فضیلت ماه مبارک رمضان
ماه رمضان ماه خداوند، ماه نزول قرآن و از شریفترین ماههای سال است. در این ماه درهای آسمان و بهشت گشوده و درهای جهنم بسته میشود، و عبادت در یکی از شبهای آن ( شب قدر ) بهتر از عبادت هزار ماه است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در خطبه شعبانیه خود درباره فضیلت و عظمت ماه رمضان فرموده است: «ای بندگان خدا! ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش به سوی شما روی آورده است؛ ماهی که نزد خداوند بهترین ماهها است؛ روزهایش بهترین روزها، شبهایش بهترین شبها و ساعاتش بهترین ساعات است.
بر مهمانی خداوند فرا خوانده شدید و از جمله اهل کرامت قرار گرفتید. در این ماه، نفسهای شما تسبیح، خواب شما عبادت، عملهایتان مقبول و دعاهایتان مستجاب است.
پس با نیتای درست و دلی پاکیزه، پروردگارتان را بخوانید تا شما را برای روزه داشتن و تلاوت قرآن توفیق دهد. بدبخت کسی است که از آمرزش خدا در این ماه عظیم محروم گردد. با گرسنگی و تشنگی در این ماه، به یاد گرسنگی و تشنگی قیامت باشید.»
آن گاه پیامبر اکرم وظیفه روزهداران را برشمرد و از صدقه بر فقیران، احترام به سالخوردگان، ترحم به کودکان، صله ارحام، حفظ زبان و چشم و گوش از حرام، مهربانی به یتیمان و نیز عبادت و سجده های طولانی، نماز، توبه، صلوات، تلاوت قرآن و فضیلت اطعام در این ماه سخن گفت.
صدوق علیه الرحمه در کتاب من لا یحضره الفقیه آورده «و کان رسول الله صلى الله علیه و آله اذا اهل هلال شهر رمضان استقبل القبلة و رفع یدیه و قال: «اللهم اهله علینا بالامن و الایمان،و السلامة و الاسلام، و العافیة المجللة و الرزق الواسع، و دفع الاسقام، اللهم ارزقنا صیامه و قیامه و تلاوة القرآن فیه، و سلمه لنا، و تسلمه منا و سلمنا فیه» (1)
رسول الله(صلى الله علیه و آل) هنگامى که رویت هلال رمضان مىفرمود، رو به قبله مىنمود و دستهاى مبارکش را بلند مىکرد.و مىگفت: پروردگارا این ماه را بر ما نو گردان به امن و امان، و سلامتى و اسلام، و تندرستى شایان تشکر، و روزى فراخ، و بر طرف ساختن دردها و ناملایمات، بار پروردگارا روزى کن ما را روزه و قیام براى عبادت، و تلاوت قرآن در این ماه، و او را براى ما سالم و تمام گردان، و او را از ما سالم بدار، و ما را در این ماه سالم و تندرست فرما.
امیر المؤمنین (علیه السلام) مىفرماید: آنگاه که دیدى هلال (ماه رمضان) را فلا تبرح، خشم نگیر و عصبانى نشو، و «قل اللهم انى اسالک خیر هذا الشهر، و فتحه و نوره، و نصره،و برکته، و طهوره، و رزقه، و اسئلک خیر ما فیه و خیر ما بعده، و اعوذ بک من شر ما فیه و ما بعده، اللهم ادخله علینا بالامن و الایمان، و السلامة و الاسلام، و البرکة و التقوى، و التوفیق لما تحب و ترضى» (1)
و بگو بار پروردگارا خیر و خوبى در این ماه را از تو مىخواهم و همچنین فتح و پیروزى (بر شیطان) و نورانیت، و یارى (بر روزهدارى) و برکت و طهارت، و روزى این ماه را از تو مىطلبم، و از تو خیر آنچه در این ماه هست و بعد از ماه مسئلت مىنمایم، و به تو پناه مىآورم از شر و بدى آنچه در این ماه مىباشد، و آنچه بعد از آن است، بار پروردگارا این ماه را با امن و امان و ایمان به تو و سلامت نفس و نعمت اسلام، و برکت و تقوى و توفیق یافتن به آنچه تو دوست مىدارى و راضى مىگردى بر ما وارد گردان (که همه اوصاف شایسته را در این ماه داشته باشیم).
بسم الله الرحمن الرحیم
«(1) الحمد لله الذى هدانا لحمده، و جعلنا من اهله لنکون لاحسانه من الشاکرین و لیجزینا على ذلک جزاء المحسنین (2) و الحمد لله الذى حبانا بدینه، و اختصنا بملته، و سبلنا فى سبل احسانه لنسلکها بمنه الى رضوانه حمدا یتقبله منا و یرضى به عنا (3) و الحمد لله الذى جعل من تلک السبل شهره شهر رمضان، شهر الصیام، و شهر الاسلام، و شهر الطهور، و شهر التمحیص و شهر القیام الذى انزل فیه القرآن، هدى للناس و بینات من الهدى و الفرقان».
سپاس خدائى را سزاست، که ما را براى سپاسگزارى خود راهنمائى نمود، و از سپاسگزاران قرار داد، تا براى احسان و نیکیش از شکرگزاران باشیم، و ما را بر آن سپاسگزارى پاداش نیکوکاران دهد، و سپاس خدائى را سزاست که دین خود را به ما عطا نمود، و ما را جزو ملتخویش(اسلام) اختصاص داد، و در راههاى احسان و نیکیش رهنمون کرد،تا به وسیله نعمتش در آن راهها رفته و به سوى رضا و خوشنودیش دستیابیم، سپاسى که آن را از ما بپذیرد، و به وسیله آن از ما خوشنود گردد.
سپاس خدائى را که رمضان را براى ما ماه تزکیه قرار داد
و سپاس خدائى را سزاست که ماه خود رمضان را، ماه صیام و روزه، و ماه اسلام، و ماه تزکیه، و ماه تصفیه و پاک کردن (از گناهان)، و ماه قیام و ایستادن (براى نماز در شبها یا به پا خاستن در احیاى اسلام و جهاد در راه خدا) را یکى از آن راههاى احسان قرار داد، آن چنان ماهى که قرآن در آن فرو فرستاده شد، در حالى که براى مردم راهنما (ى از گمراهى) و نشانههاى آشکار رهبرى، و جدا کننده میان حق و باطل است.
«(4) فابان فضیلته على سائر الشهور بما جعل له من الحرمات الموفورة، و الفضائل المشهورة، فحرم فیه ما احل فى غیره اعظاما، و حجر فیه المطاعم و المشارب اکراما و جعل له وقتا بینا لا یجیز - جل و عز - ان یقدم قبله، و لا یقبل ان یؤخر عنه (5) ثم فضل لیلة واحدة من لیالیه على لیالى الف شهر و سماها لیلة القدر تنزل الملائکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر سلام، دائم البرکة الى طلوع الفجر على من یشاء من عباده بما احکم من قضائه».
خداوند ماه صیام را بر سایر ماهها برترى بخشید
پس برترى آن را بر ماههاى دیگر به سبب حرمتها و گرامى داشتنهاى بسیار و فضائل و برترىهاى آشکار که براى آن قرار داد، هویدا گردانید، و در آن ماه از جهتبزرگ داشت، آنچه را که در ماههاى دیگر حلال کرده حرام نمود، و خوردنیها و آشامیدنیها را در (روزهاى) آن منع کرد، و براى آن وقت آشکارى (معینى) قرار داد، که خداى بزرگ و توانا جائز و روا نمىداند که پیش انداخته شود و نمىپذیرد که از آن وقتبه تاخیر افتد. سپس (عبادت و بندگى در) شب (قدر) آن را به (عبادت در) شبهاى هزار ماه برترى داد، و آن را شب قدر نامید (شبى که خداى تعالى اجلها و روزیها و هر امرى که حادث مىشود را مقدر مىفرماید) در آن شب (بسیارى از) فرشتگان و روح (که مخلوقى استبزرگتر از فرشته) به فرمان پروردگارشان بر هر که از بندگانش بخواهد با قضا و قدرى که محکم و استوار کرده (که تغییر و تبدیلى در آن نیست).
درود فرشتگان بر عابدان شب قدر
براى هر کارى (که خدا مقدر فرموده) فرود مىآیند، آن شب سلام و درود (فرشتگان) است (بر آنانى که براى نماز به پاى ایستاده یا در حال رکوع و سجودند، یا آنکه شب سلامتى و رهائى از ضرر و زیان شیاطین است) که برکت و خیر آن تا آشکار شدن روشنى صبح، دائم و پایدار است.
«(6) اللهم صل على محمد و آله و الهمنا معرفة فضله و اجلال حرمته، و التحفظ مما حظرت فیه، و اعنا على صیامه بکف الجوارح عن معاصیک، و استعمالها فیه بما یرضیک حتى لا نصغى باسماعنا الى لغو، و لا نسرع بابصارنا الى لهو (7) و حتى لا نبسط ایدینا الى محظور، و لا نخطو باقدامنا الى محجور و حتى لا تعى بطوننا الا ما احللت، و لا تنطق السنتنا الا بما مثلت، و لا نتکلف الا ما یدنى من ثوابک، و لا نتعاطى الا الذى یقى من عقابک، ثم خلص ذلک کله من رئاء المرائین، و سمعة المسمعین، لا نشرک فیه احدا دونک، و لا نبتغى فیه مرادا سواک.
خدایا توفیق روزه با ترک معاصى به ما عطا فرما
بار خدایا بر محمد و آل او درود فرست، و شناسائى برترى آن را (بر ماههاى دیگر) و بزرگ داشتن حرمت و حقش را (که قیام و ایستادگى بر آن واجب است) و دورى گزیدن از آنچه را که منع و حرام کردهاى به ما الهام نما، و ما را به روزه داشتن آن به وسیله باز داشتن اندام از گناهان و به کار بردن آنها به آنچه تو را خوشنود مىگرداند یارى فرما، تا با گوشهامان سخن بیهوده گوش ندهیم، و با چشمهامان به سوى بازى (کارهائى که انسان را از مقصود باز دارد)، نشتابیم. و تا دستهامان را به حرام دراز ننمائیم، و با پاهامان به سوى آنچه منع و حرام گشته نرویم. و تا شکمهامان نگاه ندارد و گرد نیاورد جز آنچه (خوردنى و آشامیدنى) که تو حلال و روا گردانیدهاى. و زبانهامان گویا نشود جز به آنچه (قرآن مجید و گفتار پیامبر اکرم و ائمه معصومین علیهم السلام) تو خبر داده و بیان فرمودهاى (اشاره به آداب روزه دارى و پرهیز از گناهان در حال روزهدارى است) و رنج نکشیم جز در آنچه (عبادت خدا و خدمتبه خلق) که به پاداش تو نزدیک گرداند، و به جا نیاوریم جز آنچه که از کیفر تو نگاه دارد.
سپس همه آن کردارها را از ریا، و خودنمائى خود نمایان و از سمعه و شنیدن شنوندگان خالص و پاکیزه گردان که از آن کسى را با تو شریک نگردانیم، و جز تو در آن مقصود و خواستهاى نطلبیم.
کلمات کلیدی:
بررسی مفهوم نظارت اطلاعی و استصوابی
نظارت خود به دو نوع نظارت اطلاعی و استصوابی تقسیم می شود. بر این اساس «ناظر اطلاعی» ناظری است که اعمال نماینده باید با اطلاع او باشد و عدم تصویب او خدشه به عمل وارد نمی کند. او می تواند از طریق اعلام تخلف متولی یا نماینده به دادگاه، نظارت خود را کاملاً عملی سازد. از سویی ناظری که باید اعمال متولی را تصویب کند، ناظر استصوابی است. ناظری که تنها باید از اعمال مجری آگاه شود ناظر اطلاعی است که می تواند تجاوز مجری را به مقام عمومی گزارش کند، اما این که چگونه وضعیت ناظر و نوع نظارت او مشخص و معلوم می شود می توان گفت ناظری که بدون قید معین می شود ناظر اطلاعی است و لزوم تصویب عمل مجری باید به تصریح و یا قرینه اثبات شود. می توان نظارت استصوابی را به تعبیر دیگری به این شکل بیان کرد: نظارت استصوابی که گاه به عنوان نظارت کامل نیز به کار می رود در جایی است که اعمال مجری باید به تصویب ناظر برسد بدون این که او بتواند پیشنهاد کننده باشد. علاوه بر تفاوت جوهری بین اطلاع و تصویب می توان ملاک دیگری برای نظارت اطلاعی و استصوابی بیان نمود و آن ارجاع امر به مقام قانونی (دادگاه صالح) در صورت تخلف مجری در فرض نظارت اطلاعی است، در حالی که در مورد نظارت استصوابی چنین نیست.
در برخی از اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اگر چه لفظ نظارت مطرح نشده است اما ماهیت کار به گونه ای است که معنایی غیر از نظارت از آن بر نمی آید:
یکم: نظارت ریاست جمهوری
بنابراصل 121 قانون اساسی، رییس جمهور سوگند یاد می کند که پاسدار مذهب رسمی و نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی باشد. لازمه اصلی پاسداری نوعی نظارت است که ابتدائاً باید نظارتی باشد تا براساس آن پاسداری مصداق پیدا کند. رییس جمهور در صورت مشاهده خلاف، آن را به مقامات مربوطه معرفی می کند یا آن را ابطال می نماید. وی در این موارد می تواند علاوه بر دستورهای لازم و ارائه طریق تصمیم می گیرد. وی حتی گاهی در خارج از حوزه وظایف خود ارائه پیشنهاد نموده یا تصمیمات جدی تری مثلاً اخطار به اجرای قانون اساسی اتخاذ می کند.
دوم: نظارت مجلس شورای اسلامی (نظارت استصوابی مجلس بر امور اجرایی)
مجلس بر برخی از امور اجرایی نظارت دارد، به این معنا که باید فعالانه وارد مسئله شده اجازه اجرای آن را به مقامات اجرایی بدهد و به تعبیر صریح تر و صحیح تر، مجلس نوعی نظارت استصوابی را در این موارد بر امور اجرایی اعمال می کند. این گونه نظارت را در چند اصل قانون اساسی می توان مشاهده کرد:
اصل 77:
عهدنامهها، مقاولهنامهها، قراردادها و موافقتنامههای بینالمللی باید به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد.
اصل78:
هر گونه تغییر در خطوط مرزی ممنوع است مگر اصلاحات جزیی با رعایت مصالح کشور، به شرط این که یک طرفه نباشد و به استقال و تمامیت ارضی کشور لطمه نزدن و به تصویب چهار پنجم مجموع نمایندگان مجلس شورای اسلامی برسد.
اصل79:
برقراری حکومت نظامی ممنوع است. در حالت جنگٌ و شرایط اضطراری نظیر آن، دولت حق دارد با تصویب مجلس شورای اسلامی موقتا محدودیتهای ضروری را برقرار نماید، ولی مدت آن به هر حال نمیتواند بیش از سی روز باشد و در صورتی که ضرورت همینان باقی باشد دولت موظف است مجددا از مجلس کسب مجوز کند.
اصل80:
گرفتن و دادن وام یا کمکهای بدون عوض داخلی و خارجی از طرف دولت باید با تصویب مجلس شورای اسلامی باشد.
اصل82:
استخدام کارشناسان خارجی از طرف دولت ممنوع است مگر در موارد ضرورت با تصویب مجلس شورای اسلامی.
اصل83:
بناها و اموالی دولتی که از نفایش ملی باشد قابل انتقال به غیر نیست مگر با تصویب مجلس شورای اسلامی آن هم در صورتی که از نفایش منحصر به فرد نباشد.
اصل 139:
صلح دعاوی راجع به اموال عمومی و دولتی یا ارجاع آن به داوری در هر مورد، موکول به تصویب هیأت وزیران است و باید به اطلاع مجلس برسد. در مواردی که طرف دعوی خارجی باشد و در موارد مهم داخلی باید به تصویب مجلس نیز برسد. موارد مهم را قانون تعیین میکند.
دخالت و لزوم تصویب مجلس در این امور به نحوی مورد تأکید قرار گرفته است که نظارت استصوابی را تصریح می کند.
نظارت مالی مجلس شورای اسلامی بر اعمال دولت از طریق دیوان محاسبات
اصل55:
دیوان محاسبات به کلیه حسابهای وزارتخانهها،مؤسسات، شرکتهای دولتی و سایر دستگاههایی که به نحوی از انحاء از بودجه کل کشور استفاده میکنند به ترتیبی که قانون مقرر میدارد رسیدگی یا حسابرسی مینماید که هیچ هزینهای ازاعتبارات مصوب تجاوز نکرده و هر وجهی در محل خود به مصرفرسیده باشد. دیوان محاسبات، حسابها و اسناد و مدارک مربوطه رابرابر قانون جمعآوری و گزارش تفریغ بودجه هر سال را به انضمامنظرات خود به مجلس شورای اسلامی تسلیم مینماید. این گزارشباید در دسترس عموم گذاشته شود.
نگهبان است.
نظارت بر داوطلبی و انتخابات ریاست جمهوری
وظیفه خطیر ریاست جمهوری اقتضا می کند که رییس جمهور از شرایط ویژه و برجسته ای برخوردار باشد تا بتواند به طور شایسته ای به ایفای وظیفه خطیر خود بپردازد. هرچند رییس جمهور با رأی مستقیم مردم انتخاب می شود اما تشخیص شرایط ویژه مورد نظر برای مردم شاید مشکل و در برخی اوقات غیرممکن باشد. به این دلیل قبل از ورود به انتخابات لازم است صلاحیت داوطلبان توسط مرجع صالح بی نظر و متخصص مورد بررسی قرار گیرد و آن گاه آنان که دارای جمیع شرایط باشند صلاحیتشان برای ورود به انتخابات مورد تأیید قرار گیرد. در این راستا بند 9 اصل 110 «صلاحیت داوطلبان ریاست جمهوری از جهت دارا بودن شرایطی که در این قانون میآید، باید قبل از انتخابات به تأیید شورای نگهبان برسد.» همچنین بر اساس اصل 118 قانون اساسی «مسئولیت نظارت بر انتخابات ریاست جمهوری طبق اصل نود و نهم بر عهده شورای نگهبان است.» ماده 2 قانون نظارت شورای نگهبان بر انتخابات ریاست جمهوری بیان داشته است: «هیأت مرکزی نظارت، بر کلیه مراحل انتخابات و جریان های انتخاباتی و اقدامات وزارت کشور و هیأت های اجرایی که در انتخابات مؤثر است و آن چه مربوط به صحت انتخابات می شود نظارت خواهد کرد.» همچنین بر اساس ماده 7 همان قانون، «شورای نگهبان در کلیه مراحل در صورت اثبات تخلف با ذکر دلیل نسبت به ابطال یا توقف انتخابات سراسر کشور و یا بعضی از مناطق اتخاذ تصمیم نموده و نظر خود را از طریق رسانه های همگانی اعلام می نماید و نظر شورای نگهبان در این مورد قطعی و لازم الاجراست و هیچ مرجع دیگری حق ابطال یا متوقف کردن انتخابات را ندارد.»
در پایان در خصوص نظارت بر انتخابات ریاست جمهوری این نکته قابل ذکر است که تشخیص صلاحیت داوطلبان فقط به عهده شورای نگهبان است و هیأت مرکزی نظارت در این مسأله دخالتی ندارد. علت این امر اهمیت بسیار زیاد ریاست جمهوری و همچنین توانایی شورای نگهبان در رسیدگی به این موضوع به علت تعداد کم داوطلبان است. همچنین در این انتخابات برخلاف انتخابات مجلس شورای اسلامی که در برخی موارد هیأت مرکزی نظارت، نظارت استصوابی را اعمال می نمود و بدون اطلاع به شورای نگهبان خود راجع به موضوع تصمیم می گرفت و آن تصمیم لازم الاجرا بود، هیأت های مرکزی نظارت و ناظرین شهرستان ها به عنوان نیروهای عملیاتی شورای نگهبان صرفاً نظارت اطلاعی دارند و هرگونه تصمیم گیری راجع به هر مسئله ای از انتخابات به عهده شورای نگهبان است.
نظارت بر همه پرسی و مراجعه به آرای عمومی
قانون اساسی در اصل 59 در مسائل بسیار مهم اعمال قوه مقننه را از راه همه پرسی و مراجعه مستقیم به آرای عمومی مردم پیشبینی و اجرای آن را موکول به تصویب دوسوم مجموع نمایندگان مجلس شورای اسلامی کرده است. بر اساس ماده 37 قانون همه پرسی جمهوری اسلامی ایران برای اجرای اصل 99 قانون اساسی نظارت بر همه پرسی به عهده شورای نگهبان است. ماده مزبور مقرر می دارد: «شورای نگهبان طبق قانون نظارت بر انتخابات ریاست جمهوری، بر همه پرسی و مراجعه به آرای عمومی نظارت خواهد کرد.»
کلمات کلیدی:
فساد مالی» ریشهای تاریخی دارد و در ایران باستان نیز از زمانهای گذشته به شدت شیوع داشت. مقامهای کشوری و لشکری و حتی پادشاهان آلوده به مفاسد مالی بودند و عناوین، منصبها و پستهای دولتی با پرداخت رشوههای کلان خرید و فروش میشدند.
برابر اسناد و مدارک و شواهد تاریخی فراوان به جای مانده، ارتشا، اختلاس و مفاسد مالی در زمان سلطنت پهلویها به شدت رواج داشت، به گونهای که دیگر حتی زشتی رشوه شکسته و به گرفتن پورسانت تبدیل شده و این رویه به صورت مسألهای علنی در بین مقامات مطرح بود.
شاه مخلوع، برادران، خواهران و بستگان او، سهامداران عمدهِ بسیاری از شرکتهای داخلی یا واسطهِ معاملههای بینالمللی و شرکتهای خارجی بودند و از این راه رشوههای کلانی به دست میآوردند.
با وجود این، خاندان سلطنتی و دولتهای وابسته به آن برای سرپوش گذاشتن بر فساد مالی دستگاه حاکمه، هر چند سال یک بار مبارزهِ ملی ضد فساد را در کشور مطرح و حتی برخی «مقامهای دولتی و غیر دولتی دون پایه را به اتهام فساد مالی و سوءاستفاده محاکمه میکرد، ولی این تلاشها نمیتوانست حجم گستردهِ فعالیتهای فسادآلود رژیم پهلوی را از نظر عموم دور کند، ولی به طور حتم یکی از «علل سقوط و انحطاط رژیم پهلوی»، تبعیض و «فساد مالی» گسترده در بین مسئولان کشور بود.
با پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظامی که قصد رسیدن به قله رفیع حکومت اسلامی داشت، فساد مالی خود به خود به حداقل رسید، چرا که عاملان آن مفاسد، دیگر فرصت جولان نداشتند؛ این وضعیت در بحبوحه جنگ تحمیلی نیز همچنان بود، ولی متأسفانه با گذشت زمان و ثبات اجتماعی و آغاز دوران سازندگی، رفته رفته هر چه ارزشهای انقلاب کمرنگتر شد و اشرافیگری به وجود آمد، مفاسد مالی و اقتصادی نیز گسترش یافت و متأسفانه امروز رواج مصادیقی از «فساد مالی» را در کشور میبینیم که بیشتر از فشارهای سیاسی، اقتصادی استکبار جهانی، توانسته به میزان «مشارکت مردمی و اعتماد ملی» آسیب وارد کند.
رخنه برخی مفسدان مالی در بخشهای دولتی و غیردولتی به عزم و اعتماد ملی خدشه وارد ساخته، وجود فقر و بیکاری و گرانی از یکسو و شیوع مفاسد اقتصادی و انباشت ثروتهای بادآورده ناشی از ارتباطات ناسالم با مراکز قدرت و ثروت، به اعتماد عمومی خدشهای جدی وارد آورده است و در حقیقت، یکی از موضوعات روز، لزوم برخورد قاطع با فساد اقتصادی است که رهبر معظم انقلاب نیز بارها در فرمایشهایشان بر این موضوع تأکید ویژه داشتهاند.
آنچه مقام رهبری در فرمان هشت مادهای و پس ازآن به سران سه قوه گوشزد کردهاند، نمونههایی از نگرانیهای ایشان دربارهِ این معضل است.
اینک تخلفات بزرگ مالی در نظام بانکی کشور، اذهان عمومی را به شدت درگیر خود کرده است و مردم ایران، خواهان مقابله جدی و قاطع با عاملان آن هستند و به نظام مالی کشور بیاعتماد شدهاند و بازگرداندن اعتماد دوباره مردم به نظام مالی و مسئولان اقتصادی، وظیفه مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران را در برخورد با عاملان و مسببان فساد مالی اخیر، دو چندان کرده است.
مقام معظم رهبری پس ازکشف این فساد فرمودند: «اگر توصیه به مبارزه با فساد اقتصادی که چند سال قبل بیان شد، جدی گرفته و اگر به آن عمل میشد، این فساد بزرگ بانکی رخ نمیداد و اگر مبارزه میشد، این چند هزار میلیارد سوءاستفاده پیش نمیآمد. این فساد اقتصادی ذهن مردم و دل مردم را مشغول میکند، دل مردم را میشکند، چه قدر آدمها امید خود را از دست میدهند، آیا سزاوار است به خاطر اینکه به آن توصیه عمل نشده این اتفاق بیفتد»؟
تردیدی نیست که پدیده شوم «فساد مالی» همواره در تاریخ گریبانگیر حکومتها بوده و مانع از دستیابی آنان به اهداف مهمی همچون توزیع عادلانه ثروت، فرصتهای اقتصادی، برقراری عدالت اجتماعی، افزایش رفاه عمومی، ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی، حذف انحصارطلبی، مشارکت عموم مردم در تعیین سرنوشت خود، رفع تبعیضات ناروا و ایجاد نظام اداری سالم شده است.
با این حال، وجود فساد مالی، حتی در حجم کوچک هم برای نظام جمهوری اسلامی ایران توجیه شدنی نیست؛ بنابراین، مبارزهای جدی و همگانی در تمام سطوح لازم است تا کشور از هر گونه مفسده مالی عاری شود و در این راه خطیر، هر گونه تسامح در مبارزه، نوعی همدستی با مفسدان است.
خوشبختانه رئیس قوه قضاییه، سرعت و دقت در تشکیل دادگاه متهمان پرونده فساد مالی اخیر را نشانه عزم جدی دستگاه قضایی در برخورد با انواع مفاسد به ویژه مفاسد اقتصادی دانسته و نگارنده نیز نمیخواهد پیش از پایان رسیدگی و قطعی شدن حکم متهمان درباره نتیجه قضایی پرونده سه هزار میلیاردی و پرونده دیگر ـ که به پرونده بیمه موسوم است ـ اظهارنظر کند، بلکه بر این باور است، باید به دستگاه قضایی فرصت داد تا در فضایی آرام و بنا بر موازین قانونی به این پرونده رسیدگی و احکام قانونی خود را صادر کند، ولی این نکته را هم نباید از یاد برد که مردم مسلمان و انقلابی ایران هم خواستهها و انتظارات برحقی دارند و از مسئولان حکومتی ـ که برای استقرار و دوامش، جانفشانیهای فراوانی کردهاند ـ توقع دارند همان گونه که پیامبر اسلام (ص) و امام المتقین علی (ع) در دوران حکومت کوتاهشان با جدیّت، مسأله «عدالت» را دنبال کردند و با هر تبعیض و بیعدالتی سخت برخورد میکردند، اینک هم گوشهای از آن گونه عدالت را ببینند و امید که این گونه شود.
پایان سخن اینکه بسترهای موجب بروز «فساد سیاسی» حتما «فساد اقتصادی» را هم با خود میآورد؛ آن گونه که مصداق آن را در دادگاههای اخیر میبینیم؛ بنابراین، لازم است مسئولان نظام اسلامی به مسأله «فساد مالی» صرفاً به عنوان یک معضل اقتصادی و یا سیاسی نگاه نکنند و به یاد داشته باشند که فساد سیاسی و فساد اقتصادی، همواره لازم و ملزوم یکدیگرند و تهدیدی علیه «امنیت ملی» و آسیب به حاکمیت نظام اسلامی به شمار میروند و از این روی، باید با عمل به هشدارهای مقام معظم رهبری و برخورد قاطع با مفسدان اقتصادی، راههای نفوذ دشمن را ببندند و در این راه، فراز مهم از فرمایش معظم له را نیز در نظر داشته باشند که:... «با دستمال کثیف نمیشود، شیشه را تمیز کرد، اگر انسان بخواهد با فساد مبارزه کند، باید در درجه اوّل مراقب باشد که فساد دامن خودش را نگیرد...».
کلمات کلیدی:
فساد مالی و امنیت ملی1
محمدامین جلیلوندروانشناس ومدرس دانشگاه
تاریخ: 13 تیر 1391 - 12:13
اقتصاد بعدی از علوم انسانی است که با آمار و ارقام واقعیتها را نشان میدهد. نرخهای تورم، بیکاری، بهرهوری، ارز و ... از جمله شاخصهایی هستند که با بیانی ساده و قابل فهم به صورت عددی، وضعیت کشور را بیان مینمایند و فساد اقتصادی نیز در حقیقت «ویترین میزان سلامت جامعه» است.
فساد اقتصادی به زبان ساده عبارت است از: بهرهبرداری از منافع عمومی برای منافع شخصی با قانون شکنی که فساد اقتصادی و مبارزه با آن، امروزه در بسیاری از کشورهای جهان به عنوان یک مسأله اساسی موردنظر است.
مهمترین علت فساد اقتصادی در بخش عمومی، مربوط به تصدیگری دولتها در امور اقتصادی و ایجاد محدودیتهای تجاری، یارانههای صنعتی، کنترل قیمتها، نرخهای چندگانه ارزی، دستمزدهای پایین در خدمات دولتی، تجاری و ذخایر منابع طبیعی مانند نفت است.
بی گمان، فساد اقتصادی سبب کاهش سرمایهگذاری و رکود رشد اقتصادی و در پایان باعث تحقق نیافتن اهداف توسعه اقتصادی در کشورها میشود و در نتیجه، درآمدهای مالیاتی کاهش یافته و کیفیت زیرساختهای اقتصادی و خدمات عمومی تنزل پیدا میکند.
اساسیترین سیاستهای مبارزه با فساد اقتصادی را میتوان در ایجاد نهادهایی به این منظور، افزایش دستمزدهای بخش عمومی، کاهش اندازه دولت در اقتصاد، حسابرسی مالی دقیق، تقویت رسانههای ارتباط جمعی و اصلاح فرهنگ جامعه، تلاش در تقویت استقلال دستگاه قضایی، مشارکت حداکثری شهروندان و تمرکززدایی دانست که گویا، میتواند در اقتصاد کشور، پویایی داشته و سرانجام، موجب رشد وشکوفایی در اقتصاد ملی شود.
برعکس، میزان افزایش فساد اقتصادی، موجب آثار منفی بر کل اقتصاد ملی میشود. کاهش نرخ رشد اقتصادی، کاهش سرمایهگذاریهای داخلی و خارجی و کاهش بهرهوری از جمله اثراتی هستند که فساد اداری و اقتصادی را به جامعه تحمیل مینمایند. از سوی دیگر، وضعیت نامناسب، دیگر شاخصهای اقتصادی نیز بستر ساز رشد و شیوع فساد و جرم در جامعه میشوند؛ برای نمونه، درآمد سرانه پایین، تورم بالا، نرخ بالای بیکاری و سهم بالای دولت در اقتصاد، از جمله عوامل سبب ساز «فساد اقتصادی» هستند.
بنابراین، با عنایت به این همبستگی و پیوستگی، طبیعی است که روند «فساد اقتصادی» میتواند بیانگر روند کل اقتصاد یک جامعه باشد و میتوان نتیجه گرفت که فساد اقتصادی بالا، بیانگر «بیماری اقتصاد ملی» است.
از نظر اسلام، همان گونه که روزی حلال در تعالی انسان نقش اساسی دارد، استفاده از لقمه حرام نیز در سقوط و انحطاط انسانها کارساز است.
در صدر اسلام، به دنبال فتوحات، اموال و زمینهای فراوانی در اختیار حکومت و مسلمانان قرار گرفت و در پی سیاستهای تبعیض در سهمیه بندی بیتالمال و برتری بخشیدن عرب بر عجم و خواص بر عوام و اختصاص دادن سهمهای کلان به خویشان و نزدیکان و حامیان هیأت حاکمه، خطرناکترین انحرافها رخ نمودند. پارسایی و وارستگی که ثمره اسلام و ایمان بود، رنگ باخت و خودخواهی و آرزوگرایی و خواهشهای بیاندازه دنیایی، آنان را فرا گرفت و به سوی نابودی سوقشان داد.
در عصر نبوی و علوی، مسئولان حکومتی فراوانی بودند که به دلیل نداشتن تقوای مالی، تا جایی سقوط کردند که در برابر پیامبر اکرم (ص) ایستادند و حتی بر ولیّ خدا و حجّت حق شمشیر کشیدند و هماهنگ با دشمنان اسلام عمل کردند و تردیدی نیست، این گرفتاریها نتیجه دنیاطلبی و «فساد مالی» آنها بود.
فلسفه اصلی حکومت اسلامی برقراری عدالت اجتماعی و گرفتن حق ستمدیده از ستمگر و پاس داشتن حقوق مادّی و معنوی افراد است؛ چنان که حضرت علی (ع) علت پذیرش خلافت را، به هم خوردن عدالت اجتماعی و منقسم شدن مردم به دو طبقه سیر سیر و گرسنه گرسنه ذکر میکنند و میفرمایند:
«اگر نبود عهد و مسئولیتی که خداوند از علما و دانشمندان (هر جامعه) گرفته که در برابر شکمبارگی ستمگران و گرسنگی ستم دیدگان سکوت نکنند، من مهار شتر خلافت را رها میساختم و از آن صرفنظر میکردم».
حضرت علی (ع) نسبت به کارگزاران حکومت بسیار حسّاس بودند و از آنها به شدت مراقبت میکردند و در این باره به مالک اشتر نوشتهاند:
«بپرهیز از امتیازخواهی و اینکه چیزی را به خود مخصوص داری که [بهره] همه مردم در آن یکسان است و از تغافل در آنچه به تو مربوط است و برای همه روشن است، برحذر باش».
همچنین امیرمؤمنان (ع) به مالک اشتر یادآور میشوند که مبادا دیگران به سبب وابستگی به تو، انحصار طلبی کرده و امتیازات نابجا به دست آورند!
آن حضرت به مالک اشتر نوشتهاند: «برای زمامدار، نزدیکان و خویشاوندانی است که اهل استیثار و برتری جستن و امتیازخواهی و دست درازی هستند و در داد و ستد، انصاف را کمتر به کار بستن. پس ریشه ستم را با بریدن اسباب آن از بیخ بر کَن و به هیچ یک از اطرافیان و بستگانت، زمینی را به بخشش وامگذار و مبادا در تو طمع کنند که قراردادی به سود ایشان ببندی که مایه زیان دیگر مردم باشد».
علی (ع) در دوران حکومتشان در حدّ توصیفناشدنی، تقوای مالی را رعایت میکردند و همه طمعها را از خود قطع کرده بودند، آن بزرگوار آنگاه که وارد عراق شدند، فرمودند:
«با این جامهها به سرزمین شما آمدم و بار و بنهام همین است که میبینید. اگر از سرزمین شما با چیزی جز آنچه با آن آمدهام بیرون روم، از خیانتکاران خواهم بود».
و سخن آن حضرت که فرمودند: «حق با گذشت زمان کهنه نمیشود و هر مالی را که به ستم از بیتالمال برداشته شده، به جای خودش برمیگردانم».
سیره امیرمؤمنان (ع) درباره مسائل مالی و برخورد قاطع آن حضرت (ع) با متخلفان، بیانگر اهمیت این موضوع برای حکومت اسلامی است. حضرت علی (ع) به خوبی میدانستند که اصلاحات مالی دردسرهایی را برای حکومتشان به وجود میآورد، اما ارزش «عدالت اجتماعی» را از هر چیز بالاتر میدانستند و اساساً حکومت را برای این منظور پذیرفته بودند».
حضرت علی (ع) در این باره میفرمایند:
«بیگمان، آنچه بیش از همه دیده والیان به آن روشن است، برقراری عدالت در کشور و گسترش دوستی ملت است و بیگمان، دوستی افراد ملت به یکدیگر آشکار نشود، جز آن گاه که دل ایشان از کینه پاک شود و خیرخواهی مردم راست نیاید، جز آنکه بر گرد زمامداران خود جمع شوند و از وجود دولت مردان خود احساس سنگینی نکنند و از دوام حکومت و درازی مدت بر سر کار بودن ایشان به ستوه نیایند».
کلمات کلیدی:
ب- انسان کامل و نمونه و به تبع آن، معیارهاى سلامت روانى از دیدگاه اسلام بیان گردید. اما معیارهاى بیمارى روانى و ویژگىهاى انسان نابهنجار و به تعبیر قرآنى، انسانهایى که در قلوب آنها مرض است، گرچه تا حدى از راه مقابله با معیارهاى سلامت روانى فهمیده مىشود، اما به اختصار بعضى از آنها ذکر مىشود. ویژگىهایى که در این جا ذکر مىشود مربوط به دو دسته انسانهاى نابهنجار است: کافران، منافقان.
الف- کافران: عدم ایمان به خدا، پیامبران علیهم السلام و روز قیامت.
ب- منافقان: عدم اتخاذ موضعى مشخص در برابر توحید، اظهار ایمان در میان مسلمانان و اظهار کفر و شرک در میان مشرکان.
الف- کافران: پرستش غیر خدا که هیچ سودى براى آنان ندارد.
ب- منافقان: انجام عبادات از روى ریا و بدون اعتقاد قلبى و انجام نماز از سر کسالت و تنبلى.
الف- کافران: ظلم در رفتارشان با مؤمنان، تمسخر آنها و امر به منکر و نهى از معروف.
ب- منافقان: امر به منکر و نهى از معروف، فتنهانگیزى از طریق پخش شایعه در میان مسلمانان، تمایل به فریب مردم، سوگند خوردن براى باوراندن سخنان خود به دیگران، آراستگى از نظر ظاهر، قیافه و لباس تا جلب توجه کنند و دیگران را تحت تاثیر قرار دهند.
الف- کافران: پیمان شکنى، فسق و فجور، غرور و تکبر، پیروى از هواى نفس.
ب- منافقان: عدم اعتماد به نفس، پیمان شکنى، ریا، ترس، دروغ، بخل و سودجویى، پیروى از هواى نفس و فرصت طلبى.
الف- کافران: نفرت، کینه و حسادت نسبت به مؤمنان.
ب- منافقان: نفرت و کینه نسبت به مسلمانان، ترس از مؤمنان و هراس از مرگ.
الف- کافران: جمود فکرى و ناتوانى در ادراک و تعقل، مُهرزدگى بر دلهاى آنها، تقلید کورکورانه از عقاید و سنتهاى نادرست پدران و فریب دادن خود.
ب- منافقان: تردید و شک، ناتوانى در قضاوت و تصمیم گیرى و تفکر درست، مُهرزدگى بر دلهاى آنها و توجیه کارهاى نادرست خود.
همان گونه که معلوم است، تصویرى که قرآن از شخصیت این دو گروه نابهنجار ترسیم مىکند بسیار شبیه خصوصیات انسانهاى نابهنجارى است که امروزه روان شناسان ارائه مىدهند.
سیر به سوى کمالحال ممکن است این سؤال مطرح شود که اگر کسى بخواهد در جهت سیر تکاملى قرار بگیرد و انسان کاملى شود، باید از کجا شروع کند و چه ابزار و وسایلى در اختیارش قرار دارد؟
الف- مراحل سیرپاسخى که عرفاى اسلامى و علماى اخلاق و تربیت اسلامى به این سؤال دادهاند این است که نقطه آغازین این حرکت و مراحل سیر انسان به سوى کمال - و به سوى خدا - گذر از چهار مرحله مىباشد:
1- مرحله تحلیه:
یعنى مرحله آراستن ظاهر به شریعت اسلامى و انجام واجبات و ترک محرمات. بنابراین کسى که آلوده به گناه است، هنوز اولین گام را در سیر تکاملى برنداشته است.
2- مرحله تخلیه:
یعنى دور ریختن صفات ناپسند جا گرفته در باطن انسان و به تعبیر دیگر، پیراستن خویش از اوصاف نکوهیده و ناستوده و مذموم. این صفات ناپسند همانند مردابى هستند که اگر انسان مواظب نباشد، بوى تعفن آن، تمام وجود او را در بر مىگیرد.
3- مرحله تجلیه:
یعنى مرحله آراستن باطن و درون به صفات خوب، پسندیده و ستوده. باید توجه داشت که صفات پسندیده باطنى دو دستهاند:
الف- صفات انسانى: مانند خوش خلق بودن، با ادب بودن و غضب نداشتن.
ب- صفات سیر و سلوکى: مانند ایمان و معرفت پروردگار، عزم بر بندگى، توکل و تقوا.
4- مرحله فنا:
یعنى مرحله فانى شدن در خدا، نابود شدن غیر خدا از دید و مشاهده انسان، مرحله مخاطبه و مکالمه انسان با خدا و مرحله حضور بىحجاب؛ یعنى مرحلهاى که حجاب بین بنده و پروردگارش برداشته مىشود و او چنان جذب پروردگارش مىشود که جمیع ما سوا به چشم او نمىآید. این مرحله، مرحله «انسان کامل» شدن است.
ب- ابزار سیراما ابزار و وسایلى که در اختیار انسان قرار دارد تا او را در جهت رسیدن به کمال یارى دهد، از نظر اسلام «مراقبه» به همراه لوازم آن مىباشد. به بیان دیگر، از نظر اسلام، اگر کسى بخواهد خود سازى کند و به کمال شایسته خود برسد، یکى از مهم ترین ابزارها، «مراقبه» است، منتها موفقیت در مراقبه، متوقف بر لوازمى است که توضیح هر یک به اختصار در ذیل مىآید:
1- مشارطه:
یعنى انسان ابتدا باید با خودش قرارداد و پیمان ببندد که طبق برنامهاى عمل کند؛ بدین گونه که تصمیم بگیرد و بخواهد که از رفتار، گفتار و اندیشههاى غیرالهى، فاصله بگیرد و به رفتار، گفتار واندیشههاى الهى نزدیک تر شود و به تدریج، «خوى الهى» به خود بگیرد.
2- مراقبه:
یعنى انسان در طول زندگى، مدام مراقب حال و وضع خود باشد تا مطابق پیمانى که با خود بسته، عمل کند و - به اصطلاح - خود را به دست امواج هوا و هوس نسپارد، بلکه از حالت انفعالى خارج شود و موضعى فعال پیدا کند تا به تدریج، بتواند نقشى را که شایسته است در هدایت سرنوشت خود و دیگران بر عهده بگیرد. چنین فردى لازم است در زندگى فردى هدفمند باشد و اهداف الهى را ماوراى سایر اهداف زندگى خود قرار دهد. البته میزان موفقیت انسان در جهت مهار و تعدیل و مواظبت از اعمال خود، علاوه بر سعى و تلاش و دقت او با مراتب ایمان، تقوا و توجه او به خدا متناسب است.
3- محاسبه:
یکى از لوازم موفقیت در مراقبه این است که سالک در آخر هر روز، زمان مناسبى را براى رسیدگى به اعمال روزانه خود اختصاص دهد و از خود حساب بکشد که آیا مطابق پیمانى که بسته است عمل کرده یا نه؟ هدف از این کار عبارت است از کاهش تدریجى عادات رذیله و زشت مانند حسد، غیبت، تهمت، ریا و منفى گرایى و افزایش تدریجى عادات نیکو همچون اخلاص، هم دلى، نوع دوستى و ایثار. در این مرحله، اگر سالک مطابق پیمان عمل کرده باشد، باید شکر و سپاس الهى به جاى آورد و سجده شکر انجام دهد.
4- معاتبه:
اگر سالک مطابق عهد و پیمانى که بسته عمل نکرده باشد، پاى «معاتبه» به میان مىآید؛ یعنى باید خود را ملامت کند و مورد سرزنش و عتاب قرار دهد که چرا پیمان شکنى کرده؛ پس توبه و استغفار کند که دیگر پیمان شکنى نکند.
5- معاقبه:
اگر سالک مطابق قول و قرارى که بسته عمل کرده، اما مقدار کمى هم تخلف داشته باشد، مساله «معاقبه» مطرح مىشود، یعنى باید خود را رنج دهد و عقاب نماید و از بعضى از نعمتها محروم سازد؛ مثلا، اگر قرار گذاشته بوده تفریح کند، به سبب خلافى که انجام داده خود را از تفریح محروم سازد.
6- مجاهده:
اگر مقدار تخلف زیاد باشد - یعنى کار شایستهاى انجام داده، اما کار ناشایست زیادى نیز کرده - در این جا مساله «مجاهده» پیش مىآید. در این مرحله، مجازات و تنبیه شدیدتر است؛ به این معنا که عقوبتها با انجام کارهاى سخت - مانند روزههاى مستحبى و برخى دیگر از عبادتها - همراه است تا خود را بسازد و جهاد نماید و دوباره از برنامه تخلف نکند.
بدین سان، به تدریج، شخص مهار نفس خود را در دست مىگیرد و آن را در مسیر مطلوب، که همان مسیر الهى شدن تدریجى است، هدایت مىنماید.
راهکارعملیبا استفاده از ابزارهاى شش گانه، «برگه ثبت فعالیتهاى روزانه» اى تنظیم گردید و در اختیار 200 دانشجوى دختر (12) قرار داده شد تا اعمال، رفتار و حتى افکار خود را به مدت دو هفته زیر ذره بین قرار دهند و ثبت نمایند. نتیجه این کار پس از دو هفته، به اعتراف خود دانشجویان بسیار سودمند بود؛ چون آنان توانسته بودند به نقاط ضعف و قوت خود بهتر پى ببرند و در جهت مهار و از بین بردن یا تقویت آنها تلاش کنند.
دستور اجرااز آزمودنى خواسته مىشود به مدت دست کم دو هفته، کارهاى خوب خود را - مانند خیرخواهى، ایثار، احترام به والدین، صله رحم و خواندن نماز سر وقت - و همچنین کارهاى نا شایست خود را - مانند غیبت، دروغ، حسادت، پرخاشگرى و قضا شدن نماز - در هر روز، در ستونهاى برگه ثبت فعالیتهاى روزانه به تفصیل یادداشت کند. سپس در پایان هر روز (پیش از خواب) به محاسبه اعمال روزانهاش بپردازد و ببیند که چقدر سود و زیان کرده است. اگر پس از محاسبه، مشاهده نمود که کارهاى شایستهاى انجام داده است، در این صورت، سجده شکر به جا آورد و از خدا بخواهد که به او توفیق دهد کارهاى شایسته بیشترى انجام دهد و اگر مشاهده نمود که کارهاى بدى نیز انجام داده است، در این صورت، توبه و استفغار نماید و از خدا بخواهد که او را به خاطر انجام اعمال نا شایست، ببخشد. بهتر است انجام سجده شکر و توبه و استغفار همراه وضو باشد، همچنین بهتر است ابزارهاى شش گانه (مشارطه، مراقبه، محاسبه، معاتبه، معاقبه و مجاهده) همیشه در ذهن حاضر باشد تا سالک بداند چه قول و قرارهایى با خود گذارده است.
چگونگی برگه ثبت فعالیتهاى روزانه :
ایام هفته - کارهاى شایسته - کارهاى ناشایست – نتیجه گیرى.
در صورت انجام کار خوب: سجده شکر.
در صورت انجام کار بد: توبه و استغفار.
توضیحات:
1- هارولد کاپلان و بنیامین سادوک، خلاصه روان پزشکى، علوم رفتارى و روان پزشکى بالینى، ترجمه نصرت الله پورافکارى، تهران، آزاده، 1373.
2-Chauhan,S.S., Mental Hygiene. New Delhi AliedPublishers.
3 و4- حمزه گنجى، بهداشت روانى، تهران، ارسباران، 1376.
5- آبراهام مزلو، انگیزش شخصیت، ترجمه احمد رضوانى، مشهد آستان قدس رضوى، 1372.
6- آبراهام مزلو، روان شناسى شخصیت سالم، ترجمه شیوا رویگریان، تهران، گلشایى، 1367.
7 و8 - دوآن شولتس، روان شناسى کمال، ترجمه گیتى خوشدل، تهران، نشرنو، 1368.
9-Chaugan,s.s, Mental Hygiene, New Delhi (Alied publishers,1991),P.2.
10- دوآن شولتس، پیشین.
11- حسن محمد شرقاوى، گامى فراسوى روان شناسى اسلامى یا اخلاق و بهداشت روانى در اسلام، ترجمه سید محمد باقر حجتى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1366، ص 285.
12- دانشجویان مجتمع دانشگاهى ولىعصر (عج) - تهران.
- مرتضى مطهرى، تعلیم و تربیت در اسلام، قم، صدرا، 1375.
- همو، انسان کامل، تهران، وحدت، 1361.
- همو، انسان ایدهآل و ایدهآل انسان، اصفهان، امیرالمؤمنین، 1359.
- محمدعلى سادات، اخلاق اسلامى، تهران، سمت، 1376.
- محمدعثمان نجاتى، قرآن و روان شناسى، ترجمه عباس عرب، تهران، هدى، 1377.
- محمد عبداللهیان، جزوه «درس اخلاق» ، 1365.
-Ventis,L.W., "The Relationships between Religion and Mental Health" Journal of Social issues
کلمات کلیدی: