حضرت زینب(س) الگوی جاودانه:
"زن امروز دنیا الگو میخواهد. اگر الگوی او زینب (س) و فاطمه زهرا (س) باشند، کارش عبارت است از فهم درست، هوشیاری در درک موقعیتها و انتخاب بهترین کارها؛ ولو با فداکاری و ایستادن پای همه چیز برای انجام تکلیف بزرگی که خدا بردوش انسانها گذاشته است، همراه باشد. زن مسلمانی که الگویش فاطمه زهرا یا زینب کبری(علیهم السّلام) باشد، این است.اگر زن به فکر تجملات و خوشگذرانیها و هوسهای زودگذر و تسلیم شدن به احساسات بیبنیاد و بیریشه باشد، نمیتواند آن راه را برود؛ باید این وابستگیها را که مثل تار عنکبوت بر پای یک انسان رهروست، از خود دور کند، تا بتواند آن راه را برود."
"زینب کبری (سلاماللَّهعلیها) یک شخصیت همهجانبه بود. اسلام زن را به این طرف سوق میدهد.زن با نقاط قوّت زنانه خود - که خدای متعال در وجود او به ودیعه گذاشته و مخصوص زن است - همراه با ایمان عمیق، همراه با استقرار ناشی از اتکاء به خداوند، و همراه با عفت و پاکدامنی - که فضای پیرامون او را نورانیت میبخشد - میتواند در جامعه یک نقش استثناییِ اینگونه ایفا کند؛ هیچ مردی قادر به ایفای چنین نقشی نیست. مثل کوه استواری از ایمان، درعینحال مثل چشمه جوشانی از عاطفه و محبت و احساسات زنانه، تشنگان و محتاجان نوازش را از چشمه صبر و حوصله و عاطفه خود سیراب میکند. انسانها در چنین آغوش پُربرکتی میتوانند تربیت شوند. اگر زن با این خصوصیات در عالمِ وجود نبود، انسانیت معنا پیدا نمیکرد. این، معنای ارزش زن و تشخص زن است؛ چیزی که مغز متحجرِ مادی غربیها نمیتواند آن را بفهمد. کسانی که از دین و معنویت بهره ای نبردهاند، نمیتوانند چنین عظمتی را درک کنند. آنهایی که شاخصه زن را در زیور و آرایش و سبکسری و بازیچه قرار گرفتن در دست مردان میدانند، نمیتوانند اساس هویت زنانه را در منطق اسلام و در نظر اسلام درک کنند.زینب کبری برای زنان ما در طول تاریخ یک الگوست؛ عقل و متانت، قدرت و شجاعت، شور و احساس عاطفی، صراحت زبان، متانت دل، استواری روح؛ درعینحال، مادرانه، خواهرانه، با همه انسانها برخورد کردن، در محیط خانه شمع محبت را روشن نگه داشتن، همسر و فرزندان را بر سر سفره محبت و عاطفه خود دور هم جمع کردن؛ اینها خصوصیات زن مسلمان است.امروز در جامعه ما خوشبختانه از این نعمت بزرگ، سهم وافری باقی است؛ اگرچه دشمنان سعی میکنند آن را تاراج کنند و از بین ببرند. اما در کشورها و جوامعی که زن چنین هویتی ندارد، میبینید پایههای تربیت مردم میلنگد و فضای اخلاقی و معنوی جامعه هم دچار مشکل میشود. همه ارزشهای معنوی را میتوان از درون کانون گرم خانواده - که محور آن، زن خانواده است؛ کدخدای این مجموعه، آن مجسمه عاطفه است - بیرون کشید و معنویات را در سطح جامعه گستراند. امیدواریم دختران جوان و زنان جامعه ما در الگوی زینب کبری دقت کنند و هویت و شخصیت خود را در آن ببینند؛ بقیه چیزها فرعی است. جوهر ذات یک انسان اگر تعالی و روشنایی و شفافیت پیدا کند، همه چیز در مقابل او کوچک میشود و قدرت او بر همه کارهای دیگر، برای او تأمین میگردد.
آنکه در او جوهر دانایی است
بر همه کاریش توانایی است" 2
کلمات کلیدی:
انسان، از نخستین ادوار زندگی اجتماعی، متوجه بازگشت و تکرار برخی از رویدادهای طبیعی، یعنی تکرار فصول شد. نیاز به محاسبه در دوران کشاورزی ، یعنی نیاز به دانستن زمان کاشت و برداشت، فصل بندی ها و تقویم دهقانی و زراعی را به وجود آورد. نخستین محاسبه فصل ها، بی گمان در همه جوامع با گردش ماه که تغییر آن آسانتر دیده می شد صورت گرفت. و بالاخره در نتیجه نارسایی ها و ناهماهنگی هایی که تقویم قمری، با تقویم دهقانی داشت، محاسبه و تنظیم تقویم بر اساس گردش خورشید صورت پذیرفت. سال در نزد ایرانیان از زمانی نسبتا کهن به چهار فصل سه ماهه تقسیم شده و همان طور که ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده است آغاز سال ایرانی از زمان خلقت انسان ( یعنی ابتدای هزاره هفتم از تاریخ عالم) روز هرمز از ماه فروردین بود، وقتی که آفتاب در نصف النهار ، در نقطه اعتدال ربیعی ، و طالع سرطان بود.
جشن نوروز را به نخستین پادشاهان نسبت می دهند. شاعران و نویسندگان قرن چهارم و پنجم هجری چون فردوسی، عنصری، بیرونی، طبری و بسیاری دیگر که منبع تاریخی و اسطوره ای آنان بی گمان ادبیات پیش از اسلام بوده ، نوروز را از زمان پادشاهی جمشید می دانند.
در خور یادآوری است که جشن نوروز پیش از جمشید نیز برگزار می شده و ابوریحان نیز با آن که جشن را به جمشید منسوب می کند یادآور می شود که : «آن روز که روز تازه ای بود جمشید عید گرفت؛ اگر چه پیش از آن هم نوروز بزرگ و معظم بود».
آورده اند که در زمان حضرت رسول (ص) در نوروز جامی سیمین که پر از حلوا بود برای پیغمبر هدیه آوردند و آن حضرت پرسید که این چیست؟ گفتند که امروز نوروز است. پرسید که نوروز چیست؟ گفتند عید بزرگ ایرانیان. فرمود: آری، در این روز بود که خداوند عسکره را زنده کرد. پرسیدند عسکره چیست؟ فرمود عسکره هزاران مردمی بودند که از ترس مرگ ترک دیار کرده و سر به بیابان نهادند و خداوند به آنان گفت بمیرید و مردند. سپس آنان را زنده کرد وابرها را فرمود که به آنان ببارند از این روست که پاشیدن آب در این روز رسم شده. سپس از آن حلوا تناول کرد و جام را میان اصحاب خود قسمت کرده و گفت کاش هر روزی بر ما نوروز بود.
و نیز حدیثی است از معلی بن خنیس که گفت: روز نوروز بر حضرت جعفر بن محمد صادق در آمدم گفت آیا این روز را می شناسی؟ گفتم این روزی است که ایرانیان آن را بزرگ می دارند و به یکدیگر هدیه می دهند. پس حضرت صادق گفت سوگند به خداوند که این بزرگداشت نوروز به علت امری کهن است که برایت بازگو می کنم تا آن را دریابی. پس گفت: ای معلی ، روز نوروز روزی است که خداوند از بندگان خود پیمان گرفت که او را بپرستند و او را شریک و انبازی نگیرند و به پیامبران و راهنمایان او بگروند. همان روزی است که آفتاب در آن طلوع کرد و بادها وزیدن گرفت و زمین در آن شکوفا و درخشان شد. همان روزی است که کشتی نوح در کوه آرام گرفت. همان روزی است که پیامبر خدا، امیر المومنین علی (ع) را بر دوش خود گرفت تا بت های قریش را از کعبه به زیر افکند. چنان که ابراهیم نیز این کار را کرد. همان روزی است که خداوند به یاران خود فرمود تا با علی (ع) به عنوان امیر المومنین بیعت کنند. همان روزی است که قائم آل محمد (ص) و اولیای امر در آن ظهور می کنند و همان روزی است که قائم بر دجال پیروز می شود و او را در کنار کوفه بر دار می کشد و هیچ نوروزی نیست که ما در آن متوقع گشایش و فرجی نباشیم، زیرا نوروز از روزهای ما و شیعیان ماست.
جشن نوروز دست کم یک یا دو هفته ادامه دارد. ابوریحان بیرونی مدت برگزاری جشن نوروز را پس از جمشید یک ماه می نویسد: « چون جم درگذشت پادشاهان همه روزهای این ماه را عید گرفتند. عیدها را شش بخش نمودند: 5 روز نخست را به پادشاهان اختصاص دادند، 5 روز دوم را به اشراف، 5 روز سوم را به خادمان و کارکنان پادشاهی، 5 روز چهارم را به ندیمان و درباریان ، 5 روز پنجم را به توده مردم و پنجه ششم را به برزگران. ولی برگزاری مراسم نوروزی امروز، دست کم از پنجه و «چهارشنبه آخر سال» آغاز می شود و در «سیزده بدر» پایان می پذیرد. ازآداب و رسوم کهن پیش از نوروز باید از پنجه، چهارشنبه سوری و خانه تکانی یاد کرد.
بنابر سالنمای کهن ایران هر یک از 12 ماه سال 30 روز است و پنج روز باقیمانده سال را پنجه، پنجک، یا خمسه مسترقه، گویند. این پنج روز را خمسه مسترقه نامند از آن جهت که در هیچ یک از ماه ها حساب نمی شود. مراسم پنجه تا سال 1304 ، که تقویم رسمی شش ماه اول سال را سی و یک روز قرارداد، برگزار می شد.
از جمله آیین های این جشن 5 روزه، که در شمار روزهای سال و ماه و کار نبود، برای شوخی و سرگرمی حاکم و امیری انتخاب می کردند که رفتار و دستورهایش خنده آور بود و در پایان جشن از ترس آزار مردمان فرار می کرد. ابوریحان از مردی بی ریش یاد می کند که با جامه و آرایشی شگفت انگیز و خنده آور در نخستین روز بهار مردم را سرگرم می کرد و چیزی می گرفت. و هم اوست که حافظ به عنوان « میرنوروزی» دوران حکومتش را « بیش از 5 روز» نمی داند.
از برگزاری رسم میر نوروزی، تا لااقل 70 سال پیش آگاهی داریم. بی گمان کسانی را که در روزهای نخست فروردین، با لباس های قرمز رنگ و صورت سیاه شده در کوچه و گذر وخیابان می بینیم که با دایره زدن و خواندن و رقصیدن مردم را سرگرم می کنند و پولی می گیرند بازمانده شوخی ها و سرگرمی های انتخاب «میر نوروزی» و «حاکم پنج روزه » است که تنها در روزهای جشن نوروزی دیده می شوند و آنان در شعرهای خود می گویند: «حاجی فیروزه، عید نوروزه، سالی چند روزه».
کلمات کلیدی:
نوروز واژهای است مرکب از دو جزء که روی هم به معنای روز نوین است و بر نخستین روز از نخستین ماه سال خورشیدی آن گاه که آفتاب به برج حمل انتقال مییابد گذارده میشود. و اصل پهلوی این واژه نوک روچ یا نوک روز بوده است.
بیرونی در تعریف نوروز نقل میکند "نخستین روز است از فروردین ماه و از این جهت روز نو نام کردند، زیرا که پیشانی سال نو است و آنچه از پس اوست از این پنج روز همه جشنهاست."
مورخین و محققان درباره جایگاه نوروز با هم اختلاف دارند. به نظر میرسد آریائیها از مهاجرت به فلات ایران و هم مرز شدن با تمدن میانرودان سال را به دو قسمت تقسیم میکردند که هر یک با انقلابی شروع میشد و دو جشن نوروز و مهرگان سرآغاز این دو انقلاب بودند. یعنی هنگام انقلاب تابستانی جشن نوروز گرفته میشد و زمان انقلاب زمستانی جشن مهرگان پاس داشته میشد. برخی معتقدند که جشن نوروز و مهرگان جشنی بوده است که در ایران قبل از ورود آریائیها وجود داشته است و اقوام قبل از آریائیها که در فلات ایران ساکن بودهاند به آن عمل میکردهاند.
"نوروز" را ایرانیان گرامی میدارند و آیینی است کهن که گرچه طی هزاران سال دگرگون یافته، اما هرگز از میان نرفته و از سوی اقوام و مذاهب مختلفی که در سرزمین ایران حضور پیدا کردهاند، مهر تأیید خورده است. بدین سان امروزه نوروز از نمادهای بزرگ و وحدت بخش ملت ایران با همه تکثرهای قومی، مذهبی، فرهنگی و زبانی است.
آیینها و رسمهای مردم فرآیند الزامات و نیازهای درهم تنیده مادی و معنوی، در پیوند جغرافیایی و شیوههای تولید و ساختارهای اقتصادی دورهای مختلفاند که برحسب ضرورت پیوسته در حال تغییرند و به مقولههایی که در ژرفا معنا دارند پاسخ میدهند.
ظهور اسلام و برخورد مسالمت آمیز آن با سایر ادیان و آیینها از جمله اعتقادات مذهبی و ملی ایرانیان موجب شد که مراسم و آداب مربوطه، به یکباره از جامعه اسلامی ایران رخت بر نبندد، فقط با مسلمان شدن تدریجی ایرانیان از وسعت آنها کاسته شد و اندک اندک همراه اعتقادات دینی اسلام، اسطورهها و داستانهای عربی نیز در میان توده مردم نفوذ کرد. طی گذشت ایام، زمانی که برخی از سنتها و آداب در تضاد آشکار با اعتقادات و رسوم گذشته قرار میگرفت ایرانیان میکوشیدند سنت کهن ملی را در قالب شخصیتهای اسلامی باز یابند و به عبارت روشنتر سنتهای ملی ایرانی را با سنتهای اسلامی در آمیختند. در نتیجه از میان انبوه جشنهای ایرانی قبل از اسلام آنچه میان ایرانیان مسلمان باقی ماند منحصر به عید نوروز، جشن سده و جشنهای کوچکتری مانند جشن گل سرخ که در اصفهان مرسوم بوده است. از میان جشنهای یاد شده بزرگترین اعیاد ملی ایرانیان جشن نوروز است.
نوروز تنها جشنی است که از دوران باستان با عظمت تمام و همراه با انبوهی افسانه و آیین تا به امروز ادامه یافته است. عظمت نوروز را از نقشهای تخت جمشید گرفته تا آثار ادبی و هنری گوناگون عربی و فارسی در همه جا میتوان یافت. یکی از کهنترین و بزرگترین منابعی که به جشن و افسانهها و آیینهای مربوطه پرداخته است، کتاب «آثار الباقیه» اثر ابوریحان بیرونی (متوفی 440 هجری قمری) است. او مینویسد:
«سال نزد فارسیان چهار فصل بود ... بر حسب این فصول عیدهایی داشتند که به اهمال در کبیسه روز این عیدها جابهجا میشد. از جمله این اعیاد یکی روز اول فروردین ماه یعنی نوروز بود. که روز بس بزرگ است که به علت زنده شدن طبیعت گویند. آغاز خلقت جهان در آن روز بوده است. چنین به نظر میرسد که پنج روز نخستین سال « نوروز عامه» یعنی جشن همگانی بود. حال آنکه روز ششم که «خرداد روز» نام داشت، « نوروز خاصه» یعنی جشن پادشاهان و بزرگان بوده است.
احترام نوروز در اسلام هر چند که به مذهب شیعه منحصر نیست، اما چنان در میان شیعیان فراگیر است که حتی روایاتی از امامان شیعه در بزرگداشت نوروز نقل شده است. برای مثال علامه مجلسی در "السماءوالعالم" از امام صادق علیهالسلام حدیثی را بدین مضمون نقل میکند: "در آغاز فروردین، آدم آفریده شد و آن روز فرخندهای است برای طلب حاجتها و برآورده شدن آرزوها و دیدار پادشاهان و کسب دانش و زناشویی و مسافرت و داد و ستد. در آن روز خجسته بیماران بهبودی مییابند و نوزادان به آسانی زاده میشوند و روزیها فراوان میگردد."مجلسی همچنین حدیث دیگری را درباره نوروز نقل میکند که منتسب به امام کاظم علیهالسلام است و آن این که "این روز بسیار کهن است. در نوروز خداوند از بندگان پیمان گرفت تا او را پرستش کنند و برای او شریک قائل نشوند و به آیین فرستادگانشان درآیند و دستورشان را بپذیرند و آن را اجرا نمایند و آن نخستین روزی است که آفتاب بدمید و بادهای بار دهنده بوزید و گلهای روی زمین پدید آمد و هم جبرئیل بر پیامبر نازل شد و نیز روزی است که ابراهیم بتها را شکست و هم پیامبر علی را بر دوش خود گرفت تا بتهای قریش را از خانه کعبه بینداخت.
علاوه بر عدم مخالفت اسلام با آیین نوروز و از آن فراتر تأیید این مذهب بر نوروزگان، تداوم گرامیداشت نوروز در دوره اسلامی را میتوان به علاقه شدید ایرانیان برای حفظ مواریث باستانی خود نیز نسبت داد.
"برتولد اشپولر" ایرانشناس بزرگ آلمانی در این باره میگوید: "از جشنهای قدیمی ایرانی، بیش از همه جشن سال نو (نوروز؛ شکل عربی آن نیروز) و نیز در پایان تابستان جشن پاییز (مهرگان) طبیعتاً بر اساس تقویم قدیمی برگزار میشد. البته مسلمانان، بهویژه در زمان عمر دوم (عمربن عبدالعزیز) کوشش کردند تا این اعیاد را ملغی کنند و کسانی را که در این مواقع به طور کلی هدایای متداولی برای مقامات بالاتر میفرستادند، تحت فشار قرار دادند.
اما این رسم چنان عمیق با اندیشه و احساس مردم ایران وابسته بود که به زودی پیروزمندانه برای خود جایی باز کرد و با اوج گرفتن کار عباسیان، اما بهویژه در زمان آلبویه کاملاً در همه جا متداول شد و حتی در بینالنهرین (درست در بغداد و حتی در بصره) رسمی همهگیر شد. در سوریه، مصر و شمال آفریقا نیز این جشن در برخی از زمانها به طور نامنظم برگزار میشد.
بدین ترتیب نوروز با ورود اسلام به ایران و فراگیری این مذهب در پهنهای وسیع از شبه قاره هند تا شمال آفریقا، این مجال را یافت تا در میان اقوام غیر ایرانی نیز تداول یابد.
با توجه به این که عباسیان بیش از پنج سده نفوذ سیاسی و دینی خود را در جهان اسلام - با فراز و نشیب بسیار - حفظ کردند، میتوان دریافت که بزرگداشت نوروز از سوی خلفای این سلسله تا چه حد در استمرار و گسترش آن تأثیر گذار بوده است. نوروز از زمان پیامبر اسلام تا دوره سلسله متأخر ایرانی همواره مورد توجه بوده است. به شهادت تاریخ، حضرت محمد صلیالله علیهوآله و حضرت علی علیهالسلام و بزرگان و خلفای اسلام نوروز را گرامی میداشتند و در دستگاه خلافت عباسی نوروز عظمتی خاص داشت و پس از اسلام نیز نوروز بزرگ با سنتهای اسلامی شکوه و جلالی دیگر یافته بود. خاندانهای بزرگ ایرانی چون سامانیان و دیلمیان و آل زیاد به نگهداری و پاسداری سنن ملی دلبستگی فراوان داشتند و به هنگام نوروز به روش نیاکان خود مردم را بار عام میدادند و آداب دیرین را معمول میداشتند. شهریاران صفوی هم در اجرای مراسم جشن نوروز کوشش بسیار میکردند و مردم نیز تشریفات عید به جای آوردند.
برگزاری جشن نوروز در دوره صفویه به ویژه با نگاه به احادیثی که محدثین بزرگ این دوره همچون علامه مجلسی درباره نوروز نقل کردهاند، قابل ارزیابی است. چنین مینماید که در این دوره - همچون زمان حاضر - نوروز صبغهای کاملاً اسلامی یافته بود و تفکیک عناصر باستانی و اسلامی در این آیین باشکوه کاری دشوار مینمود.
در کتابهای مشهور ادعیه همچون اقبال الاعمال سیدابنطاووس و مصباح المتهجد شیخ توسی اشارهای به دعای تحویل سال نگردیده و این نشان میدهد چه در منابع اهل سنت و چه در منابع اهل تشیع سند روایی مورد اعتماد برای آن موجود نیست. اما مجلسی در کتاب زادالمعاد در خصوص این دعا گزارش میکند که در کتب غیر مشهوره روایت کردهاند که در وقت تحویل سال این دعا را بسیار بخوانید: یا مقلبالقلوب والابصار یا مدبر اللیل والنهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال. بنابراین با توجه به این گزارش دعای تحویل سال در دوره صفویه مرسوم و معمول بوده است.
در هر حال جدا از این که دعای تحویل سال تا پیش از دوره صفویه چگونه بوده و این دعا در کدام یک از مأخذ حدیثی نقل شده است، نفس دعا یا قرائت قرآن یا حتی نمازگزاردن هنگام تحویل سال نشان از اسلامی شدن نوروز دارد. حتی بعضیها معتقدند که عبارات دعای تحویل سال برگرفته از عبارات قرآنی یا احادیث و روایاتی است که در معتبرترین مأخذ شیعی نظیر "التهذیب" شیخ توسی نقل شدهاند.
از این گذشته بزرگترین نماد آیین نوروز که "هفت سین" است، فلسفهای باستانی و اسلامی دارد. "محمد علی دادخواه" که اخیراً پژوهشی با عنوان "نوروز و فلسفه هفت سین" را به نگارش در آورده، در این باره مینویسد: "عدد هفت برگزیده و مقدس است. در سفره نوروزی انتخاب این عدد بسیار قابل توجه است. ایرانیان باستان این عدد را با هفت امشاسپند یا هفت جاودانه مقدس ارتباط میدادند. در نجوم عدد هفت، خانه آرزوهاست و رسیدن به امیدها را در خانه هفتم نوید میدهند. علامه مجلسی میفرماید: آسمان هفت طبقه و زمین هفت طبقه است و هفت ملک یا فرشته موکل برآنند و اگر موقع تحویل سال، هفت آیه از قرآن مجید را که باحرف سین شروع میشودبخوانند آنان را از آفات زمینی و آسمانی محفوظ میدارند."
همچنین تقدس دینی لحظه تحویل سال چنان در نظر مردمان پر رنگ است که در شهرهای مقدس مردم به امامزادهها و اماکن متبرکه میروند. شیرازیها به حرم شاهچراغ و حرم علیبن حمزه روی میآورند و مشهدیها به پابوس حضرت رضا (ع) میشتابند و بسیاری از مردم قم در بارگاه حضرت معصومه گرد میآیند و بعضی از مردم ری و تهران در حرم شاهعبدالعظیم."
با این وجود صیغه اسلامی نوروز که با توجه به اکثریت مطلق مسلمانان در ایران امری بدیهی است، مانع از آن نشده که پیروان سایر مذاهب در بزرگداشت آن کمتر از ایرانیان مسلمان اهتمام ورزند. امروزه نوروز، آیینی متعلق به همه مذاهب و اقوام و فرهنگهای ایرانی و بسیاری دیگر از کشورهای تحت نفوذ فرهنگ ایرانی چون افغانستان، پاکستان، هندوستان، کشورهای آسیای میانه و قفقاز و مناطق کردنشین ترکیه، عراق و سوریه است
در روایات اسلام نوروز روزی است که جبرئیل بر حضرت محمد (ص) نازل شد، روز غدیر خم است، و روز ظهور حضرت صاحبالزمان (عج) خواهد بود. در اعتقادات کهن ایرانی روزی است که آفریدگار از خلقت جهان فارغ میشود و روز آفرینش انسان است.
واژه (عید) در قرآن کریم تنها یکبار در آیه 114، سوره مائده آمده است: (عیسی ابن مریم گفت بارالها! ای پرودگار تو ما از آسمان مائده ای فرست تا این روز برای ما و کسانی که پس از ما آیند روز عید مبارکی گردد و آیت و حجتی از جانب تو برای باشد، که تو بهترین روزی دهندگانی.
عیسی بن مریم این دعا را آن هنگام که حورایون به او گفته بودند که: ای عیسی ابن مریم، آیا خدای تو می تواند برای ما از آسمان مائده فرستد؟ عیسی در پاسخ آنان می گوید: اگر ایمان آورده اید از خدا بترسید! و هرگز شک در قدرت خدا و یا شک در اجابت دعای پیغمبر خدا نکنید. حواریون گفتند (ما شک نکرده ایم لیکن) می خواهیم که از آن مائده آسمانی تناول کنیم تا دل های ما مطمئن شود (و بر یقین ما بیفزاید) و تا به راستی عهدهای تو پی بریم و بر آن گواه باشیم.
عید خود مصدری است مانند عود به معنای بازگشتن و به همین مناسبت، سالگردها و یادبودها را (عید) گویند. البته، این نامگذاری به یاد بودهای خوش وتوأم با شادمانی اختصاص دارد.
(عید) روزی است که در آن سود و منفعتی به دست بیاید و در شرع مقدس اسلام، روزهای اضحی و فطر عید نامیده میشوند. که در عید اضحی قربانی، و در عید فطر زکات فطره مطرح است. نیز میتوان گفت، عید آن روزی است که در آن نماز ویژهای برگزار کنند، یا روزی است که مجمعی در آن فراهم آید، و یا آنکه عید روزی است که خلق از ماتم به شادمانی (عود) کنند، یا روزی است که زندانیان را از زندان رها کنند، و یا کودکان را از مکتب بیرون فرستند، یا روزی است که تفاوتی میان درویش و توانگر نباشد، یا آنکه (عید) روز شریف و ارجمندی میتواند باشد.
از آیه (مائده) استفاده میشود که حضرت عیسی و مسیح روز نزول مائده را که سالروز وقوع یک معجزه الهی در تاریخ است برای همه انسانها (عید) قرار داده است، تا این روز آیت و حجتی از جانب خداوند برای مردمان در تمامی اعصار بوده باشد و به میمنت این پدیده پر برکت همه ساله شادمانی و خجستگی آن روز تکرار گردد.
از آنجا که (مائده) به معنای خوان پر نعمت، تنها دوبار در سوره مائده آمده است، میتوان گفت نزول رزق از آسمان به درخواست حضرت عیسی مسیح (ع) ویژگی خاصی داشته است که به خاطر آن عنوان (مائده) را به خود گرفته است.
بنابراین، عید در این آیه اشاره دارد به نزول یک برکت آسمانی در پوشش طبق یا طبقهایی از طعام و خوردنی که میتواند تکرار و بازگشت آن روز نیز همان برکات را به همراه داشته باشد و از این جهت، آیت و حجتی دیگر از جانب خداوند متعال برای انسانها و فرصتی دیگر برای ایجاد ارتباط با خدا و ذکر و یاد او در دلها و زبانها بوده باشد.
آداب اسلامی نــوروز
در کتاب مفاتیحالجنان که طی دهههای گذشته یکی از بزرگترین کتابهای مورد رجوع عموم برای انجام مستحبات مذهبی بوده به نماز عید نوروز اشاره شده که نمازی است توأم با قرائت سوره حمد و سورههای قدر، کافرون، توحید، فلق و ناس و بسیار شبیه به نمازی است که ضمن آداب و اعمال روز جمعه و روز عید غدیر خم وارد شده است.
مفاتیح الجنان همچنین روایتی از معلیبنخنیس را درباره نوروز ذکر کرده است که اعمال این روز و دعای مربوط به آن را همراه دارد. بیآنکه اشارهای به فضیلت این روز کرده باشد. ولی بحارالانوار مجلسی روایات معلیبنخنیس را به تفصیل آورده است. در آن روایات به فضیلت و برتری این روز نسبت به سایر ایام بسیار پرداخته است و یکی از روایات مفصل معلیبنخنیس از نوروز را این گونه تجلیل کرده است: نوروز روزی است که کشتی نوح بر کوه جودی قرار گرفت، روزی است که جبرئیل بر نبی علیهالسلام نازل شد، روزی است که رسول اکرم صلیالله علیهوآله، علی علیهالسلام را بر دوش کشید تا بتهای قریش را از بالای کعبه میکند، روزی است که نبی علیهالسلام به وادی جن رفت و از ایشان بیعت گرفت، روزی است که برای علی علیهالسلام از مردم بیعت گرفت (غدیر خم) روزی است که قائم آل محمد ظهور خواهد کرد و روزی است که امام عصر عجلالله تعالی فرجهالشریف بر دجال پیروز خواهد شد.
و اما روایت خنیس به نقل از امام صادق علیهالسلام در مفاتیح الجنان:
فرمود: چون نوروز شود غسل کن و پاکیزهترین جامههای خود را بپوش و به بهترین بویهای خوش خود را معطر گردان پس چون از نمازهای پیشین و پسین و نافلههای آن فارغ شدی، چهار رکعت نماز بگذار یعنی هر رکعت به یک سلام و در رکعت اول بعد از حمد ده مرتبه اناانزلنا و در رکعت دوم بعد از حمد ده مرتبه سوره قل یا ایهاالکافرون و در رکعت سوم بعد از حمد ده مرتبه قل اعوذ برب الناس و قل اعوذ برب الفلق را بخوان و بعد از نماز به سجده شکر برو و این دعا را بخوان.
همان طور که مشاهده میشود این روز نیز چون اعیاد اسلامی با غسل کردن، پوشیدن جامه نو و معطر گردیدن به بویهای خوش و روزه داشتن آغاز میشود، ضمن آنکه نمازی مشابه نمازهای سایر اعیاد اسلامی دارد.
نماز عید نوروز
نماز عید نوروز مشتمل است بر قرائت سوره حمد و سورههای قدر، کافرون، توحید، فلق و ناس و بسیار شبیه به نمازی است که ضمن آداب و اعمال روز جمعه و همین طور اعمال روز عید غدیر خم وارد شده است.
از آنجا که قرائت سوره قدر در نماز عید نوروز توصیه شده است میتوان دریافت که عید نوروز نیز چون دیگر اعیاد اسلامی با نزول برکات و آیات الهی همراه بوده است. تاکید بر قرائت سورههای کافرون، توحید، معوذتین نیز میتواند اشاره به درخواست دفع انواع شرور و بدیها داشته باشد.
دعای عید نوروز
دعای مخصوص عید نوروز با درود و صلوات بر رسول اکرم صلیالله علیهوآله و آل او و اوصیا و همه انبیا و رسولان آغاز میشود آنگاه با فرستادن درود بر ارواح و اجساد ایشان ادامه مییابد.
در این دعا آمده است: (هذا الذی فضله و کرمته و شرفته و عظمت خطره) این فراز با اندکی جابجایی در کلمات در دعای مخصوص ماه مبارک رمضان، ماه نزول قرآن نیز آمده است.
فراز پایانی دعای مخصوص عید نوروز : ( اللهم .... ما فقدت من شی فلا تفقدنی عونک علیه حتی لا اتکلف مالا احتاج الیه یا ذالجلال و الاکرام ) از آن جهت که در آن سخن از گم شدن و گمشدهها به میان میآید بیش از اندازه قابل توجه است زیرا، چنانکه نقل شده است عید نوروز همان روزی است که حضرت سلیمان علیهالسلام انگشتری خویش را پس از مدتی پیدا کرده است.
پینوشتها:
1. ذکایی، پرویز: نوروز تاریخچه و مرجعشناسی، مرکز مردمشناسی ایران، تهران، 1353، ص19
2. کریمیان سردشتی، نادر: "نوروز در روایات شیعه و در کتاب التاج جاحظ بصری"، مجموعه مقالات نخستین همایش نوروز، پژوهشکده مردمشناسی، تهران، 1379، ص45
3. اشپولر، برتولد: تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ترجمه مریم میراحمدی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1369، ج2، ص359-358
4. رضی، هاشم: گاه شماری و جشنهای ایران باستان، انتشارات بهجت، تهران، 1380، ص451
5. دادخواه، محمدعلی: نوروز و فلسفه هفتسین، انشارات حروفیه، تهران، 1382، ص119
6. مدرس زاده، مریم: عید نوروز در فرهنگ اسلامی و آیینها و اساطیر ایرانی، مجموعه مقالات نخستین همایش نوروز، ص131
7. مفاتیح الجنان
کلمات کلیدی:
امروز نشد! به فکر فردا باشیم در فکر همان روز مبادا باشیم
کلمات کلیدی: مهدی انتخابات محمد امین جلیلوند بهداشت روان سلامت
عمار پس از برکنارى از حکومت کوفه، به مدینه برگشت و در جبهه امام على بن ابىطالب علیهالسلام قرار گرفت و در برابر رفتارها و کردارهاى ناروا و غیراسلامى زمامداران وقت، واکنش نشان داده و آنان را اندرز مىداد. وى در زمان عثمان بن عفان به خاطر اندرزدادن خلیفه در برابر رفتار ناشایست و تبعیضآمیز او و کردار غیراسلامى فرمانروایانش در شهرها، مورد ضرب و شتم مجلسنشینان و قراولان خلیفه قرار گرفت و به سختى بیمار گردید.
عمار در قیام سراسرى مسلمانان انقلابى شهرها بر ضد عثمان، با آنان همفکرى و همیارى مىکرد و در انتخاب امیرمؤمنان على بن ابىطالب علیهالسلام به خلافت اسلامى، نقش بسزایى داشت.
حضرت على علیهالسلام پس از انتخاب شدن به خلافت، با این که بسیارى از یاران وفادار و شایسته خویش را براى حکمرانى به شهرها اعزام کرده بود، ولى عمار را به عنوان یک مشاور و همراز دیرین در نزد خود نگه داشت و در تمامى امور سیاسى، اجتماعى و نظامى با او مشورت مىکرد و احترامش را به نیکى نگه مىداشت. عمار نیز با این که در حدود 90 سال از عمرش گذشته بود، همچون یک سرباز فداکار و پا در رکاب در خدمت امام على بن ابىطالب علیهالسلام قرار داشت و تمام مأموریتها و دستورات آن حضرت را به مانند مأموریتها و دستورات پیامبر صلی الله علیه و آله به خوبى و نیکى انجام مىداد.
عمار در دو جنگ جمل و صفین از عناصر اصلى یاران امام علی علیهالسلام بود و کارهاى مهمى در این دو جنگ بر عهده داشت. عماریاسر در جنگ صفین، مبارزات زیادى به عمل آورد و به سپاه معاویه مىگفت: ولوددتُ أنّکم خلق واحد فذبحتکم(3)؛ (به خدا سوگند) دوست داشتم که شما همه یک خلق بودید و تمامى شما را ذبح مىکردم!(4)
سرانجام در یک عملیات بزرگ، سپاهیان امام علی علیهالسلام ضربههاى سهمگین و مهمى بر سپاه معاویه وارد کرده و شیرازه صفوف لشکریان شامى را در هم ریختند. در معرکه جنگ، از دو طرف زنانى بودند که پرستارى زخمیان و مددرسانى رزمندگان را بر عهده داشتند. در این میان، یکى از پرستاران به عمار رسید و از وى پرسید: آیا چیزى مىخواهید؟ عمار که بسیار تشنه بود، از وى تقاضاى آب کرد.
زن پرستار، مقدارى شیر براى عمار آورد. عمار هنگامى که شیر را مىنوشید، مىگفت: بهشت در زیر گامهاى پیران است. امروز دوستان خود را ملاقات مىکنم. امروز حضرت محمد صلی الله علیه و آله و حزبش را دیدار مىنمایم. به خدا سوگند، اگر دشمنانمان آن قدر بر ما شمشیر مىزدند که ما را به حد ناتوانى مىرساندند، باز هم یقین داشتیم که ما بر حقیم و آنان بر باطل.
پس از نوشیدن شیر، دوباره به رزم بىامانش ادامه داد و صفوف دشمن را از هم گسست و بسیارى از آن سیاهبختان را به خاک مذلت انداخت. ولى در گرماگرم نبرد فردى به نام ابوعادیه از سپاهیان دشمن بدن عمار را نشانه گرفت و نیزهاى بر او فرود آورد و فرمانده عالى مقام حضرت على علیهالسلام را از زین به زمین انداخت. فردى دیگر از سپاه دشمن به نام ابن جون، سرش را از بدن جدا کرد.
این دو نفر، در حالى که سر بریده عمار را به نزد معاویه بردند، از او تقاضاى پاداش و جایزه کردند و هر کدام از آن دو تلاش مىکرد که ثابت کند، او عمار را کشته است و در این باره به نزاع برخاسته بودند.
عبدالله بن عمرو بن عاص که در نزد معاویه بود و آن دو را مشاهده مىکرد، گفت: درباره سر عمار شتابزدگى نکنید و به آن خوشحال نباشید. زیرا از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدم که مىفرمود: عمار را گروه سرکشان و ستمکاران مىکشند. معاویه که سخنان وى را شنید، بسیار ناراحت و خشمگین شد و به عمرو بن عاص گفت: آیا نمىشود این دیوانه را از پیش چشمان ما دور کنى!
سپس به عبدالله بن عمرو بن عاص گفت: تو به جاى این حرفها، چرا جنگ نمىکنى؟ عبدالله گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله روزى مرا امر به فرمانبردارى از پدرم کرد. من نیز به خاطر فرمان پیامبر صلی الله علیه و آله از پدرم اطاعت مىکنم و به اصرار او به این نبرد آمدهام و با شما هستم ولى با کسى مبارزه نمىکنم. همچنین، پیش از شهادت عمار بارها عمرو بن عاص گفته بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: عمار را گروه ستمکاران مىکشند.
از وى پرسیدند: پس چرا او با ما مىجنگد؟ آیا ما ستمکاریم؟ عمرو بن عاص براى فریب آنان گفت: نه، بلکه عمار سرانجام به ما خواهد پیوست و بدست یاران على علیهالسلام کشته خواهد شد.
شهادت عمار ضربه سهمگین و تزلزلآورى بر سپاهیان معاویه وارد کرد و بسیارى از آنان را به تردید و دودلى انداخت. ولى معاویه براى سرپوش گذاشتن بر این فضاحت آشکار در میان سپاهیان خود شایع کرد که عمار را على علیهالسلام کشت. زیرا عمار به دستور على علیهالسلام به جنگ شامیان آمد و بدست شامیان کشته شده است. پس قاتل او، على علیهالسلام است!
ادعاى واهى و بىارزش معاویه، شاید برخى از دودلان شامى را ساکت مىکرد و تسکینى بر التیام آنان بود، ولى در یاران امام على علیهالسلام تأثیرى نداشت. بلکه موجب تقویت ایمان و تثبیت بیشتر اعتقادات آنان گردید. عمار یاسر به هنگام شهادت، 91 سال و به روایتى 93 سال و به روایتى دیگر 94 سال از عمرش گذشته بود. علاوه بر ابوالعادیه، افراد دیگرى نیز به عنوان قاتل عمار در منابع تاریخى بیان شدهاند، مانند: عقبة بن عامر جهنى، عمرو بن حارث خولانى، شریک بن سلمه مرادى و ابوحراء سکسکى.
پس از فروکش کردن جنگ، حضرت على علیهالسلام بدن عمار و هاشم مرقال را که در یک نبرد به شهادت رسیده بودند، در کنار هم قرار داد و بر آنان نماز گزارد و در همان جا دفن نمود. آن حضرت در غم از دست دادن عمار، بسیار ناراحت بود و مىفرمود: هر کس از وفات عمار دلتنگ نشود، او را از مسلمانى نصیبى نباشد.(7)
پی نوشت
(1). منتهى الآمال (شیخ عباس قمی)، ج 1، ص 124.
(2). الکامل (ابن اثیر)، ج 3، ص 20 و 31.
(3). وقعة صفین (نصر بن مزاحم)، ص 319.
(4). نک: أنساب الأشراف (بلاذری)، ص 219.
(5). وقعة صفین، ص 319.
(6). کشف الغمه (علی بن عیسی اربلی)، ج 1، ص 335.
(7). منتهى الآمال، ج 1، ص 124.
کلمات کلیدی: