نخستین ستاره ای بودی که در عرش به خورشید نبوت رسیدی؛ ستاره ای نیلی به رنگ جراحت آسمان و زخم زمان. ای ام ابیها! ای مهربان ترین مادر، حبیبه ی حق و شفیعه ی حشر! پدر و مادرم فدای پینه ی دست هایت باد. تو محور آسیای ایثاری و اولین علت خلقت. ای مادر رسالت و همتای ولایت! به روزهایی می اندیشیم که پس از واقعه ی عظیم غدیر، همراه با حسنین به خانه های اهل مدینه می رفتی و با بیان وحیانی خویش حجت الهی را بر غافلان، تمام می کردی و بدین سان از آغاز، حمایت از ولایت، سرلوحه ی خصایل آسمانی ات بود.
غبار غم از سیمای زیبای علی می زدودی و بر زخم های فزون از ستاره ی پیکرش که نشان از رزم با باطل داشت، مرهم می نهادی. فتوحات مولا، رهین مهربانی توست. هنوز خطابه های رسایت سراج راه مجاهدان است و بر آفاق تاریخ می تابد. پاره ی تن رسول یار بودی و یگانه یاور یکتا امیر عاشقان. تلألؤ ذوالفقارعلی، وامدار عزم و عزت تو بود. آنگاه که بر بی بصیرتان و دنیا پرستان غضب می کردی، غضبناکی آفریدگار قادر، آشکار می شد. رضای تو رضای حق بود و با خرسندی ات، تمامت اهل عرش و ساکنان قدس، قرین شعف می شدند.
وصله های چادر و بوریای خانه ات، تمنیات و تمایلات خاکیان را به هیچ می انگاشت. صالحان و صدیقین و مقربان ملکوت، آرزومند خدمتگزاری خاندان خدایی ات بودند و بانوان برگزیده ی حق ، رفت و روب آستانه ی خانه ی اهل بیت(ع) را تمنا می کردند و با این وصف، دستان مبارکت که بوسه گاه اشرف رسولان بود، از فزونی تلاش مهرآگینت پینه بسته بود.
همه ی قصرهای جنت و تمام گهرها و آذین های باغ بهشت، ذره ای از غبار خشت خانه ات هستند و هستی، جلوه ی یک سجود سالکانه ی تو. اگر نبودی، افلاک و آفریدگان به وادی حیات نمی رسیدند.
ما «اسیر» عنایت تو هستیم و «مسکین» و محتاج شفاعتت. اینک «یتیم» هجران توییم و سیه پوش نیلوفر ساقه شکسته ی شهود؛ « و یطعمون الطعام علی حبّه مسکینا ً و یتیما ً و اسیرا». ما را نیز به طعام معرفت و محبت، میهمان کن و از زلال زمزم خیر کثیر، بنوشان ای عطیه ی عرش!
سلام بر غمگنانه ترین روایت ولایت! امروز جان علی از تن مفارقت کرد، گرد یتیمی بر رخسار مهسای زینب نشست، موسم تنهایی حسن فرا رسید، حسین از همین لحظه، کربلایی شد و طلیعه ی عاشورا بر صحیفه ی راز، تابید. ای مهدی موعود، ای آخرین حجت یار! تو شاهدی که مادر سادات را شبانه به جانب مزاری ناپیدا مشایعت کردند و پیکر زخمی شقایق باغ ولایت را به آغوش خاک سپردند و علی بی یاور شد. ای قائم آل یاسین، ای شمس بنی هاشم، ای برپا کننده ی قسط ، ای احیاگر عدل علی! ذوالفقار قیام از نیام برآور و روا مدار که چنین، امواج غم بر دریای دل شیعه بیفزایند.
اینک در شعاع آفتاب خرداد، اندوهی سترگ بر شکوفه های قلب شیعه سایه گستر شد. ستاره ی امید نبی بر خاک فتاد و موج دریای دل علی به ساحل فرقت رسید و برترین آشنای عرشیان بر فراز دست سپیداران در سیاهی شب به ضیافت سرخ لقا نایل شد.
مادر، چه غریبانه از دیار عاطفه ها هجرت کرد و در مشایعتش مرغ دل تا فراسوی آسمان کوچید. معتصمین شیطان، تلخی شوکران فراق را در کام یاران سپیده ریختند. واحسرتا! مهتاب نیلی شفاعت به محاق نشست و طوبای رعنای ولایت و آذین صحیفه ی شهادت، پای به معراج نهاد و سایه ی همای عنایتش را از ماسوا برچید.
امروز از سیمای یاس ها و نسترن های بهاری، نکهت غم می خیزد. امروز شقایق های دشت بی قراری، سیاهپوش زهرای آل یاسینند و از سمت آبی دلدادگی، سحاب حزن و توفان حسرت به آسمان احساس سرخ شیعه رسیده و بارش اشک و تراوش زمزم عشق و ریزش آبشار حرمان و رویش غنچه های درد و داغ، منظر بهار غمند و عندلیب عاطفه را به نغمه ی فرقت فرامی خوانند.
یا فاطمه، یا سیدتنا و مولاتنا!
ادرکنا!
امروز صبای سوزدل ها حزین و خرامان به سوی مدینه وزید و عطر یاسمن های اندوه در کوچه های ارادت پیچید. سلام عاشقان بر غریب مدینه. امروز تمام راه های آسمان را به سوی مدینه گشوده اند و راهیان سبز سلوک به تنهایی مزار یار می اندیشند. آنک، در رثای گوهر گمگشته ی علی، ریزش الماس اشک را شاید و تراوش یاقوت آه. آنگاه که شمشاد شیدای ولایت را شبانه به معراج مهر بردند، چشمه ی اشتیاق خشکید و ماه امید، هجرت کرد. چه شباهنگام دلتنگی بود و چه سپیده ی سیاهی! تمام خورشیدهای شعف، یکباره با غروب آشنا شدند. سیمای سپید زهره ی منظومه ی ولایت به سرخی گرایید.
فاطمه، معیار فضایل بود و اسوه ی سرآمدان عصمت و میزان محسنین. در فناکده ی خاک، افول کرد و در بقاسرای عرش، طلوع و تابندگی نمود. هنوز آوای شیوایش در گوش دل ها باقی است که همگان را به پارسایی و پایداری در ولایت علوی می خواند و خود،عامل نخست آن بود. آیین محمد (ص) از استقامت سرخ زهرا آوازه یافت و امت از مرام زیبایش، مجد. فردای شیعه از دیروز شعله ناک آلاله ی شهید نبی، به روشنایی رسید و سوز سینه ی آسمانی اش، اقتدار و صبر حسین و سطوت و صلابت حسن را به ارمغان آورد.
السلام علیک یا فاطمة الزهرا یا بنت رسول الله!
ما خاک پای یوسف گمگشته ی توییم و حیات و قیام و حکومت و جان و روح و هستی مان رهین یک نگاه آسمانی اوست. انقلاب اسلامی ما جلوه ی کوچکی از نورعنایت فرزند عزیز توست. تمام شقایق های دشت التهاب برای قطره ای از دریای احسانش در انتظار، می سوزند.
خدایا مباد که نسیان و غفلت ما، موعود عاشقان را دل آزرده سازد، که تمام حیات و نهضت ما برای یک تبسم ملیح اوست. سال هاست که دلتنگ غیبت و نهانی اوییم و نیک می دانیم که وجود جودآگینش حضور محض است و نهانی، از آن ماست.
یا فاطمة الزهرا، یا قرة عین الرسول!
پدر و مادرم فدای خاک قدوم گل گمگشته ات باد. نظر عنایت خویش از ما مگیر. ضعیفانیم و چه کسی به ما نظر کند جز مظهر سطوت رسول یار؟ تهی دستانیم و چه کسی احسان مان کند جز جلوه ی غنای دوست؟
یا وجیهتا ًعند الله، اشفعی لنا عند الله!
کلمات کلیدی:
نوجوانی دوره ای است که حیات انفعالی ( عاطفی ) میزان وسیع تری برای عمل می یابد و نوجوان از این حیث آماده بروز عکس العمل های هیجانی و عاطفی شدید است . به زبان ساده تر در این دوره حساسیت ها ، به خود گرفتن ها و زود رنجی ها ، بیش از شخصیت او نمایان تر و مشخص تر جلوه می کند . این حساسیت ها در نوجوانان هیچ گاه خود را در یک محیط محصور نمی نمایند بلکه به راحتی گسترش می یابند .
کسب احساس هویت ، کسب استقلال عاطفی و مالی از والدین ، برقراری رابطه اثر بخش با همسالان ، بالغ شدن ، انتخاب یک شغل و آمادگی برای آن ، نوجوان ، در مقایسه با کودکان از نظر جسمانی بالغ تر از نظر توانایی های شناختی ماهرتر و کارکشته تر از نظر شخصیتی کامل تر و منسجم تر و از نظر اجتماعی مهارت های اثر بخش تری دارند .
عمده ترین مشکل ، مشکل عدم تفاهم با خانواده است. عدم شناخت خانواده از نیازها و ویژگی های دوران نوجوانی . گسستگی و برخورد در محیط خانواده که متأسفانه اصلی ترین و اولین قربانیان آن فرزندان خانواده هستند.تعارض میان مدرسه و خانواده . غیبت پدر و مادر و مشغله ها ی فراوان والدین که خود زمینه ساز برخی لغزش ها وانحراف ها در نوجوان می شود و اختلاف فرهنگی دو نسل.
عدم شناخت خانواده از نیازها و ویژگی های دوره بلوغ باعث می شود که پدر و مادر بدون توجه به این شرایط فقط به مسایل مورد علاقه ی خود توجه نمایند وکمتر فرصتی برای طرح مسایل دخترانشان بیابند . طبیعی است که در خا نواده ای که اصول تربیتی و فرهنگی خاصی حاکم نباشد و خا نواده میدان طرح خود محوریها و خواسته های پدر و مادر باشد ، ضربه ی اصلی به فرزندان خانواده وارد می شود. وزمینه را برای توقعات ناروا و دور از توان نوجوان وسرزنش های مداوم فراهم می نماید .دو گانگی وتعارض میان ارزشهای مطرح شده در مدارس و خانواده ها ، یکی دیگر از علل سرگردانی و تحیر نوجوانان است که خود را به صورت برخورد واصطکاک با مادران نشان می دهد ، زیرا نو جوانان با ورود به عالم نوجوانی وبا توجه به ویژگی های این دوره از قبیل استقلال طلبی ،سعی در بازسازی دنیای دیگری برای خود دارند ، این تعارض گاه خود را به شکل لجبازی نشان می دهد . متاسفانه به این واقعیت تلخ در بسیاری از خانواده ها باید اشاره کرد که تربیت فرزند به عنوان یک اصل مهم مطرح نیست و والدین به همه امور خود به صورت عادی پرداخته و طرح و برنامه مشخصی برای تربیت فرزندانشان با همه اهمیتی که برای آنها قائلند ، ندارند و فقط زمانی که نوجوان با مشکل بزرگی روبرو شده احساس خطر می نمایند و به فکر چاره اندیشی می افتند . حال اگر هر پدر یامادری به این نکته توجه داشته باشد که همان گونه که برای رفاه و آسایش خانواده تلاش می کند و سعی در بهبود زندگی دارد ، برای یافتن شیوه ها و ابزارهای نو برای تربیت فرزندش تلاش نماید ، برای نوجوان مشکل کمتر ی پیش می آید .
اصولا" دوران نوجوانی ، دوران عدم ثبات عاطفی و روانی ، دوره هویت یابی و سرگردانی نقش هاست و اگر نوجوانان ، به ویژه دختران که از حساسیت بیشتری برخوردارند ، نتوانند ، در محیط خانواده و مدرسه خود را مطرح کنند و فرصت تجربه خوشایند « موفقیت » را نداشته باشند باید منتظر عواقب سوء این مسئله باشیم . وقتی نوجوانی خود را موجودی بی ارزش و سرخورده بداند در مواجهه با هرامری مضطرب شده و احساس می کند که از عهده هیچ کاری برنمی آید ، این حالت برای سقوط نوجوان به ورطه های هولناک و انحرافات ، بستر بسیار مناسبی است ، در حدیثی از امام هادی (ع) آمده است که می گویند :« من هانت علیه نفسه فلاتامن شره » کسی که برای خود شخصیت و ارزش انسانی قایل نیست از شرش ایمن مباش . ریشه های این مشکل را در مسائل زیر باید جستجو کرد :
توقعات و انتظارات دور از واقعیت و توان فرزندان ، رها نمودن فرزند و یا وابسته نمودن فرزندان به خود ، سرزنش های مداوم خانواده و مدرسه، فراهم نکردن شرایط مناسب برای رشد و استعدادها و خلاقیت ها .
سومین مشکل به مشکلات درسی اختصاص دارد. تجربه نشان داده است که همواره تغییر مقطع در بدو امر به دلایل متعددی که در این جا فرصت طرح آن نیست ، ایجاد مقداری افت تحصیلی می نماید.
مشکل چهارم اضطراب و نگرانی های نوجوانان در ارتباط با آینده را نشان می دهد . مشکلات دوران نوجوانی مانند حلقه های یک زنجیر به هم پیوسته اند که هریک به دیگری ختم می شود . یکی از دغدغه ها و مشغولیت های آنها نگرانی از آینده تحصیلی ، شغلی ، اقتصادی و زندگی می باشد . هیچ کس در این موضوع که اندکی ، نگرانی موجب حرکت و رشد می شود و فرد را از بی تفاوتی خارج می سازد ، تردیدی به خود راه نمی دهد . اما اگر خانواده ها و مدارس ، دائما" آینده تاریک و مبهمی را برای نوجوانان ترسیم نکنند و به آنها بیاموزید که به هر حال در اجتماع همواره ، عواملی وجود دارد که آنها را تهدید می کند مثل رقابت ها ، تبعیض ها ، شکست ها و محرومیت ها ، که باید با آنها روبرو شد و نهراسید و مبارزه کرد .
دست اندکاران مسئولین و برنامه ریزان فرهنگی باید هدفهای مناسب سیاسی و اجتماعی برای نوجوانان مطرح نمایند تا آنها به راکد ماندن و از بین رفتن نیندیشند . طرح الگوهای موفق در مشاغل گوناگون و پرهیز از بت کردن بعضی پست ها و موقعیت های اجتماعی و شغلی و ایجاد شرایط و امکاناتی که هر کس بتواند براساس استعدادش انتخاب کند نه براساس ملاک های تعیین شده از جانب خانواده و جامعه می تواند ما را در بهبود و رفع این مشکل یاری دهد .
البته همانطوری که گفته شد همیشه نگرانی ، نگرانی از شغل و موقعیت آینده نیست . بسیاری از دختران نگران زندگی شخصی و روابط زناشویی و ازدواج ناموفق هستند و ترس از این که نتوانند ایفاگر نقش واقعی خود باشند رنج می برند .
راههایی برای اینکه به یک پدر بهتر تبدیل شویم : اگر پدران پیشقدم نباشند، هرگز قادر نخواهند بود مسوولیتهای پرورش و تربیت فرزند - تکالیفی که خودشان می خواهند و کودکشان نیز بدانها نیاز داشته و استحقاق آنها را نیز دارد- بر عهده بگیرند.البته می توانید از همسرتان بخواهید که شما را راهنمایی کند: هر کدام از شما چیزهایی می دانید که دیگری می تواند از آنها استفاده کند. اگر در مورد چیزی شک دارید یا فکر می کنید که هنوز آمادگی انجام یکی از وظایف پدری خود را به طور کامل ندارید، از کمک خواستن از دیگران پرهیز نکنید. مردان و زنان، به روشهای متفاوتی با فرزندان خود ارتباط برقرار می کنند. مردان بیشتر بر کارهای فیزیکی و انرژی بر تمرکز می کنند، در حالی که زنان بیشتر به روابط روحی و اجتماعی توجه می کنند. کودکانی که ارتباط فیزیکی مناسبی با پدر خود دارند، در مدرسه موفق ترند، اجتماعی ترند و احتمال گرایش آنها به مواد مخدر، الکل یا بزهکاری، کمتر از کودکانی است که با پدران خود فاصله دارند. از لحاظ عاطفی نیز نیازهای فرزندان خود را تامین کنید:رابطه فیزیکی، مسلما بخش مهمی از رابطه پدر- فرزندی را تشکیل می دهد، اما تامین نیازهای عاطفی کودک نیز اهمیت حیاتی دارد. «مردان باید از احساسات خودشان آگاه باشند تا بتوانند احساسات کودک را نیز درک کنند. آنها باید هر کاری را که لازم است انجام دهند تا خود را برای پاسخگویی به نیازهای عاطفی کودک آماده کنند».برای اینکه نقش پدری خود را فعالانه و موثر پیاده کنید، در تصمیم گیری برای همه امور روزمره ای که بر زندگی کودکتان اثر می گذارد، مشارکت کنید. اگر همه چیز را بر عهده همسرتان بگذارید، در واقع فرصت استفاده از موارد جزئی و کوچکی را که به واقع به زندگی فرزند شما معنا می دهند، از دست داده اید.بدون مشارکت در کارها، فعالیتها و برنامه های روزمره که فبلاعمده زندگی کودک را تشکیل می دهند، پدران قادر نخواهند بود فرزندان خود را آنگونه که شایسته یک پدر حساس و وظیفه شناس است (دقیق، ظریف، و از نزدیک)، بشناسند. مبادا بگوئید ما فقط به امرارمعاش به پردازیم زیاد هم هست مابقی خودش درست می شود بدانید بسیاری از مشکلات جوانان امروز ازبی عنایتی دیروز پدران آنان می باشد، اگر جستجو کنید متوجه اصل مطلب یعنی غفلت بعنوان دلیل اصلی خواهیدرسید.یک پدر متعهد و همراه باید بتواند که روشهای همسر خود برای اداره امور خانواده را به رسمیت بشناسد. به تصمیماتی که او در غیاب شما می گیرد، احترام بگذارید و اگر در برخی امور با او موافق نیستید می توانید با احترام در مورد موضوع بحث کرده و روشهای پیشنهادی خود را مطرح کنید.بدانید که به برقراری ارتباط با همسر خود نیاز داریداگر از وضعیت فعلی راضی نیستید، این مطلب را با همسر خود در میان بگذارید.. به او فرصت دهید تا درک کند که شما واقعا می خواهید در این امور مشارکت بیشتری داشته باشید، و واقعا صلاحیت و میل صادقانه برای همکاری با او را دارید.
برنامه ی آموزشی ویژه ای برای خانواده ها به ویژه مادران تدارک دیده شود تا در آن دنیای عاطفی و احساس ، حساسیت های دوران بلوغ ، واقعیت هایی که نسل امروز با آن مواجه است و بسیاری ظرایف رفتاری مطرح شود، چون عمده ی مشکلات دختران نوجوان با مادران است. از سوی دیگر دختران دانش آموز نیز باید بیاموزند که چگونه رفتاری در محیط خانواده داشته باشند تا از تنش ها و بر خوردهای خا نوادگی بکاهد و محیطی آرام ومناسب فراهم آورد . محیط های آموزشی باید شرایطی را فراهم آورند تا در کنار فراگیری دروس ، رموز اصلی زندگی اجتماعی را به نوجوانان بیاموزند، ایجاد مراکز مشاوره تا والدین و مربیان برای راهنمایی بتوانند به این مراکز مراجعه نمایندو گنجاندن مواد آموزشی چون خانه داری و پرستاری در برنامه درسی . درهرصورت شما الگوی فرزندتان خواهید بود پس راههای الگوی مناسب رادرپیش گیرید
کلمات کلیدی:
الف- مراحل سیرپاسخى که عرفاى اسلامى و علماى اخلاق و تربیت اسلامى به این سؤال دادهاند این است که نقطه آغازین این حرکت و مراحل سیر انسان به سوى کمال - و به سوى خدا - گذر از چهار مرحله مىباشد:
1- مرحله تحلیه:
یعنى مرحله آراستن ظاهر به شریعت اسلامى و انجام واجبات و ترک محرمات. بنابراین کسى که آلوده به گناه است، هنوز اولین گام را در سیر تکاملى برنداشته است.
2- مرحله تخلیه:
یعنى دور ریختن صفات ناپسند جا گرفته در باطن انسان و به تعبیر دیگر، پیراستن خویش از اوصاف نکوهیده و ناستوده و مذموم. این صفات ناپسند همانند مردابى هستند که اگر انسان مواظب نباشد، بوى تعفن آن، تمام وجود او را در بر مىگیرد.
3- مرحله تجلیه:
یعنى مرحله آراستن باطن و درون به صفات خوب، پسندیده و ستوده. باید توجه داشت که صفات پسندیده باطنى دو دستهاند:
الف- صفات انسانى: مانند خوش خلق بودن، با ادب بودن و غضب نداشتن.
ب- صفات سیر و سلوکى: مانند ایمان و معرفت پروردگار، عزم بر بندگى، توکل و تقوا.
4- مرحله فنا:
یعنى مرحله فانى شدن در خدا، نابود شدن غیر خدا از دید و مشاهده انسان، مرحله مخاطبه و مکالمه انسان با خدا و مرحله حضور بىحجاب؛ یعنى مرحلهاى که حجاب بین بنده و پروردگارش برداشته مىشود و او چنان جذب پروردگارش مىشود که جمیع ما سوا به چشم او نمىآید. این مرحله، مرحله «انسان کامل» شدن است.
ب- ابزار سیراما ابزار و وسایلى که در اختیار انسان قرار دارد تا او را در جهت رسیدن به کمال یارى دهد، از نظر اسلام «مراقبه» به همراه لوازم آن مىباشد. به بیان دیگر، از نظر اسلام، اگر کسى بخواهد خود سازى کند و به کمال شایسته خود برسد، یکى از مهم ترین ابزارها، «مراقبه» است، منتها موفقیت در مراقبه، متوقف بر لوازمى است که توضیح هر یک به اختصار در ذیل مىآید:
1- مشارطه:
یعنى انسان ابتدا باید با خودش قرارداد و پیمان ببندد که طبق برنامهاى عمل کند؛ بدین گونه که تصمیم بگیرد و بخواهد که از رفتار، گفتار و اندیشههاى غیرالهى، فاصله بگیرد و به رفتار، گفتار واندیشههاى الهى نزدیک تر شود و به تدریج، «خوى الهى» به خود بگیرد.
2- مراقبه:
یعنى انسان در طول زندگى، مدام مراقب حال و وضع خود باشد تا مطابق پیمانى که با خود بسته، عمل کند و - به اصطلاح - خود را به دست امواج هوا و هوس نسپارد، بلکه از حالت انفعالى خارج شود و موضعى فعال پیدا کند تا به تدریج، بتواند نقشى را که شایسته است در هدایت سرنوشت خود و دیگران بر عهده بگیرد. چنین فردى لازم است در زندگى فردى هدفمند باشد و اهداف الهى را ماوراى سایر اهداف زندگى خود قرار دهد. البته میزان موفقیت انسان در جهت مهار و تعدیل و مواظبت از اعمال خود، علاوه بر سعى و تلاش و دقت او با مراتب ایمان، تقوا و توجه او به خدا متناسب است.
3- محاسبه:
یکى از لوازم موفقیت در مراقبه این است که سالک در آخر هر روز، زمان مناسبى را براى رسیدگى به اعمال روزانه خود اختصاص دهد و از خود حساب بکشد که آیا مطابق پیمانى که بسته است عمل کرده یا نه؟ هدف از این کار عبارت است از کاهش تدریجى عادات رذیله و زشت مانند حسد، غیبت، تهمت، ریا و منفى گرایى و افزایش تدریجى عادات نیکو همچون اخلاص، هم دلى، نوع دوستى و ایثار. در این مرحله، اگر سالک مطابق پیمان عمل کرده باشد، باید شکر و سپاس الهى به جاى آورد و سجده شکر انجام دهد.
4- معاتبه:
اگر سالک مطابق عهد و پیمانى که بسته عمل نکرده باشد، پاى «معاتبه» به میان مىآید؛ یعنى باید خود را ملامت کند و مورد سرزنش و عتاب قرار دهد که چرا پیمان شکنى کرده؛ پس توبه و استغفار کند که دیگر پیمان شکنى نکند.
5- معاقبه:
اگر سالک مطابق قول و قرارى که بسته عمل کرده، اما مقدار کمى هم تخلف داشته باشد، مساله «معاقبه» مطرح مىشود، یعنى باید خود را رنج دهد و عقاب نماید و از بعضى از نعمتها محروم سازد؛ مثلا، اگر قرار گذاشته بوده تفریح کند، به سبب خلافى که انجام داده خود را از تفریح محروم سازد.
6- مجاهده:
اگر مقدار تخلف زیاد باشد - یعنى کار شایستهاى انجام داده، اما کار ناشایست زیادى نیز کرده - در این جا مساله «مجاهده» پیش مىآید. در این مرحله، مجازات و تنبیه شدیدتر است؛ به این معنا که عقوبتها با انجام کارهاى سخت - مانند روزههاى مستحبى و برخى دیگر از عبادتها - همراه است تا خود را بسازد و جهاد نماید و دوباره از برنامه تخلف نکند.
بدین سان، به تدریج، شخص مهار نفس خود را در دست مىگیرد و آن را در مسیر مطلوب، که همان مسیر الهى شدن تدریجى است، هدایت مىنماید.
راهکارعملی با استفاده از ابزارهاى شش گانه، «برگه ثبت فعالیتهاى روزانه» اى تنظیم گردید و در اختیار 200 دانشجوى دختر (12) قرار داده شد تا اعمال، رفتار و حتى افکار خود را به مدت دو هفته زیر ذره بین قرار دهند و ثبت نمایند. نتیجه این کار پس از دو هفته، به اعتراف خود دانشجویان بسیار سودمند بود؛ چون آنان توانسته بودند به نقاط ضعف و قوت خود بهتر پى ببرند و در جهت مهار و از بین بردن یا تقویت آنها تلاش کنند.
دستور اجرااز آزمودنى خواسته مىشود به مدت دست کم دو هفته، کارهاى خوب خود را - مانند خیرخواهى، ایثار، احترام به والدین، صله رحم و خواندن نماز سر وقت - و همچنین کارهاى نا شایست خود را - مانند غیبت، دروغ، حسادت، پرخاشگرى و قضا شدن نماز - در هر روز، در ستونهاى برگه ثبت فعالیتهاى روزانه به تفصیل یادداشت کند. سپس در پایان هر روز (پیش از خواب) به محاسبه اعمال روزانهاش بپردازد و ببیند که چقدر سود و زیان کرده است. اگر پس از محاسبه، مشاهده نمود که کارهاى شایستهاى انجام داده است، در این صورت، سجده شکر به جا آورد و از خدا بخواهد که به او توفیق دهد کارهاى شایسته بیشترى انجام دهد و اگر مشاهده نمود که کارهاى بدى نیز انجام داده است، در این صورت، توبه و استفغار نماید و از خدا بخواهد که او را به خاطر انجام اعمال نا شایست، ببخشد. بهتر است انجام سجده شکر و توبه و استغفار همراه وضو باشد، همچنین بهتر است ابزارهاى شش گانه (مشارطه، مراقبه، محاسبه، معاتبه، معاقبه و مجاهده) همیشه در ذهن حاضر باشد تا سالک بداند چه قول و قرارهایى با خود گذارده است.
چگونگی برگه ثبت فعالیتهاى روزانه :
ایام هفته - کارهاى شایسته - کارهاى ناشایست – نتیجه گیرى.
در صورت انجام کار خوب: سجده شکر.
در صورت انجام کار بد: توبه و استغفار.
توضیحات:
کلمات کلیدی:
ب- ویژگىهاى شخصیت نابهنجارویژگىهاى انسان کامل و نمونه و به تبع آن، معیارهاى سلامت روانى از دیدگاه اسلام بیان گردید. اما معیارهاى بیمارى روانى و ویژگىهاى انسان نابهنجار و به تعبیر قرآنى، انسانهایى که در قلوب آنها مرض است، گرچه تا حدى از راه مقابله با معیارهاى سلامت روانى فهمیده مىشود، اما به اختصار بعضى از آنها ذکر مىشود. ویژگىهایى که در این جا ذکر مىشود مربوط به دو دسته انسانهاى نابهنجار است: کافران، منافقان.
الف- کافران: عدم ایمان به خدا، پیامبران علیهم السلام و روز قیامت.
ب- منافقان: عدم اتخاذ موضعى مشخص در برابر توحید، اظهار ایمان در میان مسلمانان و اظهار کفر و شرک در میان مشرکان.
الف- کافران: پرستش غیر خدا که هیچ سودى براى آنان ندارد.
ب- منافقان: انجام عبادات از روى ریا و بدون اعتقاد قلبى و انجام نماز از سر کسالت و تنبلى.
الف- کافران: ظلم در رفتارشان با مؤمنان، تمسخر آنها و امر به منکر و نهى از معروف.
ب- منافقان: امر به منکر و نهى از معروف، فتنهانگیزى از طریق پخش شایعه در میان مسلمانان، تمایل به فریب مردم، سوگند خوردن براى باوراندن سخنان خود به دیگران، آراستگى از نظر ظاهر، قیافه و لباس تا جلب توجه کنند و دیگران را تحت تاثیر قرار دهند.
الف- کافران: پیمان شکنى، فسق و فجور، غرور و تکبر، پیروى از هواى نفس.
ب- منافقان: عدم اعتماد به نفس، پیمان شکنى، ریا، ترس، دروغ، بخل و سودجویى، پیروى از هواى نفس و فرصت طلبى.
الف- کافران: نفرت، کینه و حسادت نسبت به مؤمنان.
ب- منافقان: نفرت و کینه نسبت به مسلمانان، ترس از مؤمنان و هراس از مرگ.
الف- کافران: جمود فکرى و ناتوانى در ادراک و تعقل، مُهرزدگى بر دلهاى آنها، تقلید کورکورانه از عقاید و سنتهاى نادرست پدران و فریب دادن خود.
ب- منافقان: تردید و شک، ناتوانى در قضاوت و تصمیم گیرى و تفکر درست، مُهرزدگى بر دلهاى آنها و توجیه کارهاى نادرست خود.
همان گونه که معلوم است، تصویرى که قرآن از شخصیت این دو گروه نابهنجار ترسیم مىکند بسیار شبیه خصوصیات انسانهاى نابهنجارى است که امروزه روان شناسان ارائه مىدهند.
سیر به سوى کمالحال ممکن است این سؤال مطرح شود که اگر کسى بخواهد در جهت سیر تکاملى قرار بگیرد و انسان کاملى شود، باید از کجا شروع کند و چه ابزار و وسایلى در اختیارش قرار دارد؟
1- هارولد کاپلان و بنیامین سادوک، خلاصه روان پزشکى، علوم رفتارى و روان پزشکى بالینى، ترجمه نصرت الله پورافکارى، تهران، آزاده، 1373.
2-Chauhan,S.S., Mental Hygiene. New Delhi AliedPublishers.
3 و4- حمزه گنجى، بهداشت روانى، تهران، ارسباران، 1376.
5- آبراهام مزلو، انگیزش شخصیت، ترجمه احمد رضوانى، مشهد آستان قدس رضوى، 1372.
6- آبراهام مزلو، روان شناسى شخصیت سالم، ترجمه شیوا رویگریان، تهران، گلشایى، 1367.
7 و8 - دوآن شولتس، روان شناسى کمال، ترجمه گیتى خوشدل، تهران، نشرنو، 1368.
9-Chaugan,s.s, Mental Hygiene, New Delhi (Alied publishers,1991),P.2.
10- دوآن شولتس، پیشین.
11- حسن محمد شرقاوى، گامى فراسوى روان شناسى اسلامى یا اخلاق و بهداشت روانى در اسلام، ترجمه سید محمد باقر حجتى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1366، ص 285.
12- دانشجویان مجتمع دانشگاهى ولىعصر (عج) - تهران.
- مرتضى مطهرى، تعلیم و تربیت در اسلام، قم، صدرا، 1375.
- همو، انسان کامل، تهران، وحدت، 1361.
- همو، انسان ایدهآل و ایدهآل انسان، اصفهان، امیرالمؤمنین، 1359.
- محمدعلى سادات، اخلاق اسلامى، تهران، سمت، 1376.
- محمدعثمان نجاتى، قرآن و روان شناسى، ترجمه عباس عرب، تهران، هدى، 1377.
- محمد عبداللهیان، جزوه «درس اخلاق» ، 1365.
-Ventis,L.W., "The Relationships between
کلمات کلیدی:
به طور کلى، ویژگىهاى شخصیت بهنجار و یا به تعبیر اسلامى، «انسان نمونه» را مىتوان در زمینههاى اصلى و عمومى ذیل ذکر کرد:
1- ویژگىهاى عقیدتى:
یکى از کمالات لازم انسان، که باید در بازار دنیا کسب شود، ایمان است؛ آن هم به مفهومى که قرآن بدان قایل است؛ یعنى ایمان به خدا، پیامبران علیهم السلام، کتب آسمانى، فرشتگان، روز قیامت و بهشت و جهنم. این از آن روست که انسان نیازمند به اصل برتر و هدفى عالىتر از زندگى فردى، شخصى و مادى خویش است که زندگى را به خاطر آن هدف برتر و آن آرمان ما فوق شخصى بخواهد. به عبارت دیگر، انسان نمىتواند مطلوب ایدهآل باشد، مگر این که آرمان انسانى داشته باشد. «آرمان انسانى» یعنى هدفى ما فوق زندگى فردى و آرزوى عالى و برترى که بخواهد خود و جامعهاش را بر اساس آن بسازد.
از نظر قرآن، تنها چیزى که مىتواند هدف عالىتر و مطلوب انسانى باشد، فقط خداست؛ غیر از او هیچ موجود دیگرى شایستگى هدف بودن و محل ایمان بودن را ندارد. لازمه چنین ایمانى تسلیم است؛ تسلیم در مقابل آنچه به او ایمان دارد؛ به عبارت دیگر، ایمان وقتى کامل و حقیقى است که انسان به همان نسبت که در مقابل آنچه به آن ایمان دارد و آرمان اوست، تسلیم باشد و در مقابل غیر او کافر. بنابراین، یکى از ویژگىهاى انسان مطلوب، ایمان و تسلیم و عنصر دیگر، کفر و عصیان است (کفر به طاغوت).
به بیان دیگر، جهان از دیدگاه انسان با ایمان و خداپرست، نه مجموعهاى از عناصر، نیروها و قوانین کور، بلکه پیکرى زنده و معنا دار است. خدا پرست آگاه، خود را در برابر هستىاى مىیابد که مىفهمد، احساس مىکند و ارادهاى آگاه بر آن حاکم است. فقدان خدا سیماى طبیعت را ابلهى مىنماید که انسان خود را با او بیگانه حس مىکند. غیبت خدا، هستى را قبرستان بیکرانهاى مىکند که انسان خود را در آن تنها مىیابد. هستى پوچ، زندگى را نیز پوچ مىسازد و ناچار انسان نیز به پوچى مىرسد. نمىتوان در جهانى که از شعور، اراده و جهت عارى است، از «مسؤولیت انسان» سخن گفت. مسؤولیت انسان - که فرد را به فدا کردن و نثار جان و مالش وا مىدارد - اگر ریشه در عمق هستى نداشته باشد و بىپایه و پایگاه وجودى باشد، مفهومى ذهنى و خیالى مىشود، در حالى که ایمان و باور به خدا، که آفرینش را داراى شعور و هدفدار معرفى مىکند، طبعا دید مثبتى به انسان در مقابل نظام کلى هستى و قوانین حاکم بر آن مىدهد.
2- ویژگىهاى عبادى:
عبادت خدا انجام فرایضى از قبیل نماز، روزه، زکات، حج، جهاد در راه خدا با جان و مال، ذکر خدا، توکل بر خدا و طلب بخشش از خدا یا توبه است.«عبادت» در این جا، به معناى سرسپردگى انسان عابد به این ارزشهاست؛ تمرینى است در خود سازى تا وجود سست، ناهموار، متزلزل و پر تردید آدمى در مسیر هموار و استوارى قرار گیرد و خود را از حضیض به اوج بىنهایت و قرب به خدا برساند و با این قرب، تخلق به اخلاق الهى پیدا کند و همه ارزشها در وجودش متجلى گردد.
رفتار خوب با مردم، جود و احسان، تعاون و همکارى، وجدان کارى، اتحاد و همبستگى، امر به معروف و نهى از منکر، عفو و ایثار، اجتناب از کارهاى بیهوده از جمله این روابط است. به عبارت دیگر، آنچه بیش از هر چیز، حق را محترم، عدالت را مقدس، دلها را به یکدیگر مهربان و اعتماد متقابل را میان افراد برقرار مىسازد و همه افراد جامعه را مانند اعضاى یک پیکر به هم پیوند مىدهد و متحد مىکند، ایمان به خداست.
نیکى به والدین و خویشاوندان، حسن معاشرت با همسر، سرپرستى خانواده و پرداخت نفقه، صله رحم و مانند آن، همگى در سایه ایمان به خدا حاصل مىشود؛ مثلا، در روایتى امام صادق علیه السلام در زمینه خوش رفتارى با والدین مىفرماید: «هرکه به پدر و مادر خود نگاه تند و خشم آلود کند، اگر چه به وى ستم کرده باشند، خداوند نمازش را نمىپذیرد.» یا پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله در زمینه ازدواج مىفرماید: «هرکس ازدواج کند نیمى از دینش را حفظ نموده است. پس در مورد نیم دیگرش تقواى الهى پیشه کند.» یکى از علل این که در اسلام ازدواج یک عمل مقدس و عبادت به شمار مىآید، با این که از مقوله لذات و شهوات است، آن است که ازدواج اولین قدم انسان از خود پرستى و خود دوستى و خود محورى به سوى غیردوستى است.
بردبارى، صداقت، عدالت، امانت دارى، وفاى به عهد، پاک دامنى، فروتنى، عزت نفس، سخت کوشى در گرفتن حق، قدرت اراده، حاکمیت و تسلط بر هوا و شهوت نفس و خود راى نبودن از جمله ویژگىهاى اخلاقى انسان نمونه و کامل است که قرآن معرفى نموده است.
از جمله این ویژگىهاست: خدا دوستى، ترس از عذاب خدا، امید به رحمت او، مردم دوستى و خیرخواهى نسبت به آنان، مهربانى، فرو خوردن خشم و مهار غضب، تجاوز نکردن به حقوق دیگران، حسد نبردن به آنان، سرزنش نفس، احساس پشیمانى در صورت ارتکاب گناه، پرهیز از غیبت و تهمت و پرهیز از استهزاى آنان. انسان کاملى که اسلام معرفى مىکند قلبش سرشار از امنیت، امید و آرامش است، مىتواند بدىها را با خوبىها دفع نماید و کینه و خشم خود را فرو نشاند؛ زیرا پیامبرگرامى صلى الله علیه وآله فرموده است: «کسى که خشم خود را - در حالى که قادر بر اعمال آن است - فرو نشاند، خداوند متعال قلب او را از امنیت و ایمان سرشار مىسازد.» (11)
7- ویژگىهاى عقلانى و شناختى:
تفکر در هستى و آفرینش، طلب معرفت و دانش و پیروى نکردن از ظن و گمان از ویژگىهاى انسان کامل است؛ انسانى که اهل تفکر باشد و بتواند در مورد مسائل کلى عالم فکر کند و به دقایق رموز عالم پى ببرد و قدرت تجزیه و تحلیل در مسائل را داشته باشد.
اخلاص در عمل و خوب کارکردن، وجدان کارى، تلاش فعالانه و مجدانه براى کسب روزى حلال، مبارزه با فقر، فساد، تبعیض و مراعات ضوابط از این صفات است.
در این زمینه مىتوان از صفاتى مانند نیرومندى، سلامت، پاکیزگى و طهارت نام برد.
تصویرى که قرآن از انسان کامل و نمونه براى ما ترسیم مىکند داراى این ویژگىها و معیارهاست؛ الگویى از انسان مؤمن که باید براى تخلق یافتن بدان تلاش کنیم. پیامبر بزرگوارصلى الله علیه وآله نیز نخستین گروه مسلمانان را بر اساس همین ویژگىها تربیت نمودند و در نتیجه، شخصیت آنان را کاملا دگرگون کردند و از آنان اشخاص مؤمنى ساختند که توانستند چهره تاریخ را تغییر دهند. امروز نیز وظیفه ما این است که ابتدا این ویژگىها را در خودمان و سپس در دیگران ایجاد کنیم تا بتوانیم جامعه اسلامى سالمى همراه انسانهاى کامل به وجود بیاوریم.
کلمات کلیدی: