نوجوانی دوره ای است که حیات انفعالی ( عاطفی ) میزان وسیع تری برای عمل می یابد و نوجوان از این حیث آماده بروز عکس العمل های هیجانی و عاطفی شدید است . به زبان ساده تر در این دوره حساسیت ها ، به خود گرفتن ها و زود رنجی ها ، بیش از شخصیت او نمایان تر و مشخص تر جلوه می کند . این حساسیت ها در نوجوانان هیچ گاه خود را در یک محیط محصور نمی نمایند بلکه به راحتی گسترش می یابند .
کسب احساس هویت ، کسب استقلال عاطفی و مالی از والدین ، برقراری رابطه اثر بخش با همسالان ، بالغ شدن ، انتخاب یک شغل و آمادگی برای آن ، نوجوان ، در مقایسه با کودکان از نظر جسمانی بالغ تر از نظر توانایی های شناختی ماهرتر و کارکشته تر از نظر شخصیتی کامل تر و منسجم تر و از نظر اجتماعی مهارت های اثر بخش تری دارند .
عمده ترین مشکل ، مشکل عدم تفاهم با خانواده است. عدم شناخت خانواده از نیازها و ویژگی های دوران نوجوانی . گسستگی و برخورد در محیط خانواده که متأسفانه اصلی ترین و اولین قربانیان آن فرزندان خانواده هستند.تعارض میان مدرسه و خانواده . غیبت پدر و مادر و مشغله ها ی فراوان والدین که خود زمینه ساز برخی لغزش ها وانحراف ها در نوجوان می شود و اختلاف فرهنگی دو نسل.
عدم شناخت خانواده از نیازها و ویژگی های دوره بلوغ باعث می شود که پدر و مادر بدون توجه به این شرایط فقط به مسایل مورد علاقه ی خود توجه نمایند وکمتر فرصتی برای طرح مسایل دخترانشان بیابند . طبیعی است که در خا نواده ای که اصول تربیتی و فرهنگی خاصی حاکم نباشد و خا نواده میدان طرح خود محوریها و خواسته های پدر و مادر باشد ، ضربه ی اصلی به فرزندان خانواده وارد می شود. وزمینه را برای توقعات ناروا و دور از توان نوجوان وسرزنش های مداوم فراهم می نماید .دو گانگی وتعارض میان ارزشهای مطرح شده در مدارس و خانواده ها ، یکی دیگر از علل سرگردانی و تحیر نوجوانان است که خود را به صورت برخورد واصطکاک با مادران نشان می دهد ، زیرا نو جوانان با ورود به عالم نوجوانی وبا توجه به ویژگی های این دوره از قبیل استقلال طلبی ،سعی در بازسازی دنیای دیگری برای خود دارند ، این تعارض گاه خود را به شکل لجبازی نشان می دهد . متاسفانه به این واقعیت تلخ در بسیاری از خانواده ها باید اشاره کرد که تربیت فرزند به عنوان یک اصل مهم مطرح نیست و والدین به همه امور خود به صورت عادی پرداخته و طرح و برنامه مشخصی برای تربیت فرزندانشان با همه اهمیتی که برای آنها قائلند ، ندارند و فقط زمانی که نوجوان با مشکل بزرگی روبرو شده احساس خطر می نمایند و به فکر چاره اندیشی می افتند . حال اگر هر پدر یامادری به این نکته توجه داشته باشد که همان گونه که برای رفاه و آسایش خانواده تلاش می کند و سعی در بهبود زندگی دارد ، برای یافتن شیوه ها و ابزارهای نو برای تربیت فرزندش تلاش نماید ، برای نوجوان مشکل کمتر ی پیش می آید .
اصولا" دوران نوجوانی ، دوران عدم ثبات عاطفی و روانی ، دوره هویت یابی و سرگردانی نقش هاست و اگر نوجوانان ، به ویژه دختران که از حساسیت بیشتری برخوردارند ، نتوانند ، در محیط خانواده و مدرسه خود را مطرح کنند و فرصت تجربه خوشایند « موفقیت » را نداشته باشند باید منتظر عواقب سوء این مسئله باشیم . وقتی نوجوانی خود را موجودی بی ارزش و سرخورده بداند در مواجهه با هرامری مضطرب شده و احساس می کند که از عهده هیچ کاری برنمی آید ، این حالت برای سقوط نوجوان به ورطه های هولناک و انحرافات ، بستر بسیار مناسبی است ، در حدیثی از امام هادی (ع) آمده است که می گویند :« من هانت علیه نفسه فلاتامن شره » کسی که برای خود شخصیت و ارزش انسانی قایل نیست از شرش ایمن مباش . ریشه های این مشکل را در مسائل زیر باید جستجو کرد :
توقعات و انتظارات دور از واقعیت و توان فرزندان ، رها نمودن فرزند و یا وابسته نمودن فرزندان به خود ، سرزنش های مداوم خانواده و مدرسه، فراهم نکردن شرایط مناسب برای رشد و استعدادها و خلاقیت ها .
سومین مشکل به مشکلات درسی اختصاص دارد. تجربه نشان داده است که همواره تغییر مقطع در بدو امر به دلایل متعددی که در این جا فرصت طرح آن نیست ، ایجاد مقداری افت تحصیلی می نماید.
مشکل چهارم اضطراب و نگرانی های نوجوانان در ارتباط با آینده را نشان می دهد . مشکلات دوران نوجوانی مانند حلقه های یک زنجیر به هم پیوسته اند که هریک به دیگری ختم می شود . یکی از دغدغه ها و مشغولیت های آنها نگرانی از آینده تحصیلی ، شغلی ، اقتصادی و زندگی می باشد . هیچ کس در این موضوع که اندکی ، نگرانی موجب حرکت و رشد می شود و فرد را از بی تفاوتی خارج می سازد ، تردیدی به خود راه نمی دهد . اما اگر خانواده ها و مدارس ، دائما" آینده تاریک و مبهمی را برای نوجوانان ترسیم نکنند و به آنها بیاموزید که به هر حال در اجتماع همواره ، عواملی وجود دارد که آنها را تهدید می کند مثل رقابت ها ، تبعیض ها ، شکست ها و محرومیت ها ، که باید با آنها روبرو شد و نهراسید و مبارزه کرد .
دست اندکاران مسئولین و برنامه ریزان فرهنگی باید هدفهای مناسب سیاسی و اجتماعی برای نوجوانان مطرح نمایند تا آنها به راکد ماندن و از بین رفتن نیندیشند . طرح الگوهای موفق در مشاغل گوناگون و پرهیز از بت کردن بعضی پست ها و موقعیت های اجتماعی و شغلی و ایجاد شرایط و امکاناتی که هر کس بتواند براساس استعدادش انتخاب کند نه براساس ملاک های تعیین شده از جانب خانواده و جامعه می تواند ما را در بهبود و رفع این مشکل یاری دهد .
البته همانطوری که گفته شد همیشه نگرانی ، نگرانی از شغل و موقعیت آینده نیست . بسیاری از دختران نگران زندگی شخصی و روابط زناشویی و ازدواج ناموفق هستند و ترس از این که نتوانند ایفاگر نقش واقعی خود باشند رنج می برند .
راههایی برای اینکه به یک پدر بهتر تبدیل شویم : اگر پدران پیشقدم نباشند، هرگز قادر نخواهند بود مسوولیتهای پرورش و تربیت فرزند - تکالیفی که خودشان می خواهند و کودکشان نیز بدانها نیاز داشته و استحقاق آنها را نیز دارد- بر عهده بگیرند.البته می توانید از همسرتان بخواهید که شما را راهنمایی کند: هر کدام از شما چیزهایی می دانید که دیگری می تواند از آنها استفاده کند. اگر در مورد چیزی شک دارید یا فکر می کنید که هنوز آمادگی انجام یکی از وظایف پدری خود را به طور کامل ندارید، از کمک خواستن از دیگران پرهیز نکنید. مردان و زنان، به روشهای متفاوتی با فرزندان خود ارتباط برقرار می کنند. مردان بیشتر بر کارهای فیزیکی و انرژی بر تمرکز می کنند، در حالی که زنان بیشتر به روابط روحی و اجتماعی توجه می کنند. کودکانی که ارتباط فیزیکی مناسبی با پدر خود دارند، در مدرسه موفق ترند، اجتماعی ترند و احتمال گرایش آنها به مواد مخدر، الکل یا بزهکاری، کمتر از کودکانی است که با پدران خود فاصله دارند. از لحاظ عاطفی نیز نیازهای فرزندان خود را تامین کنید:رابطه فیزیکی، مسلما بخش مهمی از رابطه پدر- فرزندی را تشکیل می دهد، اما تامین نیازهای عاطفی کودک نیز اهمیت حیاتی دارد. «مردان باید از احساسات خودشان آگاه باشند تا بتوانند احساسات کودک را نیز درک کنند. آنها باید هر کاری را که لازم است انجام دهند تا خود را برای پاسخگویی به نیازهای عاطفی کودک آماده کنند».برای اینکه نقش پدری خود را فعالانه و موثر پیاده کنید، در تصمیم گیری برای همه امور روزمره ای که بر زندگی کودکتان اثر می گذارد، مشارکت کنید. اگر همه چیز را بر عهده همسرتان بگذارید، در واقع فرصت استفاده از موارد جزئی و کوچکی را که به واقع به زندگی فرزند شما معنا می دهند، از دست داده اید.بدون مشارکت در کارها، فعالیتها و برنامه های روزمره که فبلاعمده زندگی کودک را تشکیل می دهند، پدران قادر نخواهند بود فرزندان خود را آنگونه که شایسته یک پدر حساس و وظیفه شناس است (دقیق، ظریف، و از نزدیک)، بشناسند. مبادا بگوئید ما فقط به امرارمعاش به پردازیم زیاد هم هست مابقی خودش درست می شود بدانید بسیاری از مشکلات جوانان امروز ازبی عنایتی دیروز پدران آنان می باشد، اگر جستجو کنید متوجه اصل مطلب یعنی غفلت بعنوان دلیل اصلی خواهیدرسید.یک پدر متعهد و همراه باید بتواند که روشهای همسر خود برای اداره امور خانواده را به رسمیت بشناسد. به تصمیماتی که او در غیاب شما می گیرد، احترام بگذارید و اگر در برخی امور با او موافق نیستید می توانید با احترام در مورد موضوع بحث کرده و روشهای پیشنهادی خود را مطرح کنید.بدانید که به برقراری ارتباط با همسر خود نیاز داریداگر از وضعیت فعلی راضی نیستید، این مطلب را با همسر خود در میان بگذارید.. به او فرصت دهید تا درک کند که شما واقعا می خواهید در این امور مشارکت بیشتری داشته باشید، و واقعا صلاحیت و میل صادقانه برای همکاری با او را دارید.
برنامه ی آموزشی ویژه ای برای خانواده ها به ویژه مادران تدارک دیده شود تا در آن دنیای عاطفی و احساس ، حساسیت های دوران بلوغ ، واقعیت هایی که نسل امروز با آن مواجه است و بسیاری ظرایف رفتاری مطرح شود، چون عمده ی مشکلات دختران نوجوان با مادران است. از سوی دیگر دختران دانش آموز نیز باید بیاموزند که چگونه رفتاری در محیط خانواده داشته باشند تا از تنش ها و بر خوردهای خا نوادگی بکاهد و محیطی آرام ومناسب فراهم آورد . محیط های آموزشی باید شرایطی را فراهم آورند تا در کنار فراگیری دروس ، رموز اصلی زندگی اجتماعی را به نوجوانان بیاموزند، ایجاد مراکز مشاوره تا والدین و مربیان برای راهنمایی بتوانند به این مراکز مراجعه نمایندو گنجاندن مواد آموزشی چون خانه داری و پرستاری در برنامه درسی . درهرصورت شما الگوی فرزندتان خواهید بود پس راههای الگوی مناسب رادرپیش گیرید
کلمات کلیدی:
تعریف سلامت روانملاکهاى سلامت روان
عوامل مؤثر بر سلامت رواننظام ارزشى و سلامت روان
معیارهاى سلامت وبیمارى روانى از دیدگاه اسلامالف- ویژگى شخصیت بهنجار
ب- ویژگىهاى شخصیت نابهنجارسیر به سوى کمال
الف- مراحل سیرب- ابزار سیر
راهکارعملیدستور اجرا
انسان از دو بعد جسم و روح تشکیل شده است که باید از هر دو بعد محافظت نماید و نیازهای هر دو را برآورده سازد. بحث سلامتی در مورد انسان یک مسئله مهم است که معمولا عموم مردم سلامتی را مختص به جسم دانسته و به آن توجه می نمایند، حال آن که سلامتی روح نیز مهم است. در اصل سلامتی جسم و روح لازم و ملزوم یکدیگرند که ما در این مقاله بنا داریم به چگونگی سلامت روح و روان بپردازیم.
یکى از شرایط لازم براى دست یابى به سلامت روان، برخوردارى از یک نظام ارزشى منسجم مىباشد و تحقیقات انجام شده نیز عامل پیدایش بسیارى از ناسازگارىها و نابهنجارىهاى روانى را تضادهاى ارزشى و عدم استقرار یک نظام ارزشى سازمان یافته در فرد مىدانند. اسلام ویژگىهاى شخصیت نابهنجار و بیمار و به تعبیر اسلامى، «فى قلوبهم مرض» را در بعد عقیدتى، خصوصیات مربوط به روابط اجتماعى، خانوادگى و زندگى حرفهاى و عملى، خصوصیات احساسى و عاطفى، عقلانى، شناختى و خصوصیات بدنى بیان کرده است.
آنچه از دیرباز سهمى از تلاشهاى فکرى اندیشمندان، فیلسوفان، جامعه شناسان و روان شناسان را به خود اختصاص داده، تحقیق و تفحص در مقوله ارزشهاست. گذشت قرون و سالها نه تنها از ارج و اعتبار چنین حوزهاى نکاسته، بلکه با توجه به الزامهاى خاص خود، بر اهمیت آن افزوده است. اکنون انسان مضطرب، افسرده و بحران زده عصر حاضر بیش از هر زمانى دیگر خود را درگیر سؤالهایى اساسى در این باره مىیابد. تحقیقات انجام شده عامل پیدایش بسیارى از ناسازگارىها و نابهنجارىهاى روانى را تضادهاى ارزشى و عدم استقرار یک نظام ارزشى سازمان یافته در فرد مىدانند. بنابراین، مىتوان بر این نکته تاکید کرد که ارزشها اساس و بنیان یکپارچگى شخصیت سالمند. در حقیقت، ارزشها سازمان دهندههاى اصلى اعمال و رفتارهاى شخصیت رشد یافته به شمار مىروند و سلامت روان، بىتردید، محصول چنین شخصیتى است.
با توجه به روابط موجود بین ارزشها و سلامت روان، معیارهاى سلامت و بیمارى روانى از دیدگاه اسلام مورد بحث و بررسى قرار مىگیرد. اما پیش از این، ذکر چند نکته ضرورى به نظر مىرسد:
تعریف سلامت روانتا کنون تعاریف متعددى از «سلامت روان» ارائه شده که همگى بر اهمیت تمامیت و یکپارچگى شخصیت تاکید ورزیدهاند. گلدشتاینGoldstein,K ، سلامت روانى را تعادل بین اعضا و محیط در رسیدن به خود شکوفایى مىداند. (1) چاهن (Chauhan,S.S. 1991) نیز سلامت روانى را وضعیتى از بلوغ روان شناختى تعبیر مىکند که عبارت است از حداکثر اثربخشى و رضایت به دست آمده از تقابل فردى و اجتماعى که شامل احساسات و بازخوردهاى مثبت نسبت به خود و دیگران مىشود. (2) در سالهاى اخیر، انجمن کانادایى بهداشت روانى، «سلامت روانى» را در سه بخش تعریف کرده است:
الف- تسلط بر هیجانهاى خود.
ب- آگاهى از ضعفهاى خود.
ج- رضایت از خوشىهاى خود.
الف- علاقه به دوستىهاى طولانى و صمیمى.
ب- احساس تعلق به یک گروه.
ج- احساس مسؤولیت در مقابل محیط انسانى و مادى.
الف- پذیرش مسؤولیتها.
ب- ذوق توسعه امکانات و علایق خود.
ج- توانایى اخذ تصمیمهاى شخصى.
د- ذوق خوب کار کردن. (3)
چاهن به ذکر پنج الگوى رفتارى در ارتباط با سلامت روان مبادرت کرده است:
1- حس مسؤولیت پذیرى: کسى که داراى سلامت روان است، نسبت به نیازهاى دیگران حساس بوده و در جهت ارضاى خواستهها و ایجاد آسایش آنان مىکوشد.
2- حس اعتماد به خود: کسى که واجد سلامت روانى است، به خود و توانایىهایش اعتماد دارد و مشکلات را پدیدهاى مقطعى مىانگارد که حل شدنى است. از این رو، موانع، خدشهاى به روحیه او وارد نمىسازد.
3- هدف مدارى: به فردى اشاره دارد که واجد مفهوم روشنى از آرمانهاى زندگى است و از این رو، تمامى نیرو و خلاقیتش را در جهت دست یابى به این اهداف هدایت مىکند.
4- ارزشهاى شخصى: چنین فردى در زندگى خود، از فلسفهاى خاص مبتنى بر اعتقادات، باورها و اهدافى برخوردار است که به سعادت و شادکامى خود یا اطرافیانش مىانجامد و خواهان افزایش مشارکت اجتماعى است.
5- فردیت و یگانگى: کسى که داراى سلامت روان است، خود را جدا و متمایز از دیگران مىشناسد و مىکوشد بازخوردها و الگوهاى رفتارى خود را توسعه دهد، به گونهاى که نه همنوایى کور و ناهشیارانه با خواستهها و تمایلات دیگران دارد و نه توسط دیگران مطرود و متروک مىشود.
علاوه بر تعاریفى که ارائه شد، «سلامت روانى» از دیدگاه مکاتب گوناگون روان شناسى نیز تعریف شده است که به اختصار برخى از آنها ذکر مىشود: (4)
- نظام زیستىنگرى که اساس روان پزشکى را تشکیل مىدهد، سلامت روانى را زمانى محقق مىداند که بافتها و اندامهاى بدن به طور سالم و بىنقص به وظایف خود عمل کنند. هر نوع اختلال در دستگاه عصبى و در فرایندهاى شیمیایى بدن، اختلال روانى را به همراه خواهد داشت.
- نظام روان تحلیلگرىبر این باور است که سلامت روان به معناى کنش متقابل و موزون بین سه پایگاه بنیادین شخصیت (بن، من و فرامن) است و سلامت روانى در صورتى حاصل مىشود که «من» بتواند بین تعارضهاى «بن» و «فرامن» تعادلى ایجاد کند.
- نظام رفتارى نگر در تعریف سلامت روانى بر سازش یافتگى فرد با محیط تاکید مىورزد و بر این اعتقاد است که رفتار سازش نایافته نیز مانند سایر رفتارها در اثر تقویت، آموخته مىشود. بنابراین، سلامت روانى شامل رفتارهاى سازش یافتهاى است که آموخته مىشوند.
- نظام انسانىنگر معتقد است که سلامت روانى یعنى ارضاى نیازهاى اساسى و رسیدن به مرحله خود شکوفایى. هر عاملى که فرد را در سطح ارضاى نیازهاى سطوح پایین نگه دارد و مانع شکوفایى او شود، به ایجاد اختلال رفتارى خواهد انجامید.
ملاکهاى سلامت رواناندیشمندان از زوایاى گوناگون، بر ویژگىهایى که به دست یابى و حفظ سلامت روان مىانجامند تاکید کرده اند. سالیوان (Sulivan.H. 1954) بر این باور است که در سلامت روان، ارزش عمده بر کنش اجتماعى مؤثر قرار دارد. روان تحلیل گران سنتى بر آگاهى از انگیزههاى ناهشیار و در پى آن، خود مهارگرى، که بر آگاهى مبتنى است، تاکید مىکنند.
فروم (Fromm.E. 1942) ارتباطهاى فرد با محیط اجتماعى، انسانى نگرى، آزادى و فرد گرایى را مورد تاکید قرار مىدهد. پرلز (Perls,F. 1973) نیز پذیرش مسؤولیت براى هدایت زندگى خود را مهم ترین ویژگى براى دست یابى به سلامت روان ذکر مىکند.
ونتیز (Ventis, W.L. 1995) سلامت روان را وابسته به هفت ملاک مىداند که عبارتند از:
1- رفتار اجتماعى مناسب.
2- رهایى از نگرانى و گناه.
3- فقدان بیمارى روانى.
4- کفایت فردى و خود مهارگرى.
5- خویشتن پذیرى و خود شکوفایى.
6- توحید یافتگى و سازماندهى شخصیت.
7- گشاده نگرى و انعطاف پذیرى.
الف- " Journal of Social issues (1995)Vol.51, No.2,PP.33-48.
کلمات کلیدی:
آنچه درمحضر شماست دانشی است درراستای ارتقای وبهبودمناسبات اجتماعی بین اولیا وفرزندان وخودشان ؛ تاجامعه اسلامی مان ازسلامت اجتماعی ،بهداشت روان وسعادت بیشتری بهرمند گردد تااحساس نشاط وشادکامی درآن متبلورگردد با امید به آنکه ، این مجموعه بتواند دورنمایی از دنیای پررمز و راز نوجوانی را برای خوانندگان ترسیم کند و آنان را در اتخاذ شیوه های اصولی در برخورد باآینده سازان و فردا پردازان یاری نماید ، مطالب را پی می گیریم .انشاالله
نوجوانان دلی رقیقتر دارند « رسول اکرم (ص)» هرچند امروز اغلب پدران دغدغه تامین نان خانواده رادارنداما غفلت ازتربیت موجب عوارض جبران ناپذیری می شودکه متاسفانه آسان علاج نمی شودخسارت غفلت ازتزکیه عواقبی چون استعمال سیگار، اعتیاد،بزهکاری،آینده مبهم،فرارازمنزل و الگوپذیری ازافرادناباب جزئی ازبلایای احتمالی است باهمه مشکلات برای درک درست ازدرخواستهای عاطفی خانواده وقت بیشتری باآنها بگذرانید رفع نیازهای عاطفی هم مانند نیازهای زیستی ضروری هستند.
جریان زندگی همانند رودی است که از مبداء تا مقصد ، از کنار سرزمین های مختلف و متنوعی می گذرد و سرانجام به دریا می پیوندد .نوجوانی یا بلوغ نیز یکی از متنوعترین و پیچیده ترین چشم اندازها را در این مسیر طولانی به خود اختصاص داده است .برای همه آنهایی که به نحوی بانوجوانان سروکار دارند ، پاسخ به این سئوال مهم است که چه رفتاری راباید با نوجوانان در پیش بگیرند .
برای دستیابی به اصول صحیح رفتار با نوجوانان ، ابتدا نیازمند شناخت علمی آنها هستیم . که این مرحله ، خود ، کلید حل بسیاری از معضلات دوران نوجوانی است ؛ به عنوان مثال ، بیشتر مربیان ، تغییر و تحولات روحی نوجوان را امری غیرعادی و نگران کننده توصیف می کنند و یا اغلب والدین از « منفی گرایی » ، فرزندان خود رنج می برند و آن را یک حادثه بزرگ و صرفا" مرتبط با خود تلقی می کنند ، حال آن که به اقتضای سن بلوغ ، بیشتر این امور طبیعی و مرحله ای گذرا و موقت است .
لذا با شناخت ابعاد روحی نوجوان ، فضایی که با ابرهای سنگین و تیره ، برروابط نوجوان و دیگران سایه افکنده به روشنی می گراید و واقع بینی ، جایگزین بدبینی شده و حسن تفاهم ، به جای سوء تفاهم براین روابط حاکم می شود .
بی تردید ، شناخت ، همدلی ، می آفریند و در پرتو آن ، می توان به دنیای درون نوجوان نفوذ نمود و صبورانه و مسالمت آمیز به ایجاد دگرگونی همت گماشت و شخصیتی متکی برتفاهم و اطمینان متقابل را بنیان نهاد و استوار ساخت .شناخت اصولی و علمی نوجوانی ، ما را از درمان به پیشگیری هدایت می کند و به مربیان و والدین قدرت پیش بینی ، برنامه ریزی و پیشگیری از مشکلات را می بخشد ، به طوری که دیگر خود را نیازمند درمان و مداوا نمی بینند .
در نوشته های پاپیروس های مصری حدود 4000 سال پیش نسبت به وضع نوجوانان اظهار نگرانی شده است و نیز در قدیمی ترین مطالعاتی که در زمینه نوجوانی به عمل آمده است ، فلاسفه بزرگ یونان جایگاه خاصی را به خود اختصاص داده اند : از جمله افلاطون در مکالمات خود ، صورتی از تمام مریدان جوان را بیان می کند . دانشمندی مانند ارسطو تغییرات مربوط به بلوغ جنسی را شرح داده.
موریس دبس در سال 1891به دنبال آن ، روسو، نقش بزرگی در تدوین نظریات مربوط به دوران بلوغ ایفا نمود . مجموعه این مطالعات ، با پژوهش های استانلی هال که او را پدر روانشناسی نوجوانی می دانند . پیوند خورد و با انتشار کتاب ( بلوغ ) در سال 1905 به اوج اهمیت خود رسید و سبب پیدایش علمی به نام هبلوژی یا علم به احوال جوانی شد و محققین با اتکا به این علم جدید و جوان به اکتشاف در جهان ناشناخته ای به نام بلوغ پرداختند و نتیجه این تلاشها منجر به این موضوع گردید که قرن بیستم عصر « نوجوانی شناسی علمی » لقب بگیرد .
نوجوانی به حالت و یا جریانی از رشد اطلاق می گردد و از نظر حقوقی به مرحله ای از زندگی که از بلوغ آغاز شده و به کمال خاتمه می یابد را نوجوانی می گویند و برای اکثریت افراد این تعریف صادق است .انتقال از مرحله آخر کودکی را به مرحله بالندگی ( کمال ) در دوره ای از جریان تدریجی به زندگی نوجوانی می گویند که با تحول عمیق در جسم و روان و تخیل زیاد همراه است .
صاحب نظران، دوره نوجوانی را حد فاصل بین کودکی و جوانی می دانند ، نوجوان از یک سو در حال گسیختن پیوندهای خود با دوره کودکی است .خالی از فایده نیست که نظریات بعضی از روان شناسان را در این زمینه ، مرور کنیم .نوجوانی دوره بی سروسامان روحی است . زیرا در این دوره ، فرد نه کودک است و نه بدرستی بالغ شده است . نوجوانی دوران منفی و تشنج است . برخی دیگر این دوره را به دوران طوفان و فشار و یا تولدی جدید تشبیه نموده اند و بالاخره این دوره را نقطه عطف زندگی انسان نام نهاده اند .
سنین 11 تا 18 سالگی را سنین نوجوانی می نامند .بنابر تاثیر برخی عوامل ، دوره بلوغ گاهی زودتر و یا بعضا" دیرتر در نوجوان آغاز می شود که این کیفیت را به ترتیب ( بلوغ زودرس ) و ( بلوغ دیررس ) می نامند .
به عنوان یک واقعیت دوره نوجوانی را باید یک مرحله بسیار مهم از زندگی تلقی کرد . دوره ای که با ویژگی هایش از سایر دوران زندگی متمایز می شود . نوجوانی یک دوره مهم،نوجوانی یک دوره انتقالی ( برزخی ) نوجوانی یک دوره تغییر ،نوجوانی زمان جستجوی هویت ،نوجوانی یک سن هراس ،نوجوانی زمان آرمان گرایی ،نوجوانی آستانه بزرگسالی ونوجوانی بلوغ قانونی است .
روانی شمار 7صبح سعادت*(سربلندی عدالت وآبادانی درتویسرکان)
کلمات کلیدی:
ابتدا با توجه به اقدامات انجام شده توسط دولت محترم در زمینه اجرای فاز دوم قانون هدف مندی یارانه ها و نحوه اجرای این قانون که مشکلات عدیده ای را برای تولید، صنعت، کار و کشاورزی به وجود آورده است، قصد داشتم مقاله را با عنوان «اشک و خون» شروع کنم اما از آنجایی که اقدامات انجام شده، نکات مثبتی هم داشته است، لذا نام یادداشت را به «اقتصاد ، قانون و رئیس جمهور» تغییر دادم.
پیش از شروع ، بیان این نکته ضروری است که اگر مجلس شورای اسلامی در جایگاه واقعی خود و نه محلِ حال قرار داشت و اگر نمایندگان محترم به جای مصاحبه و بیان کنایات به وظایف خود عمل و در مقابل کوتاهی، تخطی و دورزدن قانون، چشم فرو نمی بستند، امروز در جایگاه بهتر سیاسی و اقتصادی قرار داشتیم.
نگاهی به صحبت های اخیر جناب آقای دکتر احمد توکلی نماینده برجسته مجلس که اجرای فاز دوم قانون هدفمندی یارانه را غیر قانونی دانسته اند و یا گفته حجت الاسلام و المسلمین مصباحی مقدم که «اگر رئیس جمهوری تیر را در چله کمان گذاشته و آن را رها کند ما چه کار می توانیم (اجرای فاز دوم یارانه ها) بکنیم؟» نشان می دهد مجلس برغم داشتن ابزار لازم، بضاعت، توان و ظرفیت نظارت بر اجرای قانون را ندارد.
حرکت چرخ و فلکی پیشرفت نیست!
هدفمندی یارانه ها باید در مسیر واقعی و منطقی خود قرار گیرد و از انحراف بیشتر آن جلوگیری شود به نحوی که باور کنیم آسان ترین راه، ممکن است بدترین راه باشد.
بهتر بود دولت پرداخت نقدی یارانه ها را فقط به خانوارهای ضعیف پرداخت می کرد و درآمد حاصل از آنرا با توجه به هدف اجرای قانون در بخش های زیربنایی، کشاورزی صنعت، تولید و بهداشت و درمان هزینه می کرد.
افراد زیادی در کشور هستند که علاقه به موفقیت اجرای قانون هدفمند کردن یارانه ها دارند و حاضرند اگر کارها در مسیر قانونی انجام شود و موجب پیشرفت کشور گردد از آن دفاع کنند. لکن اول باید بدانیم مقصود ما از این قانون چه بوده است؟ اصلا چه هدفی داریم؟
در فاز دوم دوباره شاهدیم که بار دیگر صحبت از پرداخت یارانه نقدی و افزایش مبلغ یارانه هاست این امر باعث می شود که توقعات و انتظارات عمومی بالا رود و چنین به نظر می رسد دولت برنامه جدی و حساب شده ای برای کاهش یا کنترل یارانه های نقدی که موجب بالا رفتن تورم می شود ندارد و همچنان بدون برنامه و فقط دنبال جلب افکار عمومی است.
در صورتی که این روش با توجه به عدم وجود منابع لازم نمی تواند به شرایط اقتصادی کشور کمک کند. اگر بخواهیم با لجبازی و روش های خودپسندانه کارها را به پیش ببریم نباید انتظار رشد و پیشرفت داشته باشیم. باید بدانیم هر حرکتی پیشرفت محسوب نمی شود مانند حرکت چرخ و فلک که دور خود حرکت می کند لکن پیشرفتی ندارد!
نبض صنعت کُند تر شده است
صنعت که چرخ اقتصادی کشور را به حرکت در می آورد نبض اش کُند می زند و دولت به وعده های خود جهت کمک به صنایع عمل نکرده است.
قرار بود براساس قانون 50 درصد حاصل از درآمد اصلاح قیمتها به خانوارها بصورت نقدی و غیرنقدی داده شود و 20 درصد هم برای دولت و 30 درصد برای تولید و حمایت از صنایع جهت جلوگیری از بیکاری و ایجاد اشتغال هزینه شود که متاسفانه قانون به خوبی اجرا نشده است.
صنایع کشور در حال حاضر با مشکل تامین سرمایه، افزایش قیمتهای جهانی،نوسان نرخ ارز، شرایط بد ناشی از تحریم های جهانی، افزایش حقوق و دستمزد، افزایش قیمت مواد اولیه و انرژی مواجه است که منجر به افزایش قیمت تمام شده کالاها و عدم امکان رقابت در بازارهای جهانی گردیده و بیم آن می رود که صنایع و بخش تولید با مشکلات بیشتری مواجه شوند و مشخص است چنانچه خدای ناکرده به تولید و صنایع آسیبی وارد شود که موجب تعطیلی تعدادی از کارخانجات شود چه صدمات غیرقابل جبرانی در بخش اشتغال و ناهنجاریهای اجتماعی پیش خواهد آمد.
مجلس راس امور است یا محلِ حال؟
در اواخر سال قبل علیرغم خواسته دولت ، متاسفانه بازار با افزایش قیمتها مواجه شد و دولت فقط نظاره گر افزایش قیمت و تورم بود. همانند تغییرات نرخ ارز که در بعضی از زمان ها کار از کنترل خارج شد و البته بی تفاوتی و تعلل دولت در نادیده گرفتن آن وضع قابل دفاع نیست.
مشخصاً افزایش قیمت های حامل های انرژی به افزایش سطح قیمت ها و تورم منجر خواهد شد و این امر موجب بالا رفتن قیمت تمام شده خدمات، محصولات و کالاها می شود به طوری که در چند ماهه گذشته کالاهای اساسی و مسکن با افزایش بی رویه قیمت ها مواجه بوده است که این امر مستقیما بر اقتصاد خانوارها تاثیر می گذارد.
چنانچه رئیس محترم مجلس گفته است: «مجلس نگران بخش صنعت و تولید است. البته شیوه فعلی توزیع مدنظر مجلس نبود و مجلس می دانست اگر به این شیوه توزیع شود منجر به تورم خواهد شد لذا حدی برای آن گذاشته بودیم تا به تولید کشور لطمه وارد نشود اما به موقع و به درستی این کار انجام نشد.»
حال سخن این است که آیا مجلس فعلی در راس امور است؟ یا جایی است که باید برویم آن جا حالی بکنیم؟ باید بدانیم جامعه بدون رعایت اخلاقیات و ارزش ها رو به تخریب می رود و آموزش هر حرفه ای به انسان ها بدون ارائه آموزش اخلاقی در اصل تهدید جامعه است. دلسوزان انقلاب اسلامی در سنوات گذشته تذکرات، توصیه ها و راهنمایی های لازم را در زمینه های مختلف انجام داده اند که البته اگر گوش شنوایی بود مجلس محل حال نبود و دولت بی تفاوت!
فعالیت اقتصادی موثر با امانت داری و صداقت میسر است
امروز کشور تشنه فعالیت اقتصادی سالم و ایجاد اشتغال برای جوانان و سرمایه گذاری مطمئن است. و این همه به فضایی نیازمند است که در آن سرمایه گذار و صنعت گر و همه قشرها، از صحت و سلامت ارتباطات حکومتی و امانت و صداقت متصدیان امور مالی و اقتصادی مطمئن بوده و احساس امنیت و آرامش کنند.
اگر دست مفسدان و سوء استفاده کنندگان از امکانات حکومتی قطع نشود و اگر امتیاز طلبان و زیاده خواهان پرمدعا انحصارجو طرد نشوند، سرمایه گذار و تولید کننده و کارآفرین، همه احساس نا امنی و نومیدی خواهند کرد.
متاسفانه به این تذکرات نه تنها توجه نشد بلکه با جابجائی یا برکناری مسئولین اقتصادی کشور انجام کارها با مشکلات اساسی مواجه شد و کار به افراد کاردان سپرده نشده و بسیاری از مدیران پاکدست خانه نشین شدند تا با اختلاس بزرگ سه هزار میلیاردی مواجه شویم.
یا زمانی که تذکر داده شد اگر کسی در یک خانواده مریض شد بیش از رنج مریض داری، رنج دیگری نباید داشته باشد، توجه نکردیم تا با بیمار دزدی و وجوه زیرمیزی! مواجه شدیم!
اکنون نیز تذکرات لازم درمورد تولید، کار و حفظ سرمایه ملی بر اساس ضرورت های جامعه داده شده است چنانچه به این امر مهم بازهم توجه نکنیم باید بدانیم برای این ملت به جز اشک و خون چیز دیگری به ارمغان نخواهیم آورد.
چهار پیشنهاد برای حمایت از تولید و سرمایه ایرانی
در حالی که تاکید و رویکرد اجرایی دولت در هدفمندی یارانه ها بر پرداخت و افزایش واریز بوده است و تاکنون در بخش تولید دستاورد قابل بیان و توجهی نداشته است پیشنهادهای زیر برای حمایت از تولید و سرمایه ایرانی که مورد تاکید مقام معظم رهبری است، بیان می شود.
اولاً دولت منابع کافی برای اجرای فاز دوم را ندارد و اگر هم بگوید منابع در اختیار دارد نباید به سمت اجرای آن که موجب افزایش تورم می شود و برای اقتصاد کشور مضر است، برود.
ثانیاً دولت قبل از هر اقدامی می بایست کارگروهی را برای تهیه «کالاهای هدف» جهت مدیریت قیمت ها و نظارت بر بازار بدون دخالت انجام دهد. متاسفانه نظارت های ادوار گذشته منجر به قیمت گذاری و نظارت اقتدارگرانه بر کالاها و بازار شده و اقتصاد کشور را با مشکلات بیشتر مواجه نموده است و دولت همچنان دور باطل تنظیم بازار با رویکرد قیمت گذاری دولتی ادامه می دهد.
ثالثاً باید از دخالت مستقیم دستگاه های دولتی و نیمه دولتی در بازار کالاها و خدمات غیر اساسی جدا جلوگیری شود و از تعیین تعرفه بدون استراتژی مشخص و تن دادن به منافع گروه ها دست برداشت.
رابعاً جهت کارآفرینی و ایجاد اشتغال، تقویت و افزایش تولیدات داخلی و حمایت از صنایع و سرمایه ملی، از واردات کالاها و خدمات فنی خارجی فاقد کیفیت جلوگیری شود.
دولت می خواهد همیشه اول باشد!
مردم از مسئولین اجرائی کشور انتظار دارند به قانون همان طور که قانون گذار تصویب نموده است عمل کنند و عذر و بهانه را کنار بگذارند. اگر مسئول اجرای قانون به قانون عمل نکند مانند پسربچه ای است که در خانه گردو بازی می کرد. مادر بزرگش به او گفت: این بازی رسم و مقرراتی دارد بهتر است بیرون و با دوستانت بازی کنی! پسر جواب داد: نه! من ترجیح می دهم در خانه گردو بازی کنم تا همیشه خودم برنده باشم.
در پایان لازم به یادآوری است دستگاه های نظارتی و قوه قضائیه در اجرای قانون نباید فرقی بین افراد عادی و با نفوذ یا مسئولین اجرای قانون که به قانون احترام نمی گذارند قائل شوند چرا که آن گاه به نظر می رسد برخی در برابر قانون برابرترند!
کلمات کلیدی:
10. قاچاق ، کالاهای با قیمت پایین واغلب کیفیت کمتر از کالاهای داخلی وقتی به صورت قاچاق و بی رویه وارد بازار می شوند، تولید کننده
داخلی از تولید باز می ماند و سهم بازارش را از دست می دهد.
11. واردات، واردات بی رویه و در مواقعی که تولیدات داخلی کفاف سلیقه و نیازهای مردم را در داخل کشور می دهد،ضربه ای مانند قاچاق به تولید کننده وارد می کند و تولیدکننده را از تولید باز میدارد.
12.کالاهای بی کیفیت، اما باظاهری زیباتر که سهم کالاهای باکیفیت را در بازار تصاحب می کند.
13. رشوه و فساد اقتصادی در محیط های کسب و کار که شفافیت را از بین می برد.
14.تمایل مردم به خرید خارجی. بعضی از مردم کالاهای خارجی را باهر قیمتی به کالای داخلی ترجیح می دهند.
15. مشکلات حمل و نقل. در واقع نظام توزیع که بعد از نظام تولید نقش به سزایی در چرخه ی تولید ایفا می کند با عملکرد درستی داشته باشد.
16.قیمت گذاری غیر منطقی توسط دولت.همانطور که ملاحظه می کنید در موارد ذکر شده ،هم موانع قانونی وجود دارد و هم موانع اجرایی. بنابراین باید به طور همزمان از تمام جهات به رفع موانع پیش رو پرداخت.
دراقدام دیگری که از فعالان اقتصادی راجع به 22 دستگاه مرتبط باتولید و سرمایه گذاری نظرسنجی کردند،فعالان اقتصادی این دستگاهها را از بیشترین عدم رضایت تا کمترین نارضایتی به این ترتیب مشخص کردند:
بیشترین مشکل در ارتباط با بانکهای دولتی بود.نظام مالیاتی رتبه دوم عدم رضایت را داشت.فعالان از تبعیض مالیاتی گله داشتند که شرکتها و تولیدکننده ها مالیات می دهند به صورت یک درصد فروش که ده درصد سود آنها را شامل می شود.اما در مواردی مصرف کننده ها یا اصناف از پرداخت مالیات سر بازمی کنند.
طبق شاخص بانک جهانی،که نحوه شروع به کار،نحوه کسب مجوز،انجام کار و نحوه پایان کارو... را در نظر می گیرد،کشور ما رتبه128 را دارد.طبق شاخص آزادی اقتصادی،رتبه ما 112،بر اساس جمع تورم و بیکاری رتبه28 تا30،طبق شاخص رقابت پذیری اقتصادی، امید اقتصادی و ... رتبه 160 را داریم
رتبه سوم متعلق به سازمان تامین اجتماعی بود.رتبه بعدی دادسراها، که باید ارزان ، سریع و دردسترس باشد.شهرداری ها رتبه بعدی را داشتند که اصناف از برخود آنها ناراضی بودند.و بعد از آن به ترتیب کلانتری ها، اداره برق، سازمان محیط زیست، بانک های خصوصی، بیمه های تجاری، وزارت جهاد کشاورزی، وزارت بازرگانی، اداره ثبت شرکتها، وزارت صنایع و معادن، گمرک واتاق بازرگانی قرار گرفتند.البته وضعیت بسیاری از این دستگاهها به گفته خود فعالان بهبود نسبی یافته است اما آنچه انتظار می رود هنوز محقق نشده و برای رسیدن به محیط مناسب کسب و کار ابتدا باید موانع را برطرف کرد و ارتباط دستگاهها با تولید کننده ها را بهبود داد.استفاده از این نظرسنجی ها گامی است در جهت نیل به اهداف بلند توسعه وحرکت به سوی جهاد اقتصادی.
کلمات کلیدی: