سفارش تبلیغ
صبا ویژن
غریب، کسی است که دوستی ندارد . [امام علی علیه السلام ـ در وصیّت خویش به امام حسن علیه السلام ـ]
صبح سعادت: سربلندی عدالت ابادانی

به ‏طور کلى، ویژگى‏هاى شخصیت‏ بهنجار و یا به تعبیر اسلامى، «انسان نمونه‏» را مى‏توان در زمینه‏هاى اصلى و عمومى ذیل ذکر کرد:

 1- ویژگى‏هاى عقیدتى:

یکى از کمالات لازم انسان، که باید در بازار دنیا کسب شود، ایمان است؛ آن ‏هم به مفهومى که قرآن بدان قایل است؛ یعنى ایمان به خدا، پیامبران ‏علیهم السلام، کتب آسمانى، فرشتگان، روز قیامت و بهشت و جهنم. این از آن روست که انسان نیازمند به اصل برتر و هدفى عالى‏تر از زندگى فردى، شخصى و مادى خویش است که زندگى را به خاطر آن هدف برتر و آن آرمان ما فوق شخصى بخواهد. به عبارت دیگر، انسان نمى‏تواند مطلوب ایده‏آل باشد، مگر این ‏که آرمان انسانى داشته باشد. «آرمان انسانى‏» یعنى هدفى ما فوق زندگى فردى و آرزوى عالى و برترى که بخواهد خود و جامعه‏اش را بر اساس آن بسازد.

از نظر قرآن، تنها چیزى که مى‏تواند هدف عالى‏تر و مطلوب انسانى باشد، فقط خداست؛ غیر از او هیچ موجود دیگرى شایستگى هدف بودن و محل ایمان بودن را ندارد. لازمه چنین ایمانى تسلیم است؛ تسلیم در مقابل آنچه به او ایمان دارد؛ به عبارت دیگر، ایمان وقتى کامل و حقیقى است که انسان به همان نسبت که در مقابل آنچه به آن ایمان دارد و آرمان اوست، تسلیم باشد و در مقابل غیر او کافر. بنابراین، یکى از ویژگى‏هاى انسان مطلوب، ایمان و تسلیم و عنصر دیگر، کفر و عصیان است (کفر به طاغوت).

به بیان دیگر، جهان از دیدگاه انسان با ایمان و خداپرست، نه مجموعه‏اى از عناصر، نیروها و قوانین کور، بلکه پیکرى زنده و معنا دار است. خدا پرست آگاه، خود را در برابر هستى‏اى مى‏یابد که مى‏فهمد، احساس مى‏کند و اراده‏اى آگاه بر آن حاکم است. فقدان خدا سیماى طبیعت را ابلهى مى‏نماید که انسان خود را با او بیگانه حس مى‏کند. غیبت ‏خدا، هستى را قبرستان بیکرانه‏اى مى‏کند که انسان خود را در آن تنها مى‏یابد. هستى پوچ، زندگى را نیز پوچ مى‏سازد و ناچار انسان نیز به پوچى مى‏رسد. نمى‏توان در جهانى که از شعور، اراده و جهت عارى است، از «مسؤولیت انسان‏» سخن گفت. مسؤولیت انسان - که فرد را به فدا کردن و نثار جان و مالش وا مى‏دارد - اگر ریشه در عمق هستى نداشته باشد و بى‏پایه و پایگاه وجودى باشد، مفهومى ذهنى و خیالى مى‏شود، در حالى‏ که ایمان و باور به خدا، که آفرینش را داراى شعور و هدفدار معرفى مى‏کند، طبعا دید مثبتى به انسان در مقابل نظام کلى هستى و قوانین حاکم بر آن مى‏دهد.

 

2- ویژگى‏هاى عبادى:

عبادت خدا انجام فرایضى از قبیل نماز، روزه، زکات، حج، جهاد در راه خدا با جان و مال، ذکر خدا، توکل بر خدا و طلب بخشش از خدا یا توبه است.«عبادت‏» در این ‏جا، به معناى سرسپردگى انسان عابد به این ارزش‏هاست؛ تمرینى است در خود سازى تا وجود سست، ناهموار، متزلزل و پر تردید آدمى در مسیر هموار و استوارى قرار گیرد و خود را از حضیض به اوج بى‏نهایت و قرب به خدا برساند و با این قرب، تخلق به اخلاق الهى پیدا کند و همه ارزش‏ها در وجودش متجلى گردد.

 

3- ویژگى‏هاى مربوط به روابط اجتماعى:

رفتار خوب با مردم، جود و احسان، تعاون و همکارى، وجدان ‏کارى، اتحاد و همبستگى، امر به معروف و نهى از منکر، عفو و ایثار، اجتناب از کارهاى بیهوده از جمله این روابط است. به عبارت دیگر، آنچه بیش از هر چیز، حق را محترم، عدالت را مقدس، دل‏ها را به یکدیگر مهربان و اعتماد متقابل را میان افراد برقرار مى‏سازد و همه افراد جامعه را مانند اعضاى یک پیکر به هم پیوند مى‏دهد و متحد مى‏کند، ایمان به خداست.

 

4- ویژگى‏هاى مربوط به روابط خانوادگى:

نیکى به والدین و خویشاوندان، حسن معاشرت با همسر، سرپرستى خانواده و پرداخت نفقه، صله رحم و مانند آن، همگى در سایه ایمان به خدا حاصل مى‏شود؛ مثلا، در روایتى امام صادق‏ علیه السلام در زمینه خوش‏ رفتارى با والدین مى‏فرماید: «هرکه به پدر و مادر خود نگاه تند و خشم‏ آلود کند، اگر چه به وى ستم کرده باشند، خداوند نمازش را نمى‏پذیرد.» یا پیامبر اسلام‏ صلى الله علیه وآله در زمینه ازدواج مى‏فرماید: «هرکس ازدواج کند نیمى از دینش را حفظ نموده است. پس در مورد نیم دیگرش تقواى الهى پیشه کند.» یکى از علل این‏ که در اسلام ازدواج یک عمل مقدس و عبادت به شمار مى‏آید، با این ‏که از مقوله لذات و شهوات است، آن است که ازدواج اولین قدم انسان از خود پرستى و خود دوستى و خود محورى به سوى غیردوستى است.

 

5- ویژگى‏هاى اخلاقى:

بردبارى، صداقت، عدالت، امانت ‏دارى، وفاى به عهد، پاک‏ دامنى، فروتنى، عزت نفس، سخت ‏کوشى در گرفتن حق، قدرت اراده، حاکمیت و تسلط  بر هوا و شهوت نفس و خود راى نبودن از جمله ویژگى‏هاى اخلاقى انسان نمونه و کامل است که قرآن معرفى نموده است.

6- ویژگى‏هاى انفعالى، احساسى و عاطفى:

از جمله این ویژگى‏هاست: خدا دوستى، ترس از عذاب خدا، امید به رحمت او، مردم دوستى و خیرخواهى نسبت‏ به آنان، مهربانى، فرو خوردن خشم و مهار غضب، تجاوز نکردن به حقوق دیگران، حسد نبردن به آنان، سرزنش نفس، احساس پشیمانى در صورت ارتکاب گناه، پرهیز از غیبت و تهمت و پرهیز از استهزاى آنان. انسان کاملى که اسلام معرفى مى‏کند قلبش سرشار از امنیت، امید و آرامش است، مى‏تواند بدى‏ها را با خوبى‏ها دفع نماید و کینه و خشم خود را فرو نشاند؛ زیرا پیامبرگرامى ‏صلى الله علیه وآله فرموده است: «کسى که خشم خود را - در حالى ‏که قادر بر اعمال آن است - فرو نشاند، خداوند متعال قلب او را از امنیت  و ایمان سرشار مى‏سازد.» (11)

 

7- ویژگى‏هاى عقلانى و شناختى:

تفکر در هستى و آفرینش، طلب معرفت و دانش و پیروى نکردن از ظن و گمان از ویژگى‏هاى انسان کامل است؛ انسانى که اهل تفکر باشد و بتواند در مورد مسائل کلى عالم فکر کند و به دقایق رموز عالم پى ببرد و قدرت تجزیه و تحلیل در مسائل را داشته باشد.

 

8- ویژگى‏هاى مربوط به زندگى حرفه‏اى:

اخلاص در عمل و خوب کارکردن، وجدان‏ کارى، تلاش فعالانه و مجدانه براى کسب روزى حلال، مبارزه با فقر، فساد، تبعیض و مراعات ضوابط از این صفات است.

 

9- ویژگى‏هاى بدنى:

در این زمینه مى‏توان از صفاتى مانند نیرومندى، سلامت، پاکیزگى و طهارت نام برد.

تصویرى که قرآن از انسان کامل و نمونه براى ما ترسیم مى‏کند داراى این ویژگى‏ها و معیارهاست؛ الگویى از انسان مؤمن که باید براى تخلق یافتن بدان تلاش کنیم. پیامبر بزرگوارصلى الله علیه وآله نیز نخستین گروه مسلمانان را بر اساس همین ویژگى‏ها تربیت نمودند و در نتیجه، شخصیت آنان را کاملا دگرگون کردند و از آنان اشخاص مؤمنى ساختند که توانستند چهره تاریخ را تغییر دهند. امروز نیز وظیفه ما این است که ابتدا این ویژگى‏ها را در خودمان و سپس در دیگران ایجاد کنیم تا بتوانیم جامعه اسلامى سالمى همراه انسان‏هاى کامل به وجود بیاوریم.

 

Religion and Mental Health


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد امین جلیلوند 91/1/23:: 1:0 عصر     |     () نظر

عوامل مؤثر بر سلامت روانهمه متخصصان متفق القول‏اند که سلامت روان در تحول شخصیت واحد نقشى بنیادین است. تصور تحول موزون انسان بدون وجود سلامت روان غیرممکن است. بى‏شک، عوامل متعددى بر سلامت روان تاثیر مى‏گذارند که فهرست کردن همه آن‏ها دشوار است؛ چرا که وجود تفاوت‏هاى فردى ممکن است ‏به تنوع در عوامل مؤثر بر سلامت روان بینجامد. با این حال، یافته‏هاى حاصل از پژوهش‏ها در زمینه‏هاى زیست‏ شناسى و علوم اجتماعى، دانش ما را درباره عواملى که ممکن است‏ سلامت روان را تحت تاثیر قرار دهند، وسعت ‏بخشیده‏اند.

به اعتقاد چاهن، برخى از الگوهاى مهمى که علت اختلال‏هاى روانى را از زوایاى گوناگون مورد بررسى قرار مى‏دهند، عبارتند از:

1- الگوى پزشکى بر نقش شرایط اندام ‏ گوناگون که مى‏تواند کنش مغز را تحت تاثیر قرار داده، به اختلال روانى بینجامد، تاکید ورزیده است.

2- الگوى روان تحلیل‏گرى در وهله نخست، بر موقعیت‏هاى تنش‏ زایى که به وسیله ایجاد اضطراب، متضمن تهدیدى براى فرد است، متمرکز مى‏شود. چنانچه فرد به طور مؤثر با موقعیت اضطرابى سازش حاصل کند، اضطراب حذف مى‏شود و در صورتى که اضطراب و تنش ادامه یابد، فرد نوعا به مکانیزم‏هاى دفاعى گوناگون، که سلامت روان وى را تحت تاثیر قرار مى‏دهند، متوسل مى‏شود. این الگو به تجارب آغازین کودکى در خانواده، که به وسیله هدایت نادرست والدین سرکوب شده است، اهمیت ‏بسیار مى‏دهد.

3- الگوى رفتارى نگرى، یاد گیرى معیوب را عامل اساسى اختلال روانى مى‏داند. سلامت روان – به ‏طور گسترده‏اى - توسط شکست در یادگیرى رفتارهاى سازش یافته ضرورى یا ناکامى در تسلط یافتن بر موقعیت‏هاى اجتماعى به طور موفقیت ‏آمیز تحت تاثیر قرار مى‏گیرد. ناگفته پیداست که رفتارهاى سازش نا یافته مانند سایر مهارت‏ها، از محیط آموخته مى‏شوند.

4- الگوهاى هستى ‏نگر - انسانى‏ نگر بر توقف یا تحریف تحول فرد به عنوان عاملى اساسى، که بر سلامت روان اثر مى‏گذارد، تاکید مى‏ورزند. این الگوها بر تقویت انگیزش و شکل ‏گیرى «خود» در فرد تاکید مى‏کنند. چنانچه فرد مجال‏هاى رشد فردى و خود شکوفایى را انکار کند، اضطراب، ناامیدى و ناکامى را تجربه خواهد کرد که در نهایت، به ناسازگارى وى خواهد انجامید. این الگو بیانگر این نکته است که انحراف از طبیعت انسانى، که اساسا رو به توحید یافتگى و سازندگى دارد، به وسیله شرایط  ناخوشایند محیطى موجب سازش نایافتگى مى‏شود.

5- الگوى بین فردى، نارضایى از روابط بین فردى را ریشه رفتار سازش نایافته مى‏داند.

6- دیدگاه بین فرهنگى - اجتماعى بر نقش آسیب‏ شناسى شرایط اجتماعى همچون فقر، تبعیض، فرقه‏هاى مختلف و خشونت، به عنوان عوامل مهمى که بر سلامت روان افراد در جامعه اثر مى‏گذارند، تاکید مى‏ورزد.

 

نظام ارزشى و سلامت روانیکى از شروط لازم براى دست ‏یابى به سلامت روان، برخوردارى از یک نظام ارزشى است و همان‏ گونه که چاهن مى‏گوید: بهره ‏مندى از یک سلسله ارزش‏هاى شخصى و فلسفه‏اى مبتنى بر باورها، آرزوها و آرمان‏هایى که با سعادت و تحقق خود و اطرافیان فرد پیوندى نزدیک دارد، شرط لازم براى کسب سلامت روان است.

مزلو اصول و ارزش‏هاى افراد مایوس و درمانده و افرادى را که واجد سلامت روانى هستند؛ دست ‏کم در برخى موارد، متفاوت مى‏داند؛ زیرا آنان داراى ادراکات و طرز تلقى‏هاى متفاوتى از جهان مادى، اجتماعى و جهان روان ‏شناختى خصوصى هستند که همین ادراکات و طرز تلقى‏هاى متفاوت، نظام ارزشى فرد را رقم مى‏زنند. (5) به اعتقاد مزلو، نظام ارزش‏هاى فرد واجد سلامت روان بر پایه پذیرش فیلسوفانه طبیعت‏ خود، طبیعت ‏بشرى، حیات اجتماعى و طبیعت و واقعیت جسمانى حیات استوار است. در واقع، بخش عمده‏اى از قضاوت‏ها و ارزش ‏گذارى‏هاى هر روزه این‏ گونه افراد، از پذیرش واقعیت ‏سرچشمه مى‏گیرد. آنچه را فرد واجد سلامت روان، که خواستار تحقق خود است، تایید یا تکذیب مى‏کند، بدان وفادار مى‏ماند یا خوشایند یا ناخوشایندش مى‏یابد، اغلب مى‏تواند همچون اشتقاقاتى که ریشه در خصیصه پذیرش دارد، ادراک شود. (6)

ارزش‏ها، سازمان دهنده‏هاى اصلى اعمال و رفتارهاى شخصیت رشد یافته‏اند. شخصیت‏هاى سالم، چنان ‏که شولتس، (Schultz,D) مى‏گوید، به جلو مى‏نگرند و انگیزه ‏شان هدف‏ها و برنامه‏هاى درازمدت است. آنان هدف جویند و اساس زندگى‏ شان کارى است که باید به انجام برسانند و همین است که شخصیتشان را تداوم مى‏بخشد. (7)

از این ‏رو، در این فرآیند، هدف جویى آن دسته از رفتارها و کنش‏هایى که فرد را به سمت هدف سوق مى‏دهند، واجد ارزش و جز آن فاقد ارزش به شمار مى‏رود.

آلپورت این انگیزش یگانه ‏ساز یا باور وحدت ‏بخش را، که در شخصیت‏هاى سالم بیش از روان آزرده نمایان است، «جهت داشتن‏» نامیده است. جهت داشتن، همه زوایاى زندگى فرد را تحت تاثیر قرار داده  و با یکپارچه کردن تمایلات و انگیزه‏هاى فرد، وى را به سوى هدف راهبرى مى‏کند و به او دلیلى براى زندگى مى‏دهد. (8) آلپورت تاکید مى‏کند که ارزش‏ها به انضمام هدف‏ها، براى پرورش فلسفه یگانه‏ ساز زندگى بسیار مهم است.

روى، (Roy,E.C) داشتن فلسفه‏اى براى زیستن را یکى از شروط  ضرورى براى برخوردارى از سلامت روانى آرمانى ذکر مى‏کند و مى‏گوید: کسى که به خوبى سازش یافته واجد فلسفه‏اى مستحکم در زندگى خود است و مى‏توان موارد ذیل را به او نسبت داد:

الف- باید در جهانى مملو از حس تعهد و مشارکت اجتماعى فعال زندگى کند.

ب- زندگى پدیده‏اى ارزشمند است که این ارزشمندى را مى‏توان به باورداشتن انسانیت‏ یا اعتقاد به هر مذهبى تعبیر کرد.

ج- هیچ ‏کس به تنهایى نمى‏تواند زندگى کند. انسان تنها، جزیره‏اى است که به خود منتهى مى‏شود. در حقیقت، هر فرد بخش اساسى و اجتناب ‏ناپذیر یک فرد دیگر به شمار مى‏رود. چنانچه فلسفه فروم براین جمله مبتنى است که «تمام افراد بشر برادرند و داراى ظرفیت عشق مولد.» (9)

بهره ‏مندى از یک نظام ارزشى پویا و استوار، فرد سالم را از روان آزرده متمایز مى‏سازد. شخص روان ‏آزرده، یا پایبند به هیچ ارزشى نیست‏ یا ارزش‏هایش ناقص، موقت و گذرا است. ارزش‏هاى روان‏ آزرده به آن اندازه استوار نیست که تمامى جنبه‏هاى زندگى‏اش را به هم پیوند دهد و یگانه سازد. (10)

 

معیارهاى ‏سلامت وبیمارى ‏روانى از دیدگاه اسلامپیش از بیان معیارها، تذکر این نکته لازم است که درباره حقیقت و ماهیت انسان، دو نظریه اساسى مقابل یکدیگر قرار گرفته‏اند:

1- نظریه الهیون.  2- نظریه مادیون.

بر اساس نظریه الهیون، انسان حقیقتى است مرکب از جسم و بدن و روح و روان. روان انسان، جاویدان است و با مردن او فانى نمى‏شود. اما دیدگاه مادیون بر این مبتنى است که انسان جز همین بدن، چیز دیگرى نیست و با مردن، به کلى نابود مى‏شود و متلاشى شدن بدن یعنى متلاشى شدن شخصیت انسان.

به نظر مى‏رسد غفلت روان ‏شناسان از جنبه روحى در بررسى شخصیت انسان، به وضوح منجر به درک ناقص آن‏ها از انسان و کوتاهى در کوشش براى شناخت ‏خصوصیات  شخصیت‏ بهنجار و نابهنجار شده است. همان ‏گونه که اریک فروم، (Fromm,E) ،روانکاو معروف، قصور و عجز روان ‏شناسى جدید را در شناخت صحیح انسان، که ناشى از عدم توجه به بررسى جنبه روانى انسان مى‏باشد، مشاهده کرده است. متاسفانه امروزه مى‏بینیم که روان‏ شناسى مبدل به علمى شده است که درباره همه‏ چیز، بجز روان انسان بحث مى‏کند و مى‏کوشد جنبه‏هایى از انسان را، که امکان آزمایش آن در آزمایشگاه وجود دارد، بشناسد!

اما ملاک‏هاى سلامت و بیمارى روانى از دیدگاه اسلام یا به عبارت دیگر، معیارهاى شخصیت‏ بهنجار، کامل، نمونه، مطلوب و مسلمان نمونه از غیر آن چیست؟

به طور کلى، مى‏توان گفت: شخصیت ‏بهنجار از نظر اسلام، شخصیتى است که جسم و روح او متعادل باشد و نیازهاى هر کدام ارضا شود. انسانى که داراى شخصیت ‏بهنجار است، به جسم و سلامت و نیرومندى آن اهمیت مى‏دهد و نیازهاى آن را در حدى که شرع مقدس روا مى‏داند، برآورده مى‏سازد و همزمان با آن، به خدا ایمان مى‏آورد، عبادات و امورى را که موجب رضایت ‏خدا هستند انجام مى‏دهد و از اعمالى که موجب خشم خدا مى‏شود، اجتناب مى‏کند. بنابراین، از نظر اسلام، کسى که پیرو هواى نفس خویش باشد، نابهنجار است و نیز کسى که خواسته‏هاى جسمانى خود را سرکوب کند و با رهبانیتى افراطى و ریاضتى شدید باعث ضعف جسمى خود مى‏شود و تنها به ارضاى نیازها و تمایلات معنوى مى‏پردازد نیز نابهنجار تلقى مى‏شود؛ زیرا این ‏گونه گرایش‏هاى افراطى و تفریطى با طبیعت و فطرت انسان، مخالف و ناسازگار است.  به همین دلیل، هیچ ‏کدام از این دو گرایش به شکل‏گیرى و تحقق ماهیت‏ حقیقى انسان نمى‏انجامد؛ چنان‏ که او را به کمال حقیقى شخصیتى نیز نمى‏رساند.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد امین جلیلوند 91/1/23:: 12:58 عصر     |     () نظر

اموخته ام که......

                             

                       با پول می شود خانه خرید ولی اشیانه نه .رختخواب خرید ولی خواب نه .ساعت خرید ولی زمان نه . می توان کتاب خرید ولی دانش نه

                       می توان مقام خرید ولی احترام نه.دارو خرید ولی سلامتی نه.خانه خرید ولی زندگی نه و بالاخره می توان قلب خرید ولی عشق  رانه.

                                                                                                                                          (چارلی چاپین)

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد امین جلیلوند 90/12/25:: 12:0 صبح     |     () نظر

بهترین محیط برای شکوفایی فطرت متعالی انسانی جامعه ای است که در آن قوانین الهی حاکم باشد .درچنین جامعه ای وجود علم ،تقوا ،ایمان ،ایثار ،جهاد وتمامی صفات حسنه الهی ،عوامل رشد دهنده فطرت متعالی هستند .انسان در این جامعه ی متعادل به رشد کامل می رسد ودربرقراری ارتباط باخود ومحیط وانسان های آن جامعه مشکل نخواهد داشت وهمواره درسلامت وبهداشت روان زندگی را سپری می کند .

4) آرامش روانی

تحقق خاوسته های فطری وآگاهی ازدین ورسیدن به آرامش روانی که نیاز وضرورت تمام دوران است کمک زیادی می کند تااضطراب های درونی فرونشانده و آرامش ایجادشود .بشردرابتدای آفرینش باسرشت پاک ودورازهرنوع اجباروگرایش تحکمی پابه جهان هستیگذاشته وخداونداوراآزادآفریده است وبه همین سبب نسبت به سعادت وشقاوت خودگرایش یکسان دارد ؛هم می تواند راه خیرواطاعت را که مسیرفرشتگان وپاکان است انتخاب کندوهم راه ضلالت ومعصیت را-که راه شیطان است برگزیندوزندگی رابرخودودیگران تلخ کند. آیه ذیل مبین این نکته است :« انا هدیناه السبیل اما شاکراواماکفورا »         (سوره دهرآیه 3 )

ماراه رابه انسان نشان دادیم ،خواه شاکرباشدوپذیراشودیاناسپاس شودودوری جویدوبه دنبال وبدنبال کفروطغیان رود .

5)- بصیرت وآگاهی

ازبرنامه های دیگربهداشت روان ،بصیرت وآگاهی است .امام صادق علیه السلام دراصول کافی (جلدیک ص45 )می فرماید : «کسی که بدون بصیرت ودانایی به کاری دست می زند ،مانند مسافری است که دربیراهه می رود .اوهرقدربرسرعت خود می افزاید ،به همان نسبت از جاده اصلی دورترمی شود .»

انسان نباید اجازه بدهد محرومیت ها ،محدودیت ها وافکاروخاطرات ناپسند ورنج آور،مانع استفاده اوازتوان ،فرصت وامکانات ونعمت هایی شودکه برای بهترشدن وزیبا زیستن دراختیاردارد. زندگی باکسی سردشمنی نداردواین خودانسان است که بایدبا بصیرت توام باصدق وصفاوشادی وامیدبرای موفقیت وسلامت روان خوددرراه صحیح گام بردارد.

6)- یادوذکرخدا

یادوذکرخدابرآرامش دل هاافزوده ،انسانرابه زندگی سعادتمندانه خواهدرسانید.

«الابذکرالله تطمئن القلوب »وهمچنین درسوره طه (آیه 124)می خوانیم :

«انسان اگرازیادخدااعراض کند ،دردنیازندگی تنگ وسخت وپرازفشارخواهدداشت .»

7)- شناخت انسان ازخود

ایمان،شعور،آگاهی،قدرتجسمانی،عشق وعلاقه ،نبوغ وخلاقیت ،پشتکار،خشم،شهوت،کینه ،اعتمادبه نفس ،اراده ،شادی وغم،ضعف وکسالت ،حساسیت وکنجکاوی نیروهای محرک انسان راتشکیل می دهند .تفاوت انسان ها نیزدر میزان آگاهی واستفادهآنهاازاین نیروهاست .انسان هایی که با ذخائر عظیم خدادادی این محرک ها راپیوندمی زنند ،همیشه درسلامتروان بسرمی برند.

براین اساس حضرت علی (علیه السلام) می فرماید :

برترین معرفت ،شناخت آدمی است نسبت به خویشتن خود .»

بنابراین سلامت یک موفقیت شخصی است ودست یابی به آن ازرفتارافرادمتأثر است. عوامل جسمی ،روانی،اقتصادی همگی برسلامت وبهبودحالات انسان تأثیر گذاراست .حضرت علی (علیه السلام) می فرماید:

«عجب دارم برآن کس که دنبال شیء گم شده خود می رود وازاین و آن جست وجویش می کنداماباآنکه خویشتن راگم کرده ،درطلب خویش نمی رودودرراه خودیابی قدم برنمی دارد .»

ازدیگر تعالیم اسلامی که می تواند درسلامت روان تأثیربسیارمفیدوبسزایی داشته باشد،می توان ازتوکل داشتن،هدف داربودن درزندگی، امیدواروبانشاط بودن،میانه روومعتدل بودن ،تدبروتفکر،استقلال درعمل داشتن،آینده نگربودن ،قضاوت عادلانه نسبت بهدیگران واحساس کرامت وشخصیت والا داشتن وپندگرفتن ازصاحبان خردنام برد .

 



کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد امین جلیلوند 90/9/21:: 9:37 صبح     |     () نظر

دغدغه دختران نوجوان این است که علاوه بر جسم شان، افکار و احساسات آنها نیز مورد تحسین قرار گیرد. پدران در این مرحله نقش مهم و منحصر به فردی را بازی می کنند. اکثر مردان وقتی به طور ناگهانی متوجه می شوند دختر کوچکشان به زنی زیبا و جوان بدل شده است، در ابتدا یکه می خورند. تحسین جذابیت دختران توسط پدر بسیار مهم است چرا که به دید مناسب دختران نسبت به خود کمک می کند.

بعضی از مردان اعتقاد دارند، آگاهی از وضعیت جنسی دخترشان به نوعی نابهنجار یا اشتباه است اما در حقیقت این قضیه امری صحیح و عادی است. وقتی پدری همزمان با لذت بردن از شخصیت دخترش، جنسیت او را نیز تصدیق کند، می تواند به او کمک کند تا به خودش افتخار نماید. بعضی از والدین در مورد رفتار دختران نوجوان با پدرشان و اینکه در بعضی از اوقات ممکن است عشوه گر، محرک و یا حتی بسیار دلفریب به نظر برسند، نگران هستند.

اگر به دخترتان با لحنی تنفرآور و عصبانی بگویید باید لباس مناسب تری بپوشد یا رفتارش را با پدرش تغییر دهد، ممکن است او احساس کند به خاطر جنسیتش باید خجالت بکشد. بزرگ شدن دخترتان نباید به این معنی باشد که او آغوش پدر یا مهربانی و توجه او را از دست بدهد. با او آرام و مهربان برخورد کنید!         

 پدران در جدا کردن دختران از مادرانشان در حین دعوا، نقش بسیار مهمی را ایفا می کنند. دختران در حین دعواها و اختلاف هایی که مادرشان دارند، برای اینکه از پشتیبانی پدرشان بهره مند شوند، به سوی او گرایش پیدا می کنند. پدران می توانند با همدلی و بدون اینکه طرف هیچکدام از آنها را بگیرند به از بین رفتن تنشها کمک کنند تا دوباره ارتباط مناسبی بین دختر و مادر برقرار شود. اشکالاتی که در روابط دختر و پدر وجود دارد معمولا" باعث ایجاد اختلالاتی مانند اختلال در غذا خوردن دختران می شود. نویسنده کتاب" تشنه پدر" می گوید: توجه پدران به غذا خوردن دختران باعث می شود اعتماد به نفس آنها بالا رود.

پدران باید دختران خود را به روشی متعادل مورد مهر و محبت خود قرار دهند. این قضیه به دخترها کمک می کند تا تغییرات جسمی خود را پذیرفته و در مواجهه با پسران اعتماد به نفس بیشتری پیدا کنند. اگر دختران از سوی پدر - که مهمترین مرد در زندگی آنهاست- مورد تأیید قرار نگرفته و پذیرفته نشوند، به خود شک کرده، به سرزنش خود پرداخته و حتی افسرده می شوند. از سوی دیگر ممکن است از روابط اجتماعی سر باز زده، گوشه گیر شده، بی بند و بار رفتار کرده و یا اینکه در غذا خوردن آنها اختلال ایجاد شود.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد امین جلیلوند 90/9/21:: 9:29 صبح     |     () نظر
<      1   2   3      >