دنیای تک فرزند ها
وقتی از مزایای تک فرزندی می گفتیم به معطوف شدن توجه والدین بر آنها اشاره کردیم اما این توجه گاهی هم به حد افراط می رسد. «عسل فرهادی» پژوهشگر و جامعهشناس در این زمینه توضیح می دهد: تک فرزندها کانون توجه خانواده می شوند و این موضوع ممکن است به مرور زمان، خانواده را فرزندسالار کند.
معمولا در این خانواده ها حکم، حکم تک فرزند است چون او فقط یکی است و پدر و مادر از نظر عاطفی به شدت به او وابسته اند، پس احساس می کنند باید همه خواسته هایش را برآورده کنند. برآورده کردن خواسته های تک فرزند در برخی موارد به اندازه ای می رسد که والدین ناخواسته برای راضی کردنش به او باج می دهند.
فرهادی می گوید: تک فرزندها نیز به پدر و مادر وابستگی شدید دارند و حتی احتمال دارد بر اثر نزدیکی بیش از اندازه به آنها، توانایی برقراری ارتباط با همسالانشان را از دست بدهند.
برای تک فرزندها والدین، تنها خویشاوند نزدیک محسوب می شوند اما از آنجا که خواهر یا برادری ندارند در صورت فوت والدین به شدت تنها خواهند شد و اگر دوستانی صمیمی برای پر کردن خلأ عاطفی پس از فوت والدین نداشته باشند احتمال افسرده شدن آنها زیاد می شود.
سلامت روانی تک فرزندان
تک فرزندی بر سلامت روانی کودک نیز تاثیری منفی دارد. در این زمینه حرف های دکتر حسین ملک افضلی، استاد آمار حیاتی دانشگاه تهران شنیدنی است. این متخصص در گفتگو با ایرنا اذعان می کند : «تک فرزندی در آینده ممکن است تاثیر منفی بر سلامت روان کودک در بزرگسالی بگذارد.»
به گفته او ، این مشکل سبب می شود تا نیم قرن دیگر واژههایی چون «عمو، خاله، عمه و دایی» برای نسل های جدید، تاریخی و غریب شوند!
براساس گفته های این استاد می توان نتیجه گرفت که اگر همه زوج های جوان بخواهند تسلیم باور تک فرزندی شوند شبکه خانواده به شدت محدود می شود و به این ترتیب فرصت ارتباط های اجتماعی در رفت و آمدهای خانوادگی کم خواهد شد و در نهایت وابستگی آنها به شبکه خانوادگی نیز بی رنگ می شود.
ملک افضلی معتقد است بی همبازی و بی همصحبت ماندن تک فرزندها آنها را به خلأ عاطفی دچار می کند که این خلأ با کودک رشد می کند و در نسل های بعدی آنها تاثیری منفی می گذارد.
از دیدگاه فرهادی، جای خالی کودکی دیگر در خانواده سبب می شود تک فرزندها درک کاملی از سهیم شدن و مشارکت اجتماعی نداشته باشند و بسیاری از فرصت های تربیتی که باید با حضور کودکی دیگر شکل بگیرند، از آنها دریغ شوند.
تک فرزندها معمولا دیر یاد می گیرند که چطور باید با کودکی دیگر ارتباط برقرار کنند، چطور مشاجره ای را بین خودشان و او مدیریت کنند، چگونه اسباب بازی هایشان را با هم قسمت کنند، با چه روشی با او بر سر موضوعی به تفاهم برسند و حتی در مواردی از خواسته خود به خاطر او بگذرند.
پیشتر اشاره کردیم که امکان دارد خانواده های تک فرزند به فرزندسالاری دچار شوند اما آسیبی کاملا متفاوت با فرزندسالاری نیز این خانواده ها را تهدید می کند. وقتی همه امکانات یک خانواده به یک کودک اختصاص می یابد سطح انتظارات والدین از او به شدت بالا می رود و آنها انتظار دارند تنها فرزندشان در هر رقابتی بهترین باشد اما این انتظار، تک فرزند را مضطرب و پریشان می کند.
جامعه ای با خانواده های تک فرزند
تک فرزندی علاوه بر تاثیرات ناخوشایندش بر خانواده، بر جامعه هم تاثیری نه چندان مطلوب دارد. فرهادی در این مورد می گوید: «به هم خوردن توازن میان شمار زنان و مردان هم از دیگر عواقب تک فرزندی است. چرا که ممکن است بیشتر زوج های جامعه یک جنس به خصوص را ترجیح دهند و به این ترتیب فراوانی جنس دیگر کاسته می شود که این مشکل در آینده، آنها را با مشکلاتی در زمینه های گوناگون از جمله ازدواج مواجه می کند.»
وقتی تک فرزندی امری ناگزیر می شود...
گاهی محفوظ نگه داشتن تعداد اعضای خانواده روی مرز سه نفر امری گریزناپذیر است اما این دلیل نمی شود همه آسیب هایی که تک فرزندان را تهدید می کنند و درباره شان صحبت کردیم نصیب فرزند شما شوند و مسلما راه هایی وجود دارند که با استفاده از آنها می توانید مضرات تک فرزندی را کاهش دهید.
برای مثال به طور غیرمستقیم به او در دوستیابی کمک کرده و پیوندش را با دوستان شایسته اش تقویت کنید به خودتان یادآوری کنید که قرار نیست او در همه چیز فوق العاده و بی نظیر باشد، اگر علائمی از اضطراب و افسردگی در کودکتان مشاهده کردید با روانشناسی که تخصص کودک و نوجوان دارد مشورت کنید.
هرگز به فرزندتان باج ندهید، سطح وابستگی او را نسبت به خودتان کاهش دهید، سعی کنید او را با اعتماد به نفس بار بیاورید و سرانجام این که فراموش نکنید یک پدر و مادر ایدهآل، پدر و مادری نیستند که به همه درخواست های کودکشان بدون سنجش آنها پاسخ مثبت بدهند!
کلمات کلیدی:
تا به حال در مورد این که چند فرزند، خانواده رویایی شما را میسازند فکر کردهاید؟ یکی، دو تا یا بیشتر؟...
این روزها بسیاری از زوجهای جوان بر این باورند که خانواده ایده آل خانواده ای با یک فرزند است و داشتن بیش از یک فرزند در خانواده سطح کیفی تربیت کودک را کاهش میدهد اما کارشناسان بسیاری هم وجود دارند که می گویند تک فرزندی گرچه مزایایی دارد، اما معایبی هم به همراه می آورد.
در سراسر جهان میلیون ها زوج جوان وجود دارند که ترجیح می دهند خانواده ای سه عضوی داشته باشند اما میلیون ها زوج دیگر هم هستند که به شمار بیشتر فرزندان اعتقاد دارند و به همین دلیل مهر درست یا غلط کوبیدن بر پرونده موضوعی که شمار موافق ها و مخالف هایش از حد فراوانی حتی در آمارها هم نمی گنجند، غیرمنطقی به نظر می رسد اما به هر حال مقالات و گفتگوهایی که درباره دلایل داشتن بیش از یک فرزند شکل گرفته اند بیشتر از آنهایی است که اصرار بر تک فرزندی دارند.
یک فرزند خوب است؟
زوج هایی که به تک فرزندی معتقدند ممکن است خودشان را قانع کنند که اداره خانوادهای سه عضوی برای آنها از نظر اقتصادی به صرفه تر است و در ضمن تک فرزندی به آنها این امکان را می دهد که همه وقتشان را صرف تربیت، پرورش و نظارت بر تنها کودک خانواده کنند.
تک فرزندها معمولا متکی به خود بار می آیند و یکی یک دانه بودن شان باعث می شود توجه والدین کاملا به آنها معطوف شود اما در عین حال نبودن کودکی دیگر با اختلاف سنی کم نسبت به آنها در خانواده سبب می شود دوران کودکی چندان طولانی نداشته باشند و به سرعت وارد دنیای بزرگسالان شوند و همین ورود زودهنگام به دنیای آدم بزرگها، در کنار حمایت مالی کامل والدین، شرایطی مناسب را برای پیشرفت اقتصادی این کودکان در بزرگسالی فراهم می کند.
تا اینجای کار لابد خیال میکنید شرایط زندگی یک کودک از این بهتر نمیشود و در آستانه پیوستن به گروه طرفداران تک فرزندی هستید اما بد نیست از معایب زندگی این کودکان هم بشنوید.
کلمات کلیدی:
کلمات کلیدی:
فاطمیه آمدوآن مونس و همدم کجاست؟ شمع میپرسد ز پروانه گل نرگس کجاست؟
در عزای مادرت یابن الحسن یکدم بیا ، تا نپرسد این جماعت بانی مجلس کجاست
.
ای تاج سر عالم و ادم زهرا / از کودکیم دل به تو دادم زهرا
ان روز که من هستم و تاریکی قبر / جان حسنت برس به دادم زهرا . . .
التماس دعا
.
در زمانیکه زمان یاد ندارد چه زمان / و مکانیکه مکان یاد ندارد چه مکان
دل من در بی یک واژه ی بی خاتمه بود / اولین واژه که آمد به نظر فاطمه(س)بود
.
دلم را با غم مادر نوشتن / غبار چادر خاکی نوشتن
خدا بر بیرق عشاق زهرا(س) / نوشت این طایفه شاه بهشتند . . .
.
غُربت آبادِ دیار آشناییها، بقیع!
همدم دیرینه غم هاى ناپیدا بقیع!
در تو حتّى لحظه ها هم بى قرارى مى کنند
اى تمام واژه هاى درد را معنى، بقیع!
کلمات کلیدی:
سر آغاز جشن ِ نوروز، روز نخست ماه فروردین (روز اورمزد) است و چون برخلاف سایر جشنها برابری نام ماه و روز را به دوش نمیکشد ، بر سایر جشنهای ایران باستان برتری دارد. در مورد پیدایی این جشن افسانههای بسیار است ، اما آنچه به آن جنبهی راز وارگی میبخشد ، آیینهای بسیاری است که روزهای قبل و بعد از آن انجام میگیرد. اگر نوروز همیشه و در همه جا با هیجان و آشفتگی و درهم ریختگی آغاز میشود ، حیرت انگیز نیست چرا که بینظمی یکی از مظاهر آن است. ایرانیان باستان ، نا آرامی را ریشهی آرامش و پریشانی را اساس سامان میدانستند و چه بسا که در پارهای از مراسم نوروزی ، آنها را به عمد بوجود میآوردند ، چنان که در رسم باز گشت ِ مردگان (از 26 اسفند تا 5 فروردین) چون عقیده داشتند که فروهرها یا ارواح درگذشتگان باز میگردند ، افرادی با صورتکهای سیاه برای تمثیل در کوچه و بازار به آمد و رفت میپرداختند و بدینگونه فاصلهی میان مرگ و زندگی و هست و نیست را در هم میریختند و قانون و نظم یک ساله را محو میکردند. باز ماندهی این رسم ، آمدن حاجی فیروز یا آتش افروز بود که تا چند سال پیش نیز ادامه داشت. از دیگر آشفتگیهای ساختگی ، رسم میر نوروزی ، یعنی جا به جا شدن ارباب و بنده بود. در این رسم به قصد تفریح کسی را از طبقههای پایین برای چند روز یا چند ساعت به سلطانی بر میگزیدند و سلطان موقت ? بر طبق قواعدی ? اگر فرمانهای بیجا صادر میکرد ، از مقام امیری بر کنار میشد. حافظ نیز در یکی از غزلیاتش به حکومت ناپایدار میر نوروزی گوشهی چشمی دارد: سخن در پرده میگویم ، چو گل از غنچه بیرونای که بیش از چند روزی نیست حکم میر نوروزی. خانه تکانی هم به این نکته اشاره دارد ؛ نخست درهم ریختگی ، سپس نظم و نظافت. تمام خانه برای نظافت زیر و رو میشد. در بعضی از نقاط ایران رسم بود که حتا خانهها را رنگ آمیزی میکردند و اگر میسر نمیشد ، دست کم همان اتاقی که هفت سین را در آن میچیدند ، سفید میشد. اثاثیهی کهنه را به دور میریختند و نو به جایش میخریدند و در آن میان شکستن کوزه را که جایگاه آلودگیها و اندوههای یک ساله بود واجب میدانستند. ظرفهای مسین را به رویگران میسپردند. نقرهها را جلا میدادند. گوشه و کنار خانه را از گرد و غبار پاک میکردند. فرش و گلیمها را غاز تیرگیهای یک ساله میزدودند و بر آن باور بودند که ارواح مردگان ، فروهرها (ریشهی کلمهی فروردین) در این روزها به خانه و کاشانهی خود باز میگردند ، اگر خانه را تمیز و بستگان را شاد ببینند خوشحال میشوند و برای باز ماندگان خود دعا میفرستند و اگر نه ، غمگین و افسرده باز میگردند. از این رو چند روز به نوروز مانده در خانه مُشک و عنبر میسوزاندند و شمع و چراغ میافروختند. در بعضی نقاط ایران رسم است که زنها شب آخرین جمعهی سال بهترین غذا را میپختند و بر گور درگذشتگان میپاشیدند و روز پیش از نوروز را که همان عرفه یا علفه و یا به قولی بی بی حور باشد ، به خانهای که در طول سال در گذشتهای داشت به پُر سه میرفتند و دعا میفرستادند و میگفتند که برای مرده عید گرفته اند. در گیر و دار خانه تکانی و از 20 روز به روز عید مانده سبزه سبز میکردند. ایرانیان باستان دانهها را که عبارت بودند از گندم ، جو ، برنج ، لوبیا ، عدس ، ارزن ، نخود ، کنجد ، باقلا ، کاجیله ، ذرت ، و ماش به شمارهی هفت- نماد هفت امشاسپند - یا دوازده ? شمارهی مقدس برجها ? در ستونهایی از خشت خام بر میآوردند و بالیدن هر یک را به فال نیک میگرفتند و بر آن بودند که آن دانه در سال نو موجب برکت و باروری خواهد بود. خانوادهها بطور معمول سه قاب از گندم و جو و ارزن به نماد هومت (= اندیشهی نیک) ، هوخت (= گفتار نیک) و هوو.رشت (کردار نیک) سبز میکردند و فروهر نیاکان را موجب بالندگی و رشد آنها میدانستند. چهار شنبه سوری که از دو کلمهی چهارشنبه ? منظور آخرین چهارشنبهی سال ? و سوری که همان سوریک فارسی و به معنای سرخ باشد و در کل به معنای چهارشنبهی سرخ ، مقدمهی جدی جشن نوروز بود. در ایران باستان بعضی از وسایل جشن نوروز از قبیل آینه و کوزه و اسفند را به یقین شب چهارشنبه سوری و از چهارشنبه بازار تهیه میکردند. بازار در این شب چراغانی و زیور بسته و سرشار از هیجان و شادمانی بود و البته خرید هرکدام هم آیین خاصی را تدارک میدید. غروب هنگام بوتهها را به تعداد هفت یا سه (نماد سه منش نیک) روی هم میگذاشتند و خورشید که به تمامی پنهان میشد ، آن را بر میافروختند تا آتش سر به فلک کشیده جانشین خورشید شود. در بعضی نقاط ایران برای شگون ، وسایل دور ریختنی خانه از قبیل پتو ، لحاف و لباسهای کهنه را میسوزاندند. آتش میتوانست در بیابانها و رهگذرها و یا بر صحن و بام خانهها افروخته شود. وقتی آتش شعله میکشید از رویش میپریدندو ترانههایی که در همهی آنها خواهش برکت و سلامت و بارآوری و پاکیزگی بود ، میخواندند. آتش چهار شنبه سوری را خاموش نمیکردند تا خودش خاکستر شود. سپس خاکسترش را که مقدس بود کسی جمع میکرد و بی آنکه پشت سرش را نگاه کند ، سر ِ نخستین چهار راه میریخت. در باز گشت در پاسخ اهل خانه که میپرسیدند: "کیست؟" میگفت: "منم." - " از کجا میآیی؟" - "از عروسی... " - "چه آوردهای؟" - "تندرستی..." شال اندازی از آداب چهارشنبه سوری بود. پس از مراسم آتش افروزی جوانان به بام همسایگان و خویشان میرفتند و از روی روزنهی بالای اتاق (روزنهی بخاری) شال درازی را به درون میانداختند. صاحب خانه میبایست هدیهای در شال بگذارد. شهریار در بند 27 منظومهی حیدر بابا به آیین شال اندازی و در بند 28 به ارتباط شال اندازی با برکت خواهی و احترام به درگذشتگان به نحوی شاعرانه اشاره دارد: برگردان بند 27: عید بود و مرغ شب آواز میخواند دختر نامزد شده برای داماد ، جوراب نقشین میبافت... و هر کس شال خود را از دریچهای آویزان میکرد وه... که چه رسم زیبایی است ? رسم شال اندازی ? هدیه عیدی بستن به شال داماد... برگردان بند 28 من هم گریه و زاری کردم و شالی خواستم شالی گرفتم و فوراً بر کمر بستم شتابان به طرف خانهی غلام (پسر خالهام) رفتم ، و شال را آویزان کردم... فاطمه خالهام جورابی به شال من بست "خانم ننهام" را به یاد آورد و گریه کرد... شهریار در توضیح این رسم میگوید: "در آن سال مادر بزرگ من (خانم ننه) مرده بود. ما هم نمیبایست در مراسم عید شرکت میکردیم ولی من بچه بودم ، با سماجت شالی گرفتم و به پشت بام دویدم." از دیگر مراسم چهارشنبه سوری فالگوش بودو آن بیشتر مخصوص کسانی بود که آرزویی داشتند. مانند دختران دم بخت یا زنان در آرزوی فرزند. آنها سر چهار راهی که نماد گذار از مشکل بود میایستادند و کلیدی را که نماد گشایش بود ، زیر پا میگذاشتند. نیت میکردند و به گوش میایستادند و گفت و گوی اولین رهگذران را پاسخ نیت خود میدانستند. آنها در واقع از فروهرها میخواستند که بستگی کارشان را با کلیدی که زیر پا داشتند ، بگشایند. قاشق زنی هم تمثیلی بود از پذیرایی از فروهرها... زیرا که قاشق و ظرف مسین نشانهی خوراک و خوردن بود. ایرانیان باستان برای فروهرها بر بام خانه غذاهای گوناگون میگذاشتند تا از این میهمانان تازه رسیدهی آسمانی پذیرایی کنند و چون فروهرها پنهان و غیر محسوس اند ، کسانی هم که برای قاشق زنی میرفتند ، سعی میکردند روی بپوشانند و ناشناس بمانند و چون غذا و آجیل را مخصوص فروهر میدانستند ، دریافتشان را خوش یُمن میپنداشتند. اما اصیل ترین پیک نوروزی سفرهی هفت سین بود که به شمارهی هفت امشاسپند از عدد هفت مایه میگرفت. دکتر بهرام فره وشی در جهان فروری مبنای هفت سین را چیدن هفت سینی یا هفت قاب بر خوان نوروزی میداند که به آن هفت سینی میگفتند و بعدها با حذف (یای) نسنت به صورت هفت سین در آمد. او عقیده دارد که هنوز هم در بعضی از روستاهای ایران این سفره را ، سفرهی هفت سینی میگویند. چیزهای روی سفره عبارت بود از آب و سبزه ، نماد روشنایی و افزونی ، آتشدان ، نماد پایداری نور و گرما که بعدها به شمع و چراغ مبدل شد ، شیر نماد نوزایی و رستاخیز و تولد دوباره ، تخم مرغ نماد نژاد و نطفه ، آیینه نماد شفافیت و صفا ، سنجد نماد دلدادگی و زایش و باروری ، سیب نماد رازوارگی عشق ، انار نماد تقدس ، سکههای تازه ضرب نماد برکت و دارندگی ، ماهی نماد برج سپری شدهی اسفند ، حوت (= ماهی) ، نارنج نماد گوی زمین ، گل بید مشک که گل ویژهی اسفند ماه است ، نماد امشاسپند سپندار مز و گلاب که باز ماندهی رسم آبریزان یا آبپاشان است ( بر مبنای اشارهی ابو ریحان بیرونی چون در زمستان انسان همجوار آتش است ، به دود و خاکستر آن آلوده میشود و لذا آب پاشیدن به یکد یگر نماد پاکیزگی از آن آلایش است. ) نان پخته شده از هفت حبوب ، خرما ، پنیر ، شکر ، بَرسَم (= شاخههایی از درخت مقدس انار ، بید ، زیتون ، انجیر در دستههای سه ، هفت یا دوازده تایی) و کتاب مقدس. بعضی از مؤمنان مسلمان نوروز را مقارن با روز آغاز خلافت علی علیه السلام میدانستند چنانکههاتف اصفهانی میگوید: نسیم صبح عنبر بیز شد ، بر تودهی غبرا زمین سبز نسرین خیز شد چون گنبد خضرا همایون روز نوروز است امروز و به فیروزی بر اورنگ خلافت کرده شاه لافتی مأوا بد نیست اشاره شود که در زمان شاهی ِ فتحعلیشاه قاجار و به فرمان او دستور داده بودند که شاعران به جای مدح ، حقیقت گویی کنند. شاعری با تکیه بر این فرمان شعر زیر را سرود و آن را در حضور شاه خواند و صلهی قابل توجهی هم دریافت نمود ! مگر دارا و یا خسرو ست این شاه بدین جاه و بدین جاه و بدین جاه ز کیخسرو بسی افتاده او پیش بدین ریش و بدین ریش و بدین ریش ز جاهش مُلک کیخسرو خراب است ز ریشش ریشهی ایران در آب است در پایان با آرزوی سالی خجسته با ترجمهی شعری از ابونواس شاعر اهوازی نوشتار را به انجام میبریم: مگر نمیبینی که ؛ خورشید به برج بره اندر شده و اندازهی زمانه برابر گردیده؟ مگر نمیبینی که ؛ مرغان پس از زبان گرفتگی به آواز خوانی پرداختهاند؟ مگر نمیبینی که ؛ زمین از پارچههای رنگین گیاهان جامه بر تن کرده؟ پس بر نوشدن زمانه شاد کام میباش..
کلمات کلیدی: