصوابی است و شامل تمام مراحل اجرایی انتخابات و از جمله تأیید و رد صلاحیت کاندیداها می شود.»

وآنچه که ازابطال انتخابات مجلس نهم درشهر ودیارمان رخ دادباخت مردم بودازجهت نداشتن وکیل درمجلس نهم گرچه این هم ازمواهب الهی ممکن است باشد اما ضایعه ای غیرقابل جبران است که ازلحاظ موهبت بودن درایت ودقت مردم درانتخابات آینده ازبعد دقت نظر وعنایت در نوع انتخاب که بایست درآینده وهر انتخابی که درانتظارمان می باشد وصدمه ازجهت غیرقابل جبران بودن فقدان وکیل در مجلس شورای اسلامی می باشد. باامید به انتخابی از نوع عصاره

 ی فضاعل بودن . وتعیین سرنوشت توسط خودمان برای خودمان از میان شایسته ترین با بررسی که درتمام  انتخابات ها تابه  حال داشته ایم داوطلب انشا لله


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد امین جلیلوند 91/3/23:: 10:54 صبح     |     () نظر

در نظر دارم در دو مقوله سخن بگویم: یکی در معرفی روانشناسی دین، به این دلیل که در زمینه‌ی روانشناسی دین به تعداد انگشتان یک دست به زبان فارسی کتابی نوشته یا ترجمه نشده و کتاب‌هایی هم که نوشته یا ترجمه شده هیچکدام شان خودِ حوزه‌ی معرفتی روانشناسی دین را معرفی دقیق و حتی نادقیق نکرده‌اند. دیگری در باب کتاب ولف به‌عنوان یکی از بهترین کتاب‌هایی که در زبان انگلیسی در باب روانشناسی دین نوشته شده است.

روانشناسی دین محل التقای دو سلسله دانش‌هاست: یک سلسله دانش‌های روانشناختی و یک سلسله دانش‌های دین‌پژوهانه (یا تحقیق دینی). روانشناسی دین در منطقه همپوشان این دو دسته دانش‌هاست. مجموعه‌ی همه دانش‌های که به‌نحوی از انحا درباره‌ی دین سخن می‌گویند، دین به وجه عام خودش، و دین‌های خاص که از مجموع آن به دانش‌های دینی یا دین پژوهانه تعبیر می‌کنیم، به دو دسته بزرگ قابل تقسیم‌اند: یک دسته دانش‌های دین پژوهانه‌ای هستند که با حقانیت و صدق یا بطلان و کذب ادیان و مذاهب هیچ کاری ندارند، نه با صدق و کذب و حقانیت و بطلان دین به معنای عامش کاری دارند و نه با صدق و کذب و حقانیت و بطلان دین خاصی کاری دارند. دین را به عنوان یک پدیده درنظر می‌گیرند و مطلقا از حق و باطل دم نمی‌زنند. دیگری، یک سلسله دانش‌های دین‌پژوهانه که دقیقا مقصدشان بحث و حتی‌المقدور تعیین صدق و کذب و حقانیت و بطلان دین به معنای عام یا دین خاصی‌ست. در قسمت اول یعنی دانش‌هایی که به دین می‌پردازند ولی مطلقا کاری به صدق و کذب و حق و باطل ندارند، لااقل پنج دانش بزرگ بازشناسی شده‌اند:

1? روانشناسی دین 2? جامعه‌شناسی دین 3? دین‌شناسی مقایسه‌ای یا به تعبیر رایج‌تر در زبان فارسی تطبیقی – که به‌نظر من تعبیر تطبیقی درست نیست - 4? تاریخ ادیان و 5? پدیدارشناسی دین. این پنج شاخه مطلقا کاری به صدق و کذب ندارند. هرکدام از این پنج شاخه خودشان زیر مجموعه‌هایی هم دارند که با احتساب آنها نزدیک به 45 شاخه در این قسمت اول داریم.

دو تا علم دیگر هم وجود دارند که دین‌پژوهی‌اند ولی با صدق و کذب کار دارند: 1? فلسفه‌ی دین و 2? الهیات. فلسفه‌ی دین به صدق و کذب و حقانیت و بطلان دین به معنای عامش می‌پردازد و الهیات با صدق و کذب و حقانیت و بطلان مدعیات یک دین خاص سروکار دارد. از این لحاظ است که ما فلسفه‌ی دین با صفت دین خاص یا با مضاف‌الیه دین خاص نداریم اما الهیات حتما باید یا صفت یا مضاف‌الیه دین خاص داشته باشد؛ الهیات اسلامی یا الهیات اسلام، الهیات مسیحی یا الهیات مسیحیت، الهیات بودایی یا الهیات بودا. اما فلسفه‌ی دین وجه عام دارد، به‌دلیل این‌که به دین خاص نمی‌پردازد به‌طور کلی درباره دین و صدق و کذب دین سخن می‌گوید. روانشناسی دین با این تعبیری که عرض کردم می‌شود یکی از دانش‌های دین‌پژوهانه که به قسمت اول مربوط می‌شوند یعنی به آن پنج علم اول نه این دو علمی که در آخر عرض کردم. از این منظر روانشناسی دین شاخه‌ای از شاخه‌های دین‌پژوهی است.

اما از منظر دیگری وقتی نگاه کنیم می‌بینیم روانشناسی دین را باید شاخه‌ای از شاخه‌های روانشناسی به حساب آورد. و آن وقتی است که ما توجه به این داشته باشیم که روانشناسی دانشی است که به روش تجربی، و نه روش‌های غیرتجربی مثل روش‌های فلسفی- عقلی یا روش‌های شهودی- عرفانی به روان آدمی می‌پردازد. و از آنجایی که روان آدمی ساحت‌های درونی فراوانی دارد و یکی از ساحت‌های درونی روان آدمی هم ساحتی است که در روان مخالفان و موافقان دین پدید می‌آید، چه مومنان و ملتزمان به دین و چه کسانی که بی‌تفاوتند نسبت به دین و چه کسانی که سر ناسازگاری با دین دارند، در ذهن و ضمیرشان و در روانشان یک سلسله باورهای خاصی انعقاد پیدا می‌کند، یک سلسله عواطف و هیجانات خاصی، یک سلسله نیازها و خواسته‌ها تحقق پیدا می‌کند. از آن‌جا که روانشناسی با هر ساحتی از ساحات آدمی سروکار دارد، طبعا یک ساحت از روانشناسی هم آن ساحتی است که می‌پردازد به باورها، احساسات و عواطف و هیجانات و نیازها و خواسته‌های کسانی که به وجه مثبت یا به وجه منفی یا به وجه بی‌طرفانه و خنثی با دین سروکار دارند. روانشناسی دین در این صورت شاخه‌ای می‌شود از روانشناسی مثل روانشناسی ادراک یا روانشناسی رشد یا روانشناسی شخصیت و یا روانشناسی هنر و یا هر شاخه‌ی دیگری از روانشناسی. شاخه‌های مختلف روانشناسی که دپارتمان‌هایی در دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌ها دارند، نزدیک به 62 شاخه‌اند و یکی از این 62 شاخه روانشناسی که البته شاخه کم اهمیتی هم نیست و مخصوصا بعد از جنگ جهانی دوم بسیار اهمیت پیدا کرده، روانشناسی دین است. بنابراین اگر دقت بفرمایید، یک جا از دین رسیدیم به روانشناسی دین و یک جا هم از روانشناسی رسیدیم به روانشناسی دین.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد امین جلیلوند 91/3/23:: 9:50 صبح     |     () نظر
<   <<   21   22   23   24   25   >>   >