سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه با همنشینِ بد دوستی کند، ایمن نمی ماند . [لقمان علیه السلام ـ به فرزندش ـ]
صبح سعادت: سربلندی عدالت ابادانی

 

    از روشنی طلعت رخشنده «باقر»   ***   شد نور علوم نبوی بر همه ظاهر
    در اوّل ماه رجب از مشرق اعجاز   ***   گردید عیان ماه تمام از رخ باقر
    منشق شده از نور «علیّ بن حسین» است    ***   این نور که نورانی از او گشته ضمائر
    بر «فاطمه بنت حسن» بس بُوَد این فخر   ***    کاورده پدید این مه تابنده باهر
    «باقر» لقب و کنیه «اباجعفر» و او    ***   ربوده است لقب های دگر: هادی و شاکر
    از هر بدی و عیب و زلل اوست مبرّ    ***   جان و تنش از «یُذبَّ عنکم» شده ظاهر
    دریای علوم است و، زداینده اوهام   ***    گفتار حکیمانه او زیب منابر
    از یک نفسش زنده کند صد چو مسیح   ***    از یک نظرش دیده اعمی شده باصر
    یاد آمدش از چهره تابان محمّد   ***    با چشم بصیرت نگهش کرد چو «جابر»
    عالم همه شد روشن از آن نور خدائی   ***    شد بارور از او شجر دین و شعائر
    خوش باد، زمینی که هم آغوش شد او ر   ***    خوش آنکه به سوی حرمش گشته مسافر
    دیگر غمی از محنت ایّام ندارد   ***    هرکس به حرمخانه او گشت مجاور
    وصفش نتوان گفت «حسان» با سخنی چند  ***    چون، قصّه بلند است و زبان، الکن و قاصر
    ای کاش که بالی بدهد عشق به من نیز   ***    تا سوی حریمش پرم از شوق چو طائر
    تا کی بدهد بار به دربار وصالش   ***    جان بال سفر بسته، به لب آمده حاضر
    گر اذن دهد، نیست کسی مانعِ راهم   ***    چون دفتر عشق است گذرنامه شاعر

     

    ایجودت تمامی قرآن

     

    ای کلامت فراتر از برهان

     

    فیض مهر گسترت در دل

     

    نفس روح پرورت درجان

     

    جن و انس و ملک تو را حاجب

     

    همه بر آستان تو دربان

     

    ماه از نور تو شده روشن

     

    رجب از فیض تو شده جوشان

     

    همه از خاندان تو گفتند

     

    آیه های مقدس قرآن

     

    دوستی تو مای? تقوا

     

    پیروی از تو پای? ایمان

     

    گر تو آئی به بستر مرگم

     

    سختی مرگ می شود آسان

     

    عالمیان ز علم تو مبهوت

     

    آفرینش ز حلم تو حیران

     

    من و دوری زدرگهت هرگز

     

    به خدا که ندارد این امکان

     

    نوکر خاندانتان هستم

     

    دست من را بگیر ، آقا جان

     

    می شوم در حریم تو زائر

     

    السلام علیک یا باقر

     

    السلام ای حقیقت دنیا

     

    پنجمین ماه خان? زهرا

     

    ششمین آفتاب پیغمبر

     

    پای تا سر شباهت طاها

     

    خلق و خویت به فاطمه رفته

     

    صورت تو کشیده به مولا

     

    نطق زیبات کلام روحانی

     

    علم تو علم عالی اعلا

     

    آدمیان به تو بلا گردان

     

    پیش مرگت اهالی بالا

     

    ای حدیث تو محیی اسلام

     

    زنده ام از زیارت عاشورا

     

    باقر العلم اهل البیت

     

    شرف الشمس حضرت مولا

     

    پسر فاطمه نمی راند

     

    از در خانه اش گداها را

     

    پس برات مرا بده امشب

     

    کربلا و مدینه را آقا

     

    روزی ام کن زیارت خود را

     

    تا بیافتم شبی به پای شما

     

    می شوم در حریم تو زائر

     

    السلام علیک یا باقر

     

    آشنای تو می شوم امشب

     

    من فدای  تو می شوم امشب

     

    پای خود را به صورتم بگذار

     

    خاک پای تو می شوم امشب

     

    دستهایم دوباره خالی است

     

    پس گدای تو می شوم امشب

     

    تا دلت را دلم به دست آرد

     

    بی نوای تو می شوم امشب

     

    تو خودت جای خود که قربان

     

    بچه های  تو می شوم امشب

     

    فطرس پر شکسته ام اما

     

    باز همای تو می شوم امشب

     

    پیش مرگت اگر نبودم من

     

    با دعای تو می شوم امشب

     

    تا کمی مدح تو نمک گیرد

     

    کربلای تو می شوم امشب

     

    دو سه خط از رقیه می خوانم

     

    های های تو می شوم امشب

     

    پیکر حجر را در آوردند

     

    من ، چرای؟ تو می شوم امشب

     

    می شوم در حریم تو زائر

     

    السلام علیک یا باقر


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد امین جلیلوند 92/2/23:: 12:43 عصر     |     () نظر

چرا ماه‌ رجب‌، رجب‌ المبسم الله الرحمن  الرحیمرجب‌ نامیده‌ شده است‌؟

 

لغت‌ شناسان‌ واژه‌ رجب‌ را به‌ عظمت‌ معنا کرده‌اند، و مرجب‌ به‌ معنای‌ "مورد عظمت‌ قرار داده‌ شده‌" می‌باشد. رجب‌ هفتمین‌ ماه‌ از سال‌ قمری‌ است‌. بدین‌ جهت‌ بدان‌ رجب‌ المرجب‌ گفته‌اند که‌ قبایل‌ عرب‌ به‌ آن‌ ماه‌ احترام‌ قایل‌ بوده‌ و آن‌ را بزرگ‌ می‌شمردند و جنگ‌ را در آن‌ ماه‌ جایز ندانسته‌ و یکی‌ از ماه‌های‌ حرام‌ شمرده‌ می‌شد.

بعد از ظهور اسلام‌ بدان‌ "شهر اللّه‌" گفته‌ و تعظیم‌ می‌نمودند. در آموزه‌های‌ دینی‌ ماه‌ رجب‌ از جایگاه‌ و اهمیت‌ خاص‌ برخور دار است‌ که‌ حکایت‌ از عظمت‌ این‌ ماه‌ دارد در روایتی‌ آمده‌ است‌، ‌: "رجب‌ نام‌ جویی‌ است‌ که‌ از عسل‌ شیرن‌تر و از برف‌ سفیدتر است‌، هر که‌ در این‌ ماه‌ روزه‌ دارد، از آن‌ جوی آبش‌ دهند".

 

 

 

هر چیزی مقدمه ای دارد و هر چقدر ،امری مهم تر و اساسی تر و سرنوشت ساز تر باشد ، به همان نسبت مقدمه مهم تری نیز خواهد داشت لابد سرّی هست که برای رسیدن به این ماه مقدمه ای همچون ماه رجب وجود دارد . بسیاری از کسانی که نمی توانند در ماه رمضان از روزه و روضه خود فیض کافی ببرند و از مهمانی خدا بهره وافر ببرند ، اگر خوب نگاه کنیم متوّجه می شویم  که در شناخت و درک اولین مقدّمه ماه رمضان المبارک یعنی ماه رجب المرجب کوتاهی کرده اند و چون خشت اوّل بنای خود سازی و معنویت را کج نهاده اند . درخت ایمانشان تا ثریای رمضان کج و ناراست بالا رفته است . چه خوب که از همین الان که در ماه رجب قرار داریم در بازشناسی خود و تنظیم رابطه مان با خدا کوشا و ساعی باشیم تا به آمادگی کامل وارد ماه های شعبان و رمضان گردیم . در فضیلت ماه رجب چه بسیار که گفته شده، از اعتکاف گرفته تا ایام ابیض و ولادت حضرت امیر ( ع ) و روزهای مؤکد این ماه تا مناجات های شبانه و دعاهای آشنا .

انشالله که توفیق همراهان باشد تا هر چه بیشتر از برکات این ماه پر فیض بهرهء کامل ببریم حقیر را هم از دعای خیرتان فراموش نکنید.

 

 

 

به قول عرف و فقیه بزرگ ، ملا محسن فیض کاشانی :
              ز هر چه غیر یار استغفر الله                زبود مستعار استغفرالله
دمی کان بگذرد بی یاد ِ رویش             از آن دم بی شمار استغفر الله
 
تمام این سه ماه مبارک رجب ، شعبان و رمضان نقاط اوج و قلّه هایی دارند . ماه مبارک رمضان لیالی قدر را دارد یعنی شب 19 ، شب 21 و مخصوصاً شب 23 ماه رمضان اوج آنست ، ماه شعبان اوجش نیمهء شعبان است که همچون شب قدر اوج دارد و اعمال مخصوصی دارد و اوج ماه رجب ایام البیض یعنی روزهای روشنایی است و آن 13، 14 و 15 رجب المرجب است . خوشا به حال آنانکه در این روزها توفیق اعتکاف در مساجد جامع – و این مسجد جامع امام علی (ع) هامبورگ – را یافته اند تا قدر ذرّه ذره و لحظه لحظهء این روزها و شبهای ملکوتی را بدانند . آنانی که با همّت بلند خود همه چیز و همه کار و همه کس را کنار گذاشته اند و در این سه روز معتکف کوی یار شده اند . آنانی که شکرهای شیرین این ایام را در لحظه های عبادت خود می چشند و شهد مناجات را در ایام اعتکاف می نوشند و بدا به حال آنانی که از ظرفیت وجود انسانی خود و از ظرفیت این ایام ملکوتی هیچ استفاده ای نمی کنند و رجب و غیر رجب برایشان تفاوتی ندارد . انسانی که به قول حافظ قدرت شهبازی و پرواز در اوج را دارد ولی به مقام مگس قناعت می کند !
عمر بگذشت به بی حاصلی و بوالهوسی             ای پسر جام می ام ده که به پیری برسی
چه شکر هاست در این شهر که قانع شده اند            شاهبازان طریقت به مقام مگسی
                        « حافظ »
لیلة الرغائب از بوستان های بزرگ رجب المرجب است، رغائب جمع رغیبه است یعنی بخششی بزرگ و شب رغائب، یعنی شب بخشش‌های بزرگ و آن اولین شب جمعه هر ماه رجب است، پیامبر گرامی فرمودند؛ از آن شب غافل نشوید که فرشتگان آن را لیلة الرغائب نامیده‌اند! چرا که چون پاسی از شب گذشت، هیچ فرشته‌ای نیست مگر این که در کنار کعبه مشرفه آید و آنگاه خدای بزرگ نظر رحمت بر آنان اندازد و بفرماید: ای فرشتگانم هر چه خواهید به شما عطا نمایم، فرشتگان در پاسخ گویند بارالها از تو می‌‌خواهیم روزه‌داران این ماه را ببخشایی، خدای بزرگ در پاسخ فرماید: بخشیدم



اولین شب جمعه ماه رجب را لیلةالرغائب به معنی شب آرزوها می‌گویند. گویی که روزه‌داران نخستین روز ماه رجب و نمازگزاران اولین شب جمعه این ماه به تمام آرزوهای خود خواهند رسید. برای این شب عملی از رسول خدا (ص) ذکر شده که فضیلت بسیاری دارد و بدین قرار است:
در صورت امکان و بلامانع بودن، روزه گرفته شود. چون شب جمعه شد مابین نماز مغرب و عشاء 12 رکعت نماز اقامه شود که هر دو رکعت به یک سلام ختم می‌شود و در هر رکعت، یک مرتبه سوره حمد، 3 مرتبه سوره قدر و 12 مرتبه سوره توحید خوانده شود و چون 12 رکعت به پایان رسید، 70 بار ذکر «اللهم صل علی محمد النبی الامی و علی آله» گفته شود. پس از آن در سجده70 بار ذکر «سبوحٌ قدوسٌ رب الملائکة والروح» گفته شود. پس از سر برداشتن از سجده، 70 بار ذکر «رب اغفر وارحم و تجاوز عما تعلم انک انت العلی الاعظم» گفته شود. دوباره به سجده رفته و 70 مرتبه ذکر «سبوح قدوس رب‌الملائکة والروح» گفته شود. در اینجا می‌توان حاجت خود را از خدای متعال درخواست کرد. 


خداوند ان شاءالله همهء ما را از رجبیون قرار دهد . و از جملهء کسانی که مِی حقیقت را از پروردگارشان بر می گیرند و می نوشند ( وسقاهم ربهم شراباً طهوراً ) [ انسان ، 21 ] 

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد امین جلیلوند 92/2/22:: 9:53 عصر     |     () نظر



3 ـ 2. حضور چهار زن برتر جهان هنگام تولّد
هنگامی که زمان فارغ شدن و وضع حمل زنی می‌رسد، معمولاً زن‌ها برای کمک به او می‌شتابند؛ ولی هنگامی که حضرت خدیجه(س) به زنان قریش و بنی‌هاشم پیغام کمک فرستاد، آنها با کینه‌ای که از ازدواج ایشان با پیامبر(ص) به دل داشتند، از کمک به او سر باز زدند و به یاری او نیامدند. در این هنگام، خدایی که تمام مقدّمات و برنامه‌ریزی خود را برای تولّد این بانو، آماده و مهیّا ساخته بود، رسولان خود را برای یاری فرستاد:
«دَخَلَ عَلَیْهَا أَرْبَعُ نِسْوَ?ٍ طِوَالٍ کَأَنَّهُنَّ مِنْ نِسَاءِ بَنِی‌هاشِمٍ فَفَزِعَتْ مِنْهُنَّ فَقَالَتْ لَهَا إِحْدَاهُنَّ لَا تَحْزَنِی یَا خَدِیجَ?ُ فَإِنَّا رُسُلُ رَبِّکِ إِلَیْکِ وَ نَحْنُ أَخَوَاتُکِ أَنَا سَارَ?ُ وَ هَذِهِ آسِیَ?ُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ وَ هِیَ رَفِیقَتُکِ فِی الْجَنَّ?ِ وَ هَذِهِ مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ هَذِهِ صَفْرَاءُ [صَفُورَاءُ] بِنْتُ شُعَیْبٍ؛54
چهار زن بلند قامت و نورانی بر او وارد شدند که بیشتر، زنان بنی‌هاشم بودند. حضرت خدیجه چون آنها را دید، ترسید. یکی از آنان گفت: ای خدیجه! ناراحت مباش؛ چرا که ما را پروردگارت به سوی تو فرستاده است. ما خواهران تو هستیم؛ من ساره هستم و ایشان آسیه، دختر مزاحم، رفیق تو در بهشت، این مریم، دختر عمران و ایشان صفورا، دختر شعیب است.
چهار زن برتر جهان، همراه حضرت خدیجه(س) از برای چنین امر مهمّی مأمور شده و کمر به خدمت چنین وجودی بسته بودند.

4 ـ 2. نورانی‌شدن خانه‌های مکّه و سرتاسر غرب و شرق زمین
«فَلَمَّا سَقَطَتْ إِلَی‏ الْأَرْضِ أَشْرَقَ مِنْهَا النُّورُ حَتَّی دَخَلَ بُیُوتَاتِ مَکَّ?َ وَ لَمْ یَبْقَ فِی شَرْقِ الْأَرْضِ وَ لَا غَرْبِهَا مَوْضِعٌ إِلَّا أَشْرَقَ فِیهِ ذَلِکَ النُّورُ؛55
پس هنگامی که حضرت فاطمه(س) پا به عرصه زمین نهاد، نوری عظیم از ایشان بلند شد تا اینکه این نور به تمام خانه‌های مکّه داخل شد و در شرق و غرب زمین، جایی از این نور خالی نماند. این همان «مثلُ نورِهِ کَمِشکا\»56 و «نور الله»57 است.»
شکوفه‌ها، شگفت‌زده از طراوات نوزادی شدند که عطر خدا را به همراه داشت و ستارگان، خیره در سیمای طفلی شدند که نور آفریدگار در آن باز تابیده بود و حضرت خدیجه(س) شادمان از ولادت دختری که بوی عصمت می‌داد و طعم بهشت داشت.

5 ـ 2. خوراندن آب کوثر به حضرت فاطمه(س)، شست‌وشو با آن و لباس‌های بهشتی
پس از آنکه حضرت متولّد شد، زنی که در مقابل حضرت خدیجه(س) بود، آن نوزاد را گرفت، اندکی از آب کوثر که قبلاً توسط حورالعین آماده گشته بود، به او خورانید و در آب کوثر شست‌وشو داد و با دو پارچه سفید رنگ که از شیر، سفید‌تر و از مشک و عنبر خوش‌بوتر بودند، یکی را بر بدن نوزاد و دیگری را بر سر او بست.58
این نوزاد همان کوثر، حقیقت خیر فراوان است که خداوند وعده‌اش را به پیامبر(ص) داده بود که: «ما به تو کوثر عطا می‌کنیم.»

6 ـ 2. شهادت بر توحید، نبوّت و امامت، اوّلین و آخرین رسالت
حضرت فاطمه(س)
نوزاد در بدو تولّد خود، لب به سخن گشود:
«فَنَطَقَتْ فَاطِمَ?ُ(س) بِشَهَادَ?ِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَ أَنَّ أَبِی رسول‌الله(ص) سَیِّدُ الْأَنْبِیَاءِ وَ أَنَّ بَعْلِی سَیِّدُ الْأَوْصِیَاءِ وَ أَنَّ وُلْدِی سَیِّدُ الْأَسْبَاطِ ثُمَّ سَلَّمَتْ عَلَیْهِنَّ وَ سَمَّتْ کُلَّ وَاحِدَ?ٍ مِنْهُنَّ بِاسْمِهَا؛59
خدایی جز الله نیست. پدرم رسول خداست و سرور تمام انبیا. همسرم علی مرتضی(ع)، سرور تمام اوصیا و فرزندانم حسن و حسین: سرور تمام بنی‌آدم.
سپس نام تک‌تک فرزندان [معصومش] را برد و بر آنها سلام کرد.»
اینکه دیگران چه می‌اندیشیدند، مهم نیست؛ ما را همین حدیث بس است برای صراط مستقیم. آنهایی که این حدیث را باور ندارند، به سراغ آیات «قرآن کریم» بروند؛ آن هنگام که حضرت مریم(س) فرزند خود را به روی دست به میان آماج تیر تهمت‌ها و ناسزاها آورد، حضرت عیسی(ع) لب به سخن گشود و فرمود:
«اِنّی عَبدُالله آتانِی الکتابَ و جَعَلَنی نَبیا؛60
من بنده خدایم. به من کتاب داده است و مرا پیامبر قرار داده است.»
حال چگونه این نوزاد سخن نگوید که خود، دختر اشرف انبیا و همسر و مادر یازده انسان برتر از حضرت عیسی(ع) است؟

7 ـ 2. بشارت اهل بهشت برای تولّد حضرت فاطمه(س)
در بخشی از حدیث آمده است که حضرت فاطمه(س) به حورالعین بهشتی لبخند زد:
«ضَحِکْنَ إِلَیْهَا وَ تَبَاشَرَتِ الْحُورُ الْعِینُ وَ بَشَّرَ أَهْلُ الْجَنَّ?ِ بَعْضُهُمْ بَعْضاً بِوِلَادَ?ِ فَاطِمَ?َ(س)؛61
حورالعین و اهل بهشت یکدیگر را برای تولّد فاطمه(س) بشارت گفتند.»
این‌چنین است که خداوند و بهشت به وجود او افتخار می‌کند.
و َإفتَخَرَ جبرئیلُ بِکَونِهِ مِنهُم؛62
جبرئیل از اینکه از آنها (خاندان پیامبر) باشد، افتخار می‌کند.

8 ـ 2. رشد معجزه‌سان حضرت فاطمه(س)
کَانَتْ تَنْمِی فِی کُلِّ یَوْمٍ کَمَا یَنْمِی الصَّبِیُّ فِی شَهْرٍ وَ فِی شَهْرٍ کَمَا یَنْمِی الصَّبِیُّ فِی سَنَ?ٍ؛63
حضرت فاطمه(س) در هر روز به ‌اندازه‌ای رشد می‌کردند که بچّه‌های دیگر در ماه به آن اندازه رشد می‌کنند و هر ماه تا به حدّی که بچّه‌های دیگر در یک سال.

9 ـ 2. اذان و اقامه گفتن پیامبر(ص) در گوش حضرت فاطمه(س)
از حضرت علی(ع) روایت شده:
«هنگامی که فاطمه(س) متولّد شد، پیامبر(ص) وارد شد و در گوش راست حضرت فاطمه(س) اذان و در گوش چپ او اقامه گفت و پیامبر(ص) با هر کس مانند این انجام داد، از شیطان در امان ماند.»64
و این تازه آغازی بود برای رازهای پیچیده حضرت فاطمه(س) و ما فقط می‌توانیم بگوییم:
الّلهمَّ صَلِّ علی فاطم?َ و أبیها و بَعلِها وَ بَنیها و السِّرالمُستَودِعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِهِ عِلمُکَ.
و از او بخواهیم: «یا فاطم?ُ! إشفَعی لَنا فی الجَنَّ?ِ»
لا تَقسَ فَضلَهُم لِلأنبیاء أجَل فَإنَّ سَلمانَهُم بعدَ تصغیرِ سلیمانُ؛65
فضل و برتری آنها را با انبیا قیاس نکن؛ همانا سلمانِ آنها را اگر (با لفظ) کوچک کنی، سلیمان می‌شود.

پی‌نوشت‌ها در دفتر مجلّه و همچنین در کتاب ارزشمند «بدانید من فاطمه هستم.» که به زودی از سوی انتشارات موعود چاپ می‌شود، موجود است.

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد امین جلیلوند 92/2/8:: 3:59 عصر     |     () نظر

 

در بررسی ابعاد شخصیّت حضرت فاطمه، ولید\ الاسلام(س)1 موضوع تولّد ایشان یکی از جنبه‌های رازگونه و پیچیده‌ای می‌باشد که دارای برنامه‌ریزی طولانی الهی بوده است.
همان‌گونه که زندگی کوتاه دنیوی آن بانو هنوز سرشار از ناگفته‌های زیاد است و نامعلوم بودن مدفن شریف او سال‌هاست دل عاشقان را داغدار ساخته و قدرش همچون قبرش ناشناخته مانده، تولّد او نیز سِرِّ غامض و سر به مُهری است که فقط نکاتی از آن، از طریق سخنان فرزندان بزرگوارش به ما رسیده و برای شنیدن همین نکات هم، ظرف ذهن ما بسی کوچک و کم‌حجم است.

 


در بررسی شخصیّت افراد برتر، تحلیل عوامل مزبور موجب می‌گردد به جوانب درونی آنها راهی پیدا کنیم. با در نظر گرفتن این نکته، هر چه این افراد در سطح بالاتری قرار گرفته باشند، این عوامل، با اهمّیت‌تر و پیچیده‌تر می‌گردد و وقتی مسئله مربوط به «دعائم ‌الدّین»2 (بزرگان دین، پایه‌ها و ستون‌های اصلی اسلام) می‌رسد ـ که مبحث عصمت برای آنها طرح می‌شود ـ موضوع حسّاسیت فوق‌العادّه‌تری می‌یابد و نیاز به سندهای محکم‌تری دارد.
در مسیر برنامه‌ریزی ‌شده الهی برای تولّد حضرت فاطمه(س)، دو بخش قابل بررسی است:
بخش اوّل: اسرار پیش از تولّد تا زمان تولّد؛
بخش دوم: اسرار، کیفیّت و نکات مربوط به هنگام تولّد.
بر اساس حکمت الهی، تولّد دختری که تکمیل‌کننده موضوع نبوّت و پایه‌گذار مسئله امامت است و به القاب امّ ابیها و اُمُومَـه الائمّه (همان) مزیّن شده، نیازمند مقدّماتی است که در صورت فراهم نشدن مقدّمات، کار به سرانجام نمی‌رسد و به هدف نائل نمی‌شود.
امّا در زمینه مقدّمات تولّد حضرت فاطمه(س) در زمان حیات پیامبر اکرم(ص) اختصاصاً مواردی وجود دارد که بسیار قابل تأمّل است.
حضرت فاطمه(س) از نسل فردی است که خداوند درباره او فرموده است:
«خلقت الاشیاء لاجلک و خلقتک لاجلی؛3
همه چیزها را برای تو و تو را برای خودم آفریدم.»
در این بیان نورانی، عظمت وجودی پیامبر اکرم(ص) به تصویر کشیده شده است؛ هرچند عقول ما از درک کُنه آن ناتوان و عاجز است.
پیامبری که از حیث جسمی و نژادی نیز، به برترین قبیله و تیره اعراب منتسب و به نبیّ قُرشی4 معروف است، وجود نازنین حضرت فاطمه(س) را بِضعه؛ (پاره گوشت خود) می‌داند.5

1. اسرار قبل از تولّد تا زمان تولّد
این موضوعات و نکات، مواردی است که در احادیث بیان شده است و هدف ما در این گفتار، بحث سندی احادیث نیست؛ زیرا پرداختن به آن مجالی گسترده‌تر و فرصت دیگری می‌طلبد. غالب این موارد که در احادیثی با مضامین مشترک بیان شده، مورد اعتماد و وثوق علمای شیعه قرار گرفته است. محور کار، حدیثی است که علّامه مجلسی آن را با سند مُفَضَّل بن عمر جعفی از قول امام صادق(ع) بیان کرده است.

1 ـ 1. بشارت خداوند به وجود حضرت فاطمه(س) در معراج
پیش از تولّد حضرت فاطمه(س)، خداوند در معراج، بشارت تولّد ایشان را به نبیّ خاتم(ص) داده و فرموده بود:
«یَا مُحَمَّد! إِنَّ اللهَ تَعَالَی یُبَشِّرُکَ بِفَاطِمَ?َ مِنْ خَدِیجَ?َ بِنْتِ خُوَیْلِدٍ...؛6
ای پیامبر! خداوند [ولادت] فاطمه را از خدیجه، دختر خویلد به تو بشارت می‌دهد.»
بشارت پیامبر اکرم(ص) به وجود مقدّس حضرت فاطمه(س)، آن هم در معراج، خود به تنهایی گویای اهمّیت موضوع تولّد ایشان است و می‌توان به جرئت گفت که این مسئله، یکی از مسائل حیاتی دنیای اسلام و مسلمانان بوده که از طرف خداوند در آن موقعیّت به پیامبر(ص) نوید داده شد. نکته دیگر در این حدیث، این است که خداوند نام مبارک فاطمه را نیز پیش از ولادت برای او تعیین کرده است. در مورد نام فاطمه وجه تسمیه‌های مختلفی بیان شده؛ از جمله رسول خدا(ص) فرمودند:
«لِاَنّها فُطِمَتْ هِیَ وَ شیعتُها و ذُرّیتُها مِنَ النّار؛7
زیرا او، شیعیان و ذُرّیه‌اش را از آتش باز داشته و برکنار شده‌اند.»

2 ـ 1. دوری گزیدن پیامبر(ص) از خدیجه(س)
خداوند به پیامبر اکرم(ص) دستور می‌دهد که باید چهل شبانه‌روز از حضرت خدیجه(س) دوری گزیند.
در بخشی از حدیث آمده است:
«النَّبِیُّ(ص) جَالِسٌ بِالْأَبْطَحِ وَ مَعَهُ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ وَ الْمُنْذِرُ بْنُ الضَّحْضَاحِ وَ أَبُو بکر وَ عُمَرُ وَ عَلِیُّ بْنُ أَبِیطَالِبٍ وَ الْعَبَّاسُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ حَمْزَ?ُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ إِذْ هَبَطَ عَلَیْهِ جَبْرَئِیلُ فِی صُورَتِهِ الْعُظْمَی قَدْ نَشَرَ أَجْنِحَتَهُ حَتَّی أَخَذَتْ مِنَ الْمَشْرِقِ إِلَی الْمَغْرِبِ فَنَادَاهُ یَا مُحَمَّدُ الْعَلِیُّ الْأَعْلَی یَقْرَأُ عَلَیْکَ السَّلَامَ وَ هُوَ یَأْمُرُکَ أَنْ تَعْتَزِلَ عَنْ خَدِیجَ?َ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً؛8
پیامبر(ص) در ریگزار ابطح با عمّار یاسر، منذر بن ضحضاح، ابوبکر، عمر، علیّ ابن ابی‌طالب(ع)، عبّاس بن عبدالمطلّب و حمزه بن عبدالمطلّب نشسته بودند. ناگهان جبرئیل در صورت عظیمش بر او فرود آمد؛ بال‌هایش را از مشرق تا مغرب گسترانیده بود. پس ندا داد: «ای پیامبر بزرگوار! خداوند بر تو سلام می‌فرستد و به تو دستور می‌دهد که چهل روز از خدیجه فاصله بگیری.»
در این قسمت از حدیث، دو نکته قابل تأمّل است:
اوّل اینکه جبرئیل(ع) با هیبت اصلی خود (با بال‌های گسترده) بر پیامبر(ص) فرود آمد. این مسئله نشان می‌دهد که حامل پیامی بسیار مهم برای پیامبر(ص) بوده است؛ همچنان ‌که برای اعلام امر رسالت هم با هیبت کامل بر رسول ‌الله(ص) ظاهر شد؛9
نکته دوم، واژه «یَأْمُرُکَ؛ خداوند به تو دستور می‌دهد» است. این نکته، متضمِّن این معناست که دستور لازم ‌الاجرا و دارای وجوب فوری است؛ زیرا خداوند از عشق فراوان پیامبر(ص) و حضرت خدیجه(س) به یکدیگر آگاه بود و می‌دانست چنین دستوری بر آن دو حضرت، سنگین و مشقّت‌بار است. از این‌رو، در ادامه حدیث آمده است:
«فَشَقَّ ذَلِکَ عَلَی النَّبِیِّ وَ کَانَ لَهَا مُحِبّاً وَ بِهَا وَامِقاً؛10
پس، آن بر پیامبر(ص) سنگین و سخت آمد؛ زیرا او عاشق و دلباخته همسر وفادار خویش بود.»
ولی چون دستور، دستور الهی و لازم‌ الاجرا بود، پیامبر(ص) بر انجام آن، لحظه‌ای درنگ نکرد و از همان لحظه، امر الهی را شروع نمود؛ بدون اینکه واقعیّت امر را به حضرت خدیجه(س) اطّلاع دهد. از این ‌رو، آن حضرت در روزهای آخر دوره، عمّار یاسر را به خدمت خدیجه(س) فرستاد و به او فرمود: «به خدیجه بگو:
یَا خَدِیجَ?ُ لَا تَظُنِّی أَنَّ انْقِطَاعِی عَنْکِ [هِجْرَ?ٌ] وَ لَا قِلًی وَ لَکِنْ رَبِّی عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَنِی بِذَلِکَ لتنفذ [لِیُنْفِذَ] أَمْرَهُ فَلَا تَظُنِّی یَا خَدِیجَ?ُ إِلَّا خَیْراً فَإِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیُبَاهِی بِکِ کِرَامَ مَلَائِکَتِهِ کُلَّ یَوْمٍ مِرَاراً؛11
گمان نکن که من از تو بریده و تو را رها کرده‌ام؛ بلکه پروردگارم برای اجرای آن به من دستور فرموده است. در آن، خیر بیاندیش. خداوند هر روز به وجود تو به بزرگان فرشته‌ها افتخار می‌کند.»
لازم به ذکر است که حضرت خدیجه(س) نیز در همین ایّام به دستور پیامبر اکرم(ص) در منزل مانده بود و نمونه بارز آیه «و قََرنَ فی بُیُوتِکُنَّ»13 در این ایّام و در تمام عمر و برای دوری پیامبر(ص) در حزن و نگرانی بود.

3 ـ 1. روزه گرفتن، قیام و عبادت شبانه در طول مدّت چهل شبانه‌روز
در بخشی از حدیث آمده است:
«فَأَقَامَ النَّبِیُّ أَرْبَعِینَ یَوْماً یَصُومُ النَّهَارَ وَ یَقُومُ اللَّیْلَ؛14
پیامبر در این چهل روز، روزه‌دار بود و در شب به عبادت می‌پرداخت.»
او باید چهل شبانه‌روز، یادآور اربعین میقات حضرت موسی(ع)15 با تمام مشکلات آن زمان و مسائل روزمرّه نوپای اسلام، در عبادت و بندگی سپری نماید.
در حدیث، بیان شده که پیامبر(ص) در پیغام خود به حضرت خدیجه(س) می‌فرماید:
«فَإِنِّی فِی مَنْزِلِ فَاطِمَ?َ بِنْتِ أَسَدٍ؛16
من در منزل فاطمه بنت اسد، مادر اسدالله الغالب هستم.»

4 ـ 1. پایان چهل روز، نزول جبرئیل و میکائیل برای تحفه الهی
پس از سپری شدن «فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ»، جبرئیل(ع)، فرود آمد و گفت:
«یَا مُحَمَّدُ الْعَلِیُّ الْأَعْلَی! یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ هُوَ یَأْمُرُکَ أَنْ تَتَأَهَّبَ لِتَحِیَّتِهِ وَ تُحْفَتِهِ. قَالَ النَّبِیُّ(ص) یَا جَبْرَئِیلُ وَ مَا تُحْفَ?ُ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ مَا تَحِیَّتُهُ قَالَ لَا عِلْمَ لِی...؛17
ای پیامبر بزرگوار! خداوند به تو درود می‌فرستد و به تو دستوری می‌دهد که برای هدیه و تحفه او آماده شوی. پیامبر(ص) به او گفت: «تحفه پروردگار چیست؟» جبرئیل گفت: «من به آن آگاهی ندارم.» در آن وقت، میکائیل فرود آمد و با او ظرفی بود که با پارچه‌ای از سندس [یا استبرق] پوشیده شده بود. آن را جلوی پیامبر(ص) گذارد.»
در قسمتی از حدیث آمده که جبرئیل(ع) در جواب سؤال پیامبر(ص) در مورد تحفه الهی، این جمله را بیان کرد: «لا علمَ لی.» این چه تحفه‌ای بود که جبرئیل(ع)، مأمور خبرهای غیبی خداوند، نسبت به ماهیّت آن اظهار بی‌اطّلاعی می‌کند؟ همان‌گونه که در زیارتش به آن اشاره شده است:
«فاطم?ُ بنتُ رسول‌الله وَ بِضعَه لَحمِهِ و صَمیم قَلبِهِ و فَلذَه کبدِهِ وَ التَّحیه مِنکَ لَهُ وَ التُحفه؛18
فاطمه دختر رسول خدا، پاره تن و قوام قلب او، پاره جگرش و آنکه هدیه و تحفه پروردگار برای پیامبر(ص) بود.»
«وَ لَها لیسَ نَواله الّا نَوالَ اللهِ عَمَّ نَوالَهُ؛19
برای آن حضرت (زهرا(س)) عطا و بخششی است که بالاتر از آن نیست، مگر عطا و بخشش خداوندی که بخشش او همگانی است.»
نزول میکائیل(ع)، فرشته رزق و روزی، از نکات قابل تأمّل در این موضوع است. فرود دو فرشته برای انجام یک امر الهی، یکی حامل پیام و یکی حامل هدیه الهی، همه عظمت یک موضوع را می‌رساند. قرار است چه اتّفاقی بیافتد؟

5 ـ 1. افطار با غذای مخصوص دربار الهی، معجونی از بهشت
جبرئیل(ع) به پیامبر(ص) گفت:
پروردگار به تو دستور می‌دهد که از این غذا افطار کنی. «کَشَفَ الطَّبَقَ فَإِذَا عِذْقٌ مِنْ رُطَبٍ وَ عُنْقُودٌ مِنْ عِنَبٍ فَأَکَلَ النَّبِیُّ(ص) مِنْهُ شِبَعاً وَ شَرِبَ مِنَ الْمَاءِ رِیّاً وَ مَدَّ یَدَهُ لِلْغَسْلِ فَأَفَاضَ الْمَاءَ عَلَیْهِ جَبْرَئِیلُ وَ غَسَلَ یَدَهُ مِیکَائِیلُ وَ تَمَنْدَلَهُ إِسْرَافِیلُ ارْتَفَعَ فَاضِلُ الطَّعَامِ مَعَ الْإِنَاءِ إِلَی السَّمَاءِ؛20
ظرف را آشکار ساخت. در آن، خوشه‌ای خرمای تازه و خوشه‌ای انگور بود. رسول خدا(ص)از آنها میل فرمودند. بعد از آن، آب نوشید تا سیراب شد. پس اراده فرمود دست‌های خود را بشوید؛ جبرئیل بر دست‌هایش آب ریخت. میکائیل آن را شست‌وشو داد و اسرافیل با دستمالی خشک کرد. آنگاه اضافه غذا را با ظرف آن به طرف آسمان بردند.»
نکته اوّل: یکی دیگر از فرشتگان الهی، یعنی اسرافیل(ع)، به عنوان یک خدمت‌کار در این زمان و برای این موضوع حضور یافته است.
نکته دوم: در بخشی از حدیث آمده که حضرت علی(ع) می‌فرمایند:
«روش پیامبر(ص) این بود که هنگام افطار به من دستور می‌داد در را باز کنم تا اگر کسی می‌خواست غذا بخورد، وارد شود؛ ولی در آن شب به من فرمودند: «کنار در بنشین و کسی را راه نده؛ زیرا خوردن این طعام بر غیر من حرام است.»21
پس می‌توان گفت این غذا با غذاهای دنیایی بسیار فرق داشت؛ بلکه در میان مائده‌های الهی نیز غذای مخصوص دربار الهی بود.
نکته سوم: در مورد نوع غذایی که باعث انعقاد نطفه وجود
حضرت زهرا(س) در جسم پیامبر(ص) گردید، چندین نظر بیان شده است:
1. خرما و انگور (همان)؛
2. سیب بهشتی از درخت طوبا؛22
3. آمیخته ‌شدن عرق جبرئیل؛23
4. خرما به تنهایی.24
از میان موارد فوق، سیب بهشتی از بقیّه اهمّیت و شهرت بیشتری دارد. از همین‌روست که در زیارت‌نامه آن حضرت، ایشان را «تفاحه الفردوسِ و الخُلدِ؛ سیب بهشتِ فردوس و خلد»25 خطاب قرار می‌دهیم.
امّا می‌توان این نکته را نیز عنوان نمود که هر سه مورد، یعنی سیب، انگور و خرما از بهشت برای پیامبر(ص) آمده بود و با توجّه به دو نکته، می‌توان بین هر سه میوه جمع نمود:
الف) از مهم‌ترین درختان بهشتی، درخت طوبا است. در فرمایش امام رضا(ع) خطاب به اباصلت آمده است:
«إنَّ شجر?َ الجَنَّ?ِ تَحمِلُ أنواعاً ... وَ لَیست کَشَجر?ِ الدُّنیا؛26
همانا درخت بهشتی انواع میوه‌ها را دارد و مانند درخت دنیایی نیست. بنابراین درخت طوبا می‌تواند هر نوع میوه‌ای را در بر داشته باشد.»
ضمن اینکه در برخی از روایات، نام اختصاصی از میوه برده نشده و فقط اشاره شده که جبرئیل(ع) از میوه‌های طوبا به پیامبر(ص) دادند؛ مانند این حدیث:
«هنگامی که عایشه به بوسیدن مکرّر حضرت فاطمه(س) توسط پیامبر(ص) اعتراض کرد، رسول خدا(ص) به او فرمودند:
«یَا عَائِشَ?ُ! إِنِّی لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَی السَّمَاءِ دَخَلْتُ الْجَنَّ?َ فَأَدْنَانِی جَبْرَئِیلُ مِنْ شَجَرَ?ِ طُوبَی وَ نَاوَلَنِی مِنْ ثِمَارِهَا فَأَکَلْتُهُ فَحَوَّلَ اللهُ ذَلِکَ مَاءً فِی ظَهْرِی فَلَمَّا هَبَطْتُ إِلَی الْأَرْضِ وَاقَعْتُ خَدِیجَ?َ فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَ?َ؛27
ای عایشه! هنگامی که به معراج رفتم، به بهشت وارد شدم. جبرئیل مرا به نزدیک درخت طوبا برد و از میوه‌های آن به من داد. پس آن را خوردم. خداوند آن را به آبی در پشت من تبدیل کرد و هنگامی که به زمین فرود آمدم در اثر مواقعه با خدیجه، به فاطمه باردار گشت.»
ب) خوردن این میوه‌ها در مراحل مختلف صورت گرفته است. در معراج، بحث میوه سیب و درخت طوبا برای پیامبر(ص) مطرح شده و بعد از آن، در زمین رطب و انگور و در جمع باعث ایجاد نطفه آن بانوی اسلام گردیده است و به نظر می‌آید آمیختگی عرق جبرئیل(ع) در موقع حمل آن غذا صورت گرفته باشد؛ نه به عنوان یکی از اجزای اصلی.

6 ـ 1. تعجیل پیامبر(ص) در مواقعه با حضرت خدیجه(س) به امر الهی
پس از آنکه پیامبر(ص) از آن غذای بهشتی و الهی خورد، برخاست تا برای نماز آماده شود. جبرئیل(ع) او را از نماز خواندن منع نمود و به او فرمود:
«الصَّلَا?ُ مُحَرَّمَ?ٌ عَلَیْکَ فِی وَقْتِکَ حَتَّی تَأْتِیَ إِلَی مَنْزِلِ خَدِیجَ?َ فَتُوَاقِعَهَا فَإِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ آلَی عَلَی نَفْسِهِ أَنْ یَخْلُقَ مِنْ صُلْبِکَ فِی هَذِهِ اللَّیْلَ?ِ ذُرِّیَّ?ً طَیِّبَ?ً فَوَثَبَ رسول ‌الله(ص) إِلَی مَنْزِلِ خَدِیجَ?َ؛28
اکنون وقت نماز نیست؛ بلکه باید به خانه خدیجه روی و با وی همبستر گردی. خداوند اراده فرمود که امشب از صلب شما فرزندی پاک بیافریند. رسول خدا(ص) به دنبال این فرمان، فوری به طرف خانه خدیجه روان گردید.»
از عبارت «وَثَبَ الی؛29 پرید، برجست.» می‌توان فهمید که اوّلاً امر الهی وجوب فوری داشته است و ثانیاً پیامبر اکرم(ص) به‌ خاطر علاقه وافری که به همسر خویش داشت، به محض رخصت الهی برای دیدار حضرت خدیجه(س)، به منزل ایشان رفت و این عشق دو طرفه بود؛ زیرا در حدیث آمده است که حضرت خدیجه(س) هنگامی که صدای پیامبر(ص) را شنید، با شادمانی و خوشحالی فراوان در را باز کرد.
«قَالَتْ خَدِیجَ?ُ فَقُمْتُ فَرِحَ?ً مُسْتَبْشِرَ?ً بِالنَّبِیِّ(ص) وَ فَتَحْتُ الْبَابَ»30
پیامبر(ص) هر شب طبق عادت، در بدو ورود به خانه، وضو می‌ساخت و دو رکعت نماز مختصر می‌خواند، سپس در بستر قرار می‌گرفت؛ ولی در آن شب ظرف آبی طلب نکرد و برای نماز خواندن آماده نشد و این همان مطلب قبلی، یعنی سرعت و تعجیل در تنفیذ امر الهی را اثبات می‌کند. آری، امر الهی.

7 ـ 1. احساس بارداری در همان لحظات اوّل برای حضرت خدیجه(س)
در آن شب نورانی، نطفه حضرت فاطمه(س) به امر الهی از صلب نبوّت به رحم مطهّر منتقل شد و این نکته مهمّی بود که در جمله حضرت خدیجه(س)، هویداست؛ اینکه برخلاف تمام انعقاد نطفه‌ها، حضرت خدیجه(س) از همان لحظه متوجّه باردار شدن خود گردید.
«فَلَا وَ الَّذِی سَمَکَ السَّمَاءَ وَ أَنْبَعَ الْمَاءَ مَا تَبَاعَدَ عَنِّی النَّبِیُّ(ص) حَتَّی حَسِسْتُ بِثِقْلِ فَاطِمَ?َ فِی بَطْنِی؛31
سوگند به آنکه آسمان را برافراشت و آب را از چشمه‌ها جاری ساخت، رسول خدا(ص)در آن شب از من دور نگردید، مگر اینکه سنگینی حمل فاطمه(س) را در وجود خود احساس کردم.»
یکی از بیشترین بحث‌هایی که در مورد حضرت فاطمه(س) مطرح شده است، تناسب ایشان با درخت طوبا است که به جرئت می‌توان گفت میوه‌های درخت طوبا، اصل و اساس وجود مقدّس حضرت فاطمه(س) را تشکیل داده‌اند؛ یعنی عصاره‌ای از بهشت.

8 ـ 1. نقش درخت طوبا در تولّد حضرت زهرا(س)
به دلیل اهمّیت موضوع و نقش طوبا در تولّد و ازدواج آن حضرت، به توضیح مختصری در مورد طوبا و چند نمونه از احادیث آن اشاره می‌گردد.
در زبان هندی و حبشی، طوبا یکی از نام‌های بهشت است32 و اصل مادّه آن به معنای دوری از آلودگی ظاهری و باطنی است و متضادّ آن خَبُثَ می‌باشد.33 مرحوم طبرسی در تفسیر خود، ده مورد معنی را در زیر آن می‌آورد.34 در مجموع می‌توان گفت هر کدام از آن موارد به جنبه‌ای از آن اشاره دارد.
واژه طوبا به همراه مشتقّاتش پنجاه بار در قرآن کریم به کار رفته است. خود این واژه، به طور اختصاصی در آیه 29 «سوره رعد» آمده است:
«طوبی لَهُم و حُسنُ مَآب.»

9 ـ 1. طوبا و حضرت فاطمه(س)
در مورد تولّد حضرت فاطمه(س) و کیفیّت پیش از آن و همچنین زندگی و ازدواج آن حضرت در ارتباط با شجره طوبا احادیثی آمده که به اختصار به چند مورد از آنها اشاره می‌کنیم تا پرده‌ای دیگر از حقیقت طوبا و نقش طوبا در تولّد آن بانو، برای ما برداشته شود.
پیش‌تر بیان گردید که پیامبر اکرم(ص) ماجرای ورود به بهشت و خوردن میوه درخت طوبا و تبدیل آن به نطفه صدّیقه کبرا(س) را برای عایشه و (زنان دیگر خویش) بیان کرد. در آخر حدیث آمده:
«فَکُلَّما اِشتَقتُ اِلی الجَنَّ?ِ قَبَّلتُها وَ ما قَبَّلتُها الّا وَجدتُ رائح?َ شجر?ِ طوبی مِنها، هِی حوراءُ انسی?ُ؛35
پس هر گاه که مشتاق بهشت می‌‌شوم، او را می‌بوسم و بوی درخت طوبا را استشمام می‌کنم. او [حضرت فاطمه(س)] فرشته‌ای با ظاهر انسانی است.»
این حدیث، بسیار مشهور و معروف است که بیان می‌کند حضرت فاطمه(س) چه تناسبی با درخت طوبا دارد. فاطمه زهرا(س) در حدیثی این‌گونه معرفی شده است:
«الصدّیق?ُ الکبری، راح?ُ روحِ المصطفی، حامِل?ُ البَلوی مِن غیرِ فزعٍ وَ لا شَکوی وَ صاحِبَ?ُ شَجَرَ?ِ طُوبی؛36
صدّیقه کبرا، آرامش روح پیامبر(ص) و حمل‌ کننده بلاها بدون گِله و شکایتی و جزع و فزع و صاحب درخت طوبا است.»
صدّیقه طاهره، حضرت فاطمه(س) در خطبه مفاخره خود با همسرش امیرالمؤمنین، علی(ع) در عباراتی خود را این‌گونه معرفی می‌کند:
«انا ثمر?ُ فُؤادِهِ [فؤادِ النّبی(ص)] و عُضوٌ مِن اَعضائِهِ و غُصنٌ مِن اَغصانِهِ ... انا اِبن?ُ سدر?ِ المنتهی ... اَنَا الشَجَر?ُ الّتی تخرُجُ آکلُها، اَعنی الحسنَ(ع) و الحسینَ(ع)؛37
من میوه قلب پیامبر(ص) و عضوی از اعضای او و شاخه‌ای از شاخه‌های آن هستم. من دختر سدره المنتهی هستم. من درختی هستم که میوه‌هایش خارج می‌گردد؛ منظورم حسن(ع) و حسین(ع) است.»
در مورد ازدواج حضرت امیرالمؤمنین، علی(ع) و حضرت فاطمه(س) «مَرَجَ البَحرَینِ یلتَقِیانِ»38 باید گفت که چون حضرت فاطمه زهرا(س) صاحب عصمت بود، کُفو او نیز باید صاحب عصمت باشد و مرد غیر معصوم را بر زن صاحبِ عصمت راهی نیست. در ازدواج آنها همانند ازدواج پیامبر(ص) و
حضرت خدیجه(س) آمده که «درخت طوبا» از جانب خداوند دستور یافته که دُرهای خود را نثار بهشتیان کند. در اینجا بود که پیک مخصوص، پیدایش حسن(ع) و حسین(ع) را در اثر این ازدواج به پیامبر گرامی(ص) نوید می‌دهد:
«سَیُولدُ مَنها وَلَدان سَیِّدا شِبابِ أهلِ الجنَّ?ِ و بِهِما تَزَیَّنَ اهلُ الجنّه؛39
از آن ازدواج، دو سرور جوانان اهل بهشت متولّد خواهند شد که به‌ وسیله آن دو مولود، اهل بهشت تزیین می‌شوند.»
صاحب «المناقب» در مورد درخت طوبا و ازدواج حضرت فاطمه(س) می‌آورد:
«نَصَبَ الجلیلُ لجبرئیل مِنبراً فی ظِلِّ طُوبی مِن مُتونِ زبرجدِ/ شَهِدَ الملائک?ُ الکِرامُ وَ رَبُّهُم وَ کَفَی بِهِم وَ بِرَبِّهم مِن شُهَِّدِ/ وَ تَنَاثَرَت طُوبی علیهم لؤلؤاً وَ زَمرُّداً مُتَتابِعَاً لَم یَعقِد/ وَ مَلاکُ فاطم?َ الذی ما مِثله فی متهم شَرَفٍ و لا فی منجِد؛40
در بحث ازدواج حضرت امیرالمؤمنین، علی(ع) و حضرت فاطمه(س) علاوه بر درخت طوبا، درخت سدر نیز مأمور نثار کردن دُر‌ها و یاقوت‌های خود به میمنت این ازدواج شد.
عن جابرِ بنِ عبد الله، قال لمّا زوَّجَ رسول‌الله(ص) فاطم?َ(س) مِن علیٍ(ع) أتاهُ ناسٌ مِن قُریش فَقَالُوا إنَّکَ زَوَّجتَ علیاً بمهرٍ خسیسٍ فَقالَ ما أَنا زَوَّجتُ علیاً، وَ لکنَّ اللهَ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ زَوَّجَهُ... ، أَوحی اللهُ إلی السِّدر?ِ أن انثری ما عَلیک، وَ نَثَرت الدُرَّ و الجواهرَ و المَرجانَ...؛41
از جابر بن عبدالله انصاری روایت شده است، هنگامی که پیامبر(ص) حضرت فاطمه(س) را به ازدواج امیرالمؤمنین(ع) درآورد، گروهی از قریش نزد وی آمدند و گفتند: شما او را با مهر ناچیزی به ازدواج علی(ع) درآوردید. پیامبر(ص) فرمودند: «من او را به ازدواج علی(ع) درنیاوردم؛ بلکه خداوند آن ازدواج را منعقد کرد و ... خداوند به سدره المنتهی دستور داد تا آنچه که دارد بر فاطمه(س) نثار کند. پس آن دُرّ و جواهر و مرجان خود را نثار نمود.»
در «تفسیر عیّاشی»، حدیثی آمده است که مقام زهرای اطهر(س) را این‌گونه بیان می‌کند:
لقد نَحَلَ اللهُ طوبی فی مهر فاطمه(س) و جَعَلَها فی دار علیّ بن ابی‌طالب(ع)؛42
خداوند درخت طوبا را در مهر حضرت فاطمه(س) به او بخشید و آن را در خانه علی(ع) قرار داد.
عبدالوهّاب شعرانی در کتاب «الیواقیت و الجواهر» آورده است:
اگر تو بگویی اصل شجره طوبی در کدام منزل از بهشت است، جواب این است که محییّ ‌الدّین در «فتوحات» و شیخ ابن ابی منصور در رساله خود گفته‌اند: اصل شجره طوبی در منزل علیّ بن ابی‌طالب(ع) است، به سبب اینکه شجره طوبی حجاب مظهر نور فاطمه زهرا(س) است. پس هیچ ‌یک از هشت درِ بهشت و نه خانه‌ای و نه مکانی به آن درجه نیست؛ مگر اینکه در آن شاخه‌ای از شجره طوبی است که غالب مردم نمی‌دانند اصل آن در کجاست ... و تمامیّت این نعمت نیست، مگر به جهت اینکه سرّ هر نعمتی که در بهشت است و هر نصیبی که در آن به اولیا می‌رسد، مُتفرِّع از نور فاطمه(س) است.43
بنابراین، مرتّب او را می‌بوسید و می‌فرمود:
«فَکُلمَّا اشتَقتُ اِلی الجَنَّ?ِ قَبَّلتُها وَ ما قَبَّلتُها الّا وَجَدتُ رائح?َ شجره طوبی منها؛44
هر گاه که مشتاق بهشت می‌شوم، او را می‌بوسم و بوی درخت طوبی را استشمام می‌کنم.»
نیز جمله «فَانَا اِذا إشتَقتُ اِلَی الجَنَّ?ِ اَدنَیتُها (فاطمه) فَشَممتُ ریحَ الجَنَّ?ِ؛45
پس من هنگامی که مشتاق بهشت می‌شوم، به او نزدیک می‌شوم و بوی بهشت را استشمام می‌نمایم.»
حال به وجود حرف «ط» در این واژه‌ها نگاهی بیندازیم: مصطفی، فاطمه، علیّ بن ابی‌طالب. ضمن اینکه در نام دیگر ائمّه حرف «ط» دیده نمی‌شود. از حضرت موسی بن جعفر(ع) نقل شده که وی به نقل از پدرانش فرمودند:
«از پیامبر درباره طوبی سؤال شد. فرمود: «درختی است که اصل آن در خانه من و شاخه‏های آن در خانه‏های اهل بهشت است.» سپس بار دیگر از حضرتش سؤال کردند. فرمود: «اصل آن در خانه علی است.» علّت را سؤال کردند. فرمود: «خانه من و علی در بهشت، در یک مکان است.»46
طوبی به وجود هر سه گره خورده است. بار دیگر به حرف «ط» در این آیه دقّت کنیم. «إنّا أعطیناکَ الکوثر»47 فاطمه کوثر است و نور خدا «یریدون لِیطفِئوا نورَ اللهِ بِافواهِهِم...»48 راز فاطمه «و السرّ المستودع فیها»49 تا ظهور ناظر طوبی، یعنی حضرت ولیّ عصر(عج) پا برجاست.

2. اسرار، کیفیّت و نکات مربوط به ولادت
در مورد تاریخ تولّد حضرت فاطمه(س) اندکی اختلاف وجود دارد؛ امّا از نظر دوست‌داران و پیروان حقیقی آن حضرت، تمسّک به نقل ائمّه اطهار(ع)، صحیح‌ترین و قطعی‌ترین تاریخ، پنج سال بعد از بعثت، در بیستم جمادی‌الآخر هجری قمری است. در مورد سال‌های ازدواج و شهادت ایشان، چندان مورد اختلاف وجود ندارد؛ یعنی ازدواج در سال اوّل یا دوم هجرت و شهادت در تاریخ یازدهم هجرت؛ امّا در اینکه حضرت در این وقایع چه سنّی داشته‌اند، مورد اختلاف است و آن به تعیین زمان ولادت ایشان بستگی دارد.
آنچه که مسلّم است، ولادت آن حضرت بنا بر روایات بعد از بعثت اتّفاق افتاده است:
أَنَّ فَاطِمَ?َ(س) وُلِدَتْ بَعْدَ مَا أَظْهَرَ اللهُ نُبُوَّ?َ أَبِیهَا ‏بِخَمْسِ سِنِینَ وَ قُرَیْشٌ تَبْنِی الْبَیْتَ وَ رُوِیَ أَنَّهَا وُلِدَتْ فِی جُمَادَی الْآخِرَ?ِ یَوْمَ الْعِشْرِینَ مِنْهُ سَنَ?َ خَمْسٍ وَ أَرْبَعِینَ مِنْ مَوْلِدِ النَّبِیِّ(ص)؛50
همانا فاطمه(س) بعد از اینکه خداوند نبوّت پدرش را آشکار کرد، متولّد شد. حضرت فاطمه(س) در سال پنجم، در حالی که قریش «خانه کعبه» را بنا یا تعمیر می‌کرد، در روز 20 جمادی الآخر در سنّ 45 سالگی پیامبر(ص) متولّد شد.
همچنین آمده است:
رُوِیَ أَنَّ فَاطِمَ?َ(س) وُلِدَتْ بِمَکَّ?َ بَعْدَ الْمَبْعَثِ بِخَمْسِ سِنِینَ وَ بَعْدَ الْأَسْرَی [الْإِسْرَاءِ] بِثَلَاثِ سِنِینَ فِی الْعِشْرِینَ مِنْ جُمَادَی الْآخِرَ?ِ؛51
روایت شده که فاطمه(س) در «مکّه»، پنج سال بعد از بعثت ـ سه سال بعد از معراج ـ در روز بیستم جمادی ‌الآخر متولّد شده است.
به نظر قوی، این بازسازی کعبه برای بار دوم بوده است.
تاریخ ولادت حضرت فاطمه(س) مسئله بسیار مهمّی است؛ زیرا ثبت دقیق این وقایع، مستندات تاریخی را قوی‌تر می‌کند و مسئله ازدواج و به خصوص شهادت آن حضرت را نیز دقیق‌تر و آشکارتر می‌سازد و شاید همین اختلاف در ولادت ایشان، همانند مخفی ‌بودن قبرش از اسرار الهی باشد. البتّه ما در این نوشتار در پی اثبات زمان و سال تولّد ایشان نمی‌باشیم. درباره حوادث، رویدادها و نکات زمان تولّد ایشان می‌توان به نکات زیر اشاره نمود:

1 ـ 2. تکلّم حضرت فاطمه(س) با مادر خویش در زمان بارداری
هنگامی که حضرت خدیجه(س)، با پیامبر(ص) که فردی یتیم و فقیر بود، ازدواج نمود، زنان مکّه از او دوری می‌گزیدند، به او وارد نمی‌شدند و سلام نمی‌کردند. از این‌ رو، حضرت خدیجه(س) احساس تنهایی می‌نمود.
فَلَمَّا حَمَلَتْ بِفَاطِمَ?َ(س) صَارَتْ تُحَدِّثُهَا فِی بَطْنِهَا وَ تُصَبِّرُهَا وَ کَانَتْ خَدِیجَ?ُ تَکْتُمُ ذَلِکَ عَنْ رسول ‌الله(ص) فَدَخَلَ یَوْماً وَ سَمِعَ خَدِیجَ?َ تُحَدِّثُ فَاطِمَ?َ فَقَالَ لَهَا یَا خَدِیجَ?ُ مَنْ یُحَدِّثُکِ قَالَتِ الْجَنِینُ الَّذِی فِی بَطْنِی یُحَدِّثُنِی وَ یُؤْنِسُنِی؛52
زمانی که به فاطمه باردار شد، حضرت فاطمه(س) در بطن حضرت خدیجه با او حرف می‌زدند و او را به صبر و شکیبایی دعوت می‌نمودند. حضرت خدیجه حرف زدن فاطمه(س) با خود را از پیامبر(ص) مخفی می‌کرد تا اینکه روزی رسول خدا شنید که حضرت با فاطمه(س) صحبت می‌کنند. فرمودند: «با چه کسی سخن می‌گویی؟» عرض کرد: جنینی که در شکم من است، پیوسته با من حرف می‌زند و موجب آرامش من می‌شود.
حضرت فاطمه(س) علاوه بر لقب امّ ابیها، مادر خود را نیز در حالت جنینی، به صبر و شکیبایی دعوت می‌نمود.

2 ـ 2. بشارت به دختر بودن جنین و ادامه نسل با برکت پیامبر(ص) توسط آن جنین
پیامبر(ص) به حضرت خدیجه(س) فرمودند:
«هَذَا جَبْرَئِیلُ یُبَشِّرُنِی أَنَّهَا أُنْثَی وَ أَنَّهَا النَّسَمَ?ُ الطَّاهِرَ?ُ الْمَیْمُونَ?ُ وَ أَنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی سَیَجْعَلُ نَسْلِی مِنْهَا وَ سَیَجْعَلُ مِنْ نَسْلِهَا أَئِمَّ?ً فِی الْأُمَّ?ِ یَجْعَلُهُمْ خُلَفَاءَهُ فِی أَرْضِهِ بَعْدَ انْقِضَاءِ وَحْیِهِ؛53
جبرئیل به من خبر داد که آن جنین دختر است و نسلی پاک و مطهّر دارد و خداوند متعال نسل مرا از ذریّه او قرار خواهد داد و از نسل او امامانی خواهند آمد که پس از من و بعد از اتمام وحی، خلیفه‌های الهی بر روی زمین خواهند بود.»
نکته مهمّ این قسمت، آن است که معمولاً نسل هر فردی از طریق فرزند ذکور وی ادامه می‌یابد و اصطلاحاً به کسی که فرزند پسر ندارد، ابتر می‌گویند؛ ولی از رازهای دیگر وجود مقدّس حضرت زهرا(س) این است که در آن جامعه جاهلی و دیدگاهی که نسبت به دختر داشتند، نسل برترین انسان جهان هستی از طریق او ادامه می‌یابد و خلیفه‌های الهی از دامن او رشد یافته و زمینه‌ساز سعادت انسانی می‌گردند.

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد امین جلیلوند 92/2/8:: 3:58 عصر     |     () نظر

 




در زاد روز این پسر و مادر
شمس و قمر قرینه ی یکدیگر
مادر، بزرگ بانوی دین، زهراست
فرزند او، خمینی روح الله است
مادر، چراغ روشن ایمان است
فرزند، روشنایی ایران است
از مهر مادر و خط این فرزند
یا رب به ما جدائی از آن مپسند
–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–


بیستم ماه جمادی
این ندا دادی منادی
آمده هنگام شادی
فاطمه از مام زادی
و مادر تمام شیعیان بر شما و تمام ایرانیان مبارک باد.

–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–


شد جهان پرشور و غوغا
صفحه ی گیتی مصفا
بیت احمد طور سینا
پانهد زهرا-س به دنیا

–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–


چه گویم در مقام تو , تو ای روح اهورایی , تو نور چشم خورشیدی
تو زهرایی , تو زهرایی . . .

–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–


میلاد فرخنده و با سعادت اسوه تمام عیار مکارم و قله رفیع فضائل
صدیقه کبری ، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
و هفته ی بزرگداشت مقام زن و روز مادر
را به همه مادران تبریک و تهنیت میگوئیم . . .

–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–

 

سالروز میلاد خجسته فاطمه زهرا (س) سرور بانوان جهان، عطای خداوند سبحان، کوثر
قرآن، همتای امیر مومنان و الگوی بی بدیل تمام جهانیان بر همه زنان عالم مبارک باد . . .

–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–

 

سرای احمد امشب رشک طور است / زمین و آسمان غرق سرور است
نهد پا در جهان دخت محمد-ص /  به راهش از جهان گلریز حور است . . .

–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–


میلاد دختر نبوت ، همسر ولایت ، مادر امامت ، برشما مبارک باد . . .

–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–


زهرا که از فروغش عالم ضیا گرفته / دین نبی ز فیضش نشو و نما گرفته
مریم زمکتب او درس حیا گرفته / جشنی به عرش اعلی بهرش خدا گرفته . . .


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد امین جلیلوند 92/2/8:: 3:52 عصر     |     () نظر
<      1   2   3   4   5   >>   >