سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برادران، در کنار ظرف های بزرگ [غذا]، چه بسیارند و به هنگام حوادث روزگار، چه کم! [امام علی علیه السلام]
صبح سعادت: سربلندی عدالت ابادانی

 دانشجوی دکترای تخصصی روانشناسی ومدرس دانشگاه

       بحث: خانواده از ابتدای تاریخ تاکنون در بین تمامی جوامع بشری، به عنوان اصلی ترین نهاد اجتماعی, زیربنای جوامع و منشأ فرهنگها، تمدنها و تاریخ بشر بوده است، پرداختن به این بنای مقدس و بنیادین و حمایت و هدایت آن به جایگاه واقعی و متعالی اش، همواره سبب اصلاح خانواده بزرگ انسانی و غفلت از آن موجب دور شدن بشر از حیات حقیقی و سقوط به ورطه هلاکت و ضلالت بوده است. اسلام به عنوان مکتبی انسان ساز بیشترین عنایت را به تکریم، تنزیه و تعالی خانواده دارد و این نهاد مقدس را کانون تربیت و مهد مودت و رحمت می­شمرد و هدایت و شقاوت جامعه انسانی را منوط به صلاح و فساد این بنا می­داند و هدف از تشکیل خانواده را تأمین نیازهای مادی، عاطفی و معنوی انسان از جمله دستیابی به سکون و آرامش و بقاء نسل برمی­شمارد. دستیابی به این اهداف والای مکتب اسلام و حفظ و حراست دقیق و مستمر از آن، نیازمند توجه جدی به خانواده و پیاده کردن قوانین مربوط به آن در اسلام است و ضروری است کلیه برنامه ریزیها و سیاستگذاریها در تمام سطوح، حق مدارانه و ملهم از نگرش توحیدی و در راستای تعالی و مصالح خانواده باشد. وخانواده شامل پدرومادرو فرزند یا فرزندان می­باشد. مطمئن باشید یک بار و فقط یک بار فرصت زندگی داریم و لا غیر فکر می­کنید غیر از این است، پس شرایط وعوامل را بخدمت بگیریم. زمانی دیگر برای حیات یا تغییر و تحول وجود ندارد. باتاسی از امام(ره) که می فرمایند هراصلاحی نقطه اولش خود انسان است. و به عنوان عضوی ازخانواده و جامعه، موارد دوازده گانه زیر برای کسب زندگی سعادتمندانه نیاز به تدبیر، تأمل و عمل صحیح بادقت دارد:

1- شرایط و موقعیت فعلی شما چیست؟ اگرمی­خواهید برنامه­ریزی درستی برای زندگی تان داشته باشید، باید موقعیت و شرایط فعلی زندگی تان رابه طور شفاف و روشن مشخص کنید. زندگیتان برای تغییرکردن، دروضعیت خیلی بدی نیست وخیلی دیرهم نشده است.(تحلیل عینی وضعیت).

2-چیزی راکه خواهان آن هستید، یاموفق به کسب آن می­شوید و یا موفق نمی­شوید. پس حداکثر سعی خود را بکنید تا جزء افرادی باشید که موفق می­شوند. تفاوت آدم موفق و شکست خورده یا وامانده درچیست؟ فرد موفق بعد از هر شکست برمی­خیزد اما  فرد ناموفق بلند نمی­شود و از روزگار درس حرکت نمی­آموزد.

3- برای موفق شدن در هرکاری ابتدا باید اطلاعات لازم برای رسیدن به خواسته تان را جمع­آوری کنید. این اطلاعات و مهارت­ها برای موفقیت شما ضروری هستند. با کسب آمادگی لازم برای این کار، سعی کنید چگونگی زندگی با موفقیت و قواعد آن راپیدا کنید.

4 شما خودبه وجودآورنده تجربه­ هایتان هستید پس خودتان باید مسئولیت زندگی تان رابپذیرید. شما نمی­توانید از مسئولیت اینکه چرا و چگونه زندگی­تان این­گونه است شانه خالی کنید. هرگز نقش یک قربانی را بازی نکنید و از وقایع گذشته برای خود بهانه­سازی نکنید.(خودکرده راتدبیرخودباید).


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد امین جلیلوند 91/2/3:: 12:0 صبح     |     () نظر

نخستین ستاره ای بودی که در عرش به خورشید نبوت رسیدی؛ ستاره ای نیلی به رنگ جراحت آسمان و زخم زمان. ای ام ابیها! ای مهربان ترین مادر، حبیبه ی حق و شفیعه ی حشر! پدر و مادرم فدای پینه ی دست هایت باد. تو محور آسیای ایثاری و اولین علت خلقت. ای مادر رسالت و همتای ولایت! به روزهایی می اندیشیم که پس از واقعه ی عظیم غدیر، همراه با حسنین به خانه های اهل مدینه می رفتی و با بیان وحیانی خویش حجت الهی را بر غافلان، تمام می کردی و بدین سان از آغاز، حمایت از ولایت، سرلوحه ی خصایل آسمانی ات بود.
غبار غم از سیمای زیبای علی می زدودی و بر زخم های فزون از ستاره ی پیکرش که نشان از رزم با باطل داشت، مرهم می نهادی. فتوحات مولا، رهین مهربانی توست. هنوز خطابه های رسایت سراج راه مجاهدان است و بر آفاق تاریخ می تابد. پاره ی تن رسول یار بودی و یگانه یاور یکتا امیر عاشقان. تلألؤ ذوالفقارعلی، وامدار عزم و عزت تو بود. آنگاه که بر بی بصیرتان و دنیا پرستان غضب می کردی، غضبناکی آفریدگار قادر، آشکار می شد. رضای تو رضای حق بود و با خرسندی ات، تمامت اهل عرش و ساکنان قدس، قرین شعف می شدند.
وصله های چادر و بوریای خانه ات، تمنیات و تمایلات خاکیان را به هیچ می انگاشت. صالحان و صدیقین و مقربان ملکوت، آرزومند خدمتگزاری خاندان خدایی ات بودند و بانوان برگزیده ی حق ، رفت و روب آستانه ی خانه ی اهل بیت(ع) را تمنا می کردند و با این وصف، دستان مبارکت که بوسه گاه اشرف رسولان بود، از فزونی تلاش مهرآگینت پینه بسته بود.
همه ی قصرهای جنت و تمام گهرها و آذین های باغ بهشت، ذره ای از غبار خشت خانه ات هستند و هستی، جلوه ی یک سجود سالکانه ی تو. اگر نبودی، افلاک و آفریدگان به وادی حیات نمی رسیدند.
ما «اسیر» عنایت تو هستیم و «مسکین» و محتاج شفاعتت. اینک «یتیم» هجران توییم و سیه پوش نیلوفر ساقه شکسته ی شهود؛ « و یطعمون الطعام علی حبّه مسکینا ً و یتیما ً و اسیرا». ما را نیز به طعام معرفت و محبت، میهمان کن و از زلال زمزم خیر کثیر، بنوشان ای عطیه ی عرش!
سلام بر غمگنانه ترین روایت ولایت! امروز جان علی از تن مفارقت کرد، گرد یتیمی بر رخسار مهسای زینب نشست، موسم تنهایی حسن فرا رسید، حسین از همین لحظه، کربلایی شد و طلیعه ی عاشورا بر صحیفه ی راز، تابید. ای مهدی موعود، ای آخرین حجت یار! تو شاهدی که مادر سادات را شبانه به جانب مزاری ناپیدا مشایعت کردند و پیکر زخمی شقایق باغ ولایت را به آغوش خاک سپردند و علی بی یاور شد. ای قائم آل یاسین، ای شمس بنی هاشم، ای برپا کننده ی قسط ، ای احیاگر عدل علی! ذوالفقار قیام از نیام برآور و روا مدار که چنین، امواج غم بر دریای دل شیعه بیفزایند.
اینک در شعاع آفتاب خرداد، اندوهی سترگ بر شکوفه های قلب شیعه سایه گستر شد. ستاره ی امید نبی بر خاک فتاد و موج دریای دل علی به ساحل فرقت رسید و برترین آشنای عرشیان بر فراز دست سپیداران در سیاهی شب به ضیافت سرخ لقا نایل شد.
مادر، چه غریبانه از دیار عاطفه ها هجرت کرد و در مشایعتش مرغ دل تا فراسوی آسمان کوچید. معتصمین شیطان، تلخی شوکران فراق را در کام یاران سپیده ریختند. واحسرتا! مهتاب نیلی شفاعت به محاق نشست و طوبای رعنای ولایت و آذین صحیفه ی شهادت، پای به معراج نهاد و سایه ی همای عنایتش را از ماسوا برچید.
امروز از سیمای یاس ها و نسترن های بهاری، نکهت غم می خیزد. امروز شقایق های دشت بی قراری، سیاهپوش زهرای آل یاسینند و از سمت آبی دلدادگی، سحاب حزن و توفان حسرت به آسمان احساس سرخ شیعه رسیده و بارش اشک و تراوش زمزم عشق و ریزش آبشار حرمان و رویش غنچه های درد و داغ، منظر بهار غمند و عندلیب عاطفه را به نغمه ی فرقت فرامی خوانند.
یا فاطمه، یا سیدتنا و مولاتنا!
ادرکنا!
امروز صبای سوزدل ها حزین و خرامان به سوی مدینه وزید و عطر یاسمن های اندوه در کوچه های ارادت پیچید. سلام عاشقان بر غریب مدینه. امروز تمام راه های آسمان را به سوی مدینه گشوده اند و راهیان سبز سلوک به تنهایی مزار یار می اندیشند. آنک، در رثای گوهر گمگشته ی علی، ریزش الماس اشک را شاید و تراوش یاقوت آه. آنگاه که شمشاد شیدای ولایت را شبانه به معراج مهر بردند، چشمه ی اشتیاق خشکید و ماه امید، هجرت کرد. چه شباهنگام دلتنگی بود و چه سپیده ی سیاهی! تمام خورشیدهای شعف، یکباره با غروب آشنا شدند. سیمای سپید زهره ی منظومه ی ولایت به سرخی گرایید.
فاطمه، معیار فضایل بود و اسوه ی سرآمدان عصمت و میزان محسنین. در فناکده ی خاک، افول کرد و در بقاسرای عرش، طلوع و تابندگی نمود. هنوز آوای شیوایش در گوش دل ها باقی است که همگان را به پارسایی و پایداری در ولایت علوی می خواند و خود،عامل نخست آن بود. آیین محمد (ص) از استقامت سرخ زهرا آوازه یافت و امت از مرام زیبایش، مجد. فردای شیعه از دیروز شعله ناک آلاله ی شهید نبی، به روشنایی رسید و سوز سینه ی آسمانی اش، اقتدار و صبر حسین و سطوت و صلابت حسن را به ارمغان آورد.
السلام علیک یا فاطمة الزهرا یا بنت رسول الله!
ما خاک پای یوسف گمگشته ی توییم و حیات و قیام و حکومت و جان و روح و هستی مان رهین یک نگاه آسمانی اوست. انقلاب اسلامی ما جلوه ی کوچکی از نورعنایت فرزند عزیز توست. تمام شقایق های دشت التهاب برای قطره ای از دریای احسانش در انتظار، می سوزند.
خدایا مباد که نسیان و غفلت ما، موعود عاشقان را دل آزرده سازد، که تمام حیات و نهضت ما برای یک تبسم ملیح اوست. سال هاست که دلتنگ غیبت و نهانی اوییم و نیک می دانیم که وجود جودآگینش حضور محض است و نهانی، از آن ماست.
یا فاطمة الزهرا، یا قرة عین الرسول!
پدر و مادرم فدای خاک قدوم گل گمگشته ات باد. نظر عنایت خویش از ما مگیر. ضعیفانیم و چه کسی به ما نظر کند جز مظهر سطوت رسول یار؟ تهی دستانیم و چه کسی احسان مان کند جز جلوه ی غنای دوست؟
یا وجیهتا ًعند الله، اشفعی لنا عند الله
!


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد امین جلیلوند 91/2/2:: 11:58 صبح     |     () نظر

 

 

 از نیازهای اساسی وبسیارمهم انسان است که ازبدوتولد ،خودرابه بارزترین وجه نشان می دهد وپایه واساس بهداشت روانی همگان است .

انسانی که ازنظر روحی وروانی به نحوی دچارخطر شود، طی مدت زمان کوتاهی اثر آن در همه ی حالات ورفتار اونمود عینی پیدا می کند .

دردیدگاه الهی ،انسان موجودی دوبعدی است ومسأله سلامت وبیماری برای هر دو بعد جسمی وروحی وجود دارد . همان طور که جسم انسان به انواع بیماری ها مبتلا می شود برای روح او نیزممکن است . چنین اسلام فراگیری سلسله ی معرفت های بنیادی مؤثر درسلامت فکری وروانی را واجب کرده ومواردی چون ایمان به عدالت وحکمت الهی ، ایمان به مفید بودن وبهتر بودن ، باور داشتن وجود خداوند متعال ویقین به لطف وبخشایندگی وتوانایی او ،شناخت واقع بینانه دنیا وپدیده های آن وآگاهی ازموارد ارزشمند آن رامورد توجه قرار می دهد .

راه های رسیدن به سلامت

1)- دعاونیایش

دعاونیایش بع عنوان یک واقعیت موجود درهستی ازبدو خلقت انسان تاکنون مطرح بده وانسان ها برای نیل به کمال از آن بهره می برند .

2)- احترام به شخصیت خود ودیگران

دربرنامه های سلامت روان آنچه بیشتر ازهمه موارد اهمیت دارد ،احترام به شخصیت خود ودیگران است . تا هنگامی که این موارد برقرارنباشد سلامت فکر ،تعادل روان وبهبود روابط انسانی مفهومی نخواهدداشت . انسان با بی احترامی به خود وبی توجهی به دیگران ،موجبات طرد شدن از اجتماع را برای خود وخانواده وفرزندان فراهم می کند .

انسان اگربه مقام انسانی خود که خداوند به واسطه ی خلقت آن وارزش کار خود آفرین گفته است ( احسن الخالقین ) احترام بگذارد ،هرگز دچار تزلزل و .... نخواهد شد .

3) فطرت متعالی

انبیا در طول تاریخ وظیفه داشتند محیط مناسبی برای فطرت متعالی انسان ها فراهم آورند و کمک در جریان رشد فطرت طبیعی ،فطرت متعالی شان نیز شکوفا شود جامعه ای که تنها فطرت انسانی را مورد عنایت قرار می دهد ،از رشد فطرت متعالی غافل مانده ،آن رانمی بیند .


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد امین جلیلوند 91/1/19:: 12:0 صبح     |     () نظر

 

نگویی که آتش پرستان بَدند
 پرستندگان پاک یزدان بُدند                        
                           "فردوسی"

فروغ به معنی نور و روشنایی است ، بر اساس تعلیمات زرتشت از آتش (8) که یکی از مخلوقات اهورا مزدا میباشد نیز نشات می گیرد .بر خلاف یک تصور نا بجا تقدیس آتش نه به دلیل پرستش آن که در واقع نوعی نشانه و اثر از روشنایی و حقیقت اهورا مزدا میباشد و نقشی کنایه ای دارد .

در زمان ایران باستان و همچنین پیروان امروزی آیین بهی(زردشتی) از آنجا که برای اهورا خالق مطلق گیتی سمت و سویی جغرافیایی و مادی قائل نیستند هر جا که فروغی دیده شود آن را نشانه ای صوری از وجود روشنایی و حقیقت و وجود اهورا مزدا می دانند ، از این روست که در هنگام نماز رو به فروغ نماز می گذارند .

در تعلیمات آیین بهی انگره مینو ( از دو بخش انگره + مینو تشکیل میشود انگره به معنی فشرده و خلل رسانی است و مینو از «من» می آید که در زبان سنسکریت به معنی دانش است ) سبب بدی و زشتی و پلیدی در تاریکیست و در نقطه مقابل آن سپنتا مینو * ( از دو بخش سپنتا + مینو تشکیل شده در اینجا سپنتا به معنای سود رسانی و مینو هم معنی قبل است ) قرار دارد که سبب خیر و خوبی و نیکیست و در روشنایی و فروغ جاودان قرار دارد .

همچنین آتش در زمان باستان دارای خاصیت ضد عفونی و در واقع از بین برنده بیماری و بدی بوده که اینها همه به خواست اهورا مزدا بدست انگره مینو تولید میشدند .
از این جهت و دلایل دیگر برای تقدیس آتش است که در آیین باستانی ایران آتش تقدیس میشده و اکثر مراسم و جشن ها با حظور آتش بر گزار میشده و می شود .
 
البته دلیل دیگری نیز وجود دارد و آن آتشی است که زرتشت با خود به همراه داشته و بی دود بوده ، بحث در مورد آن آتش از حوصله این نوشت خارج است ، برای مطالعه بیشتر رجوع شود به کتاب فروغ زردشتی .(9)

سه حدس برای تعیین زمان اصلی جشن سوری در ایران باستان

به طور تحقیق میتوان تاریخ برگزاری شب سوری را در ایران باستان از سه مرحله بیرون ندانست یا در شب بیست و ششم از ماه اسفند ، یعنی در نخستین شب از پنجه کوچک (از بیست وششم اسفند تا سی ام می باشد ) (10)یا نخستین شب از ده شب و روز فروردگان ( شاید همان عید نوروز باشد ، این جشن پیش از زرتشت نیز در ایران شرقی رواج داشته هنگام اصلی آن پنج روز کبیسه یا پنجه دزیده یا اندرگاه است) (11)قرار دارد ، یا در اولین شب پنجه بزرگ یا پنجه وه ( پنج روز آخر سال است )(12) که پنج روز کبیسه است و نخستین شب و روز جشن همسپتمدم Hamaspatmadam و آخرین گهنبار محسوب میشود دانست .

و یا در آخرین شب سال قرار دارد که جشن اصلی همسپتدم و‌آخرین گهنبار( در واقع گهنبار ها شش فصل نا متساوی و شش تقسیم سال به شمار می روند که بر اساس زندگی جوامع دامدار و کشاورز این چنین تقسیم به وجود آمده است )(13)
البته این تقسیم بندی مختص به آیین زرتشتی نیست ، چه پیش از زرتشت نیز در ایران و هند چنین گاهنبار هایی وجود داشته که با خواندن سرود ها و ادعیه های ویژه مذهبی و نماز برگزار میشده )(14) و جشن آفرینش انسان است .

( گهنبار مواقع آفرینش و خلقت زمین است در کل شش گهنبار عبارتند از : 1: میدیوزرم – Midyuzarm- 2: میدیوشم – Midyushcm 3: پیتی شهیم - Pityshahim 4 : ایاترم – Ayathcrm 5: میدیارم – Midyarem 6 : همسپتمدم - Hamaspatmadam و این شش با احتساب تاریخ فعلی به ترتیب :
1 : از یازده تا پانزدهم اردیبهشت ماه
2: از یازدهم تا پانزدهم تیر ماه
3 : از بیست و شش تا سی شهریور ماه
4 : ازبیست و شش تا سی مهرماه
5 : از ده تا چهار ده دی ماه
6 : از بیست و پنج تا آخر اسفند ماه )

گوشه ای از سنن مختلف ایرانی که رو به فراموشی هستند

لُرک آجیل مشکل گشا :یکی از مراسم بسیار مورد توجه شب چهارشنبه سوری ، تشریفات فراهم آوردن آجیل مشکل گشا می باشد . این آجیل وجهی تمثیلی دارد . هر کس که مشکل و گرفتاری داشته باشد با تشریفاتی این آجیل را تهیه و به عنوان نذر و فدیه میان دیگران پخش می نماید . ب
ی گمان در شکل اولیه ، این تقدیم و اهدایی بوده جهت فروهر ها که بر سفره مینهادند تا موجب خشنودی شان شود .

لُرک همان آجیل گهنبار هاست که معمولا از هفت نوع میوه خشک است شامل : پسته ، بادام ، سنجد ، کشمش ، گردو ، برگ هلو ، انجیر و خرمای خشک که در مراسم آفرینگان ها ، گهنبار ها ، جشن خوانی ، جشن نوزادی ، در مراسم سدره و کشتی بندی*( سدره : پیراهن سفید و پنبه ای است که بر تن میکنند ، کشتی : طنابی است که از پشم بافته شده و آن را با ترتیب خاصی به کمر می بندند ، زرتشتیان از این دو در مراسم خاص مثل نماز استفاده میکنند ) و دیگر اعیاد به مدعوین داده می شود . (15)

در اعتقادات عامه مردم مسلمان است که شب جمعه آخر سال یا شب چهار شنبه یا آخرین شب سال ، اهل قبور و ارواح مردگان باید زیارت شوند و آنکه در این شب ها بیدار و منتظر و بر بام خانه های خود در آمده تا که بازماندگان به نام آنان نذور و خیرات دهند و هم چنین مرسوم است در چنین شبهایی در گورستان ها بر سر قبر عزیزان شمع یا چراغ بیفروزند .

همه این ها و بسیاری دیگر یاد آور مراسم مردم ایران قدیم است که برای فروهران در ده روز پایان سال که ایام فروردگان است انجام می دادند و امروزه کم و بیش نیز زرتشتیان انجام می دهند . (16‌)
رسوم شب چهار شنبه سوری در‌آذربایجان: میان بعضی طوایف و ایل ها در آذربایجان ، رسوم دست نخورده تر و سالم تر باقی مانده چنانکه شب چهار شنبه سوری از نوروز مهمتر و مورد توجه تر بوده و با تشریفات فراوان برگزار می شود و رسوم و آدابی که انجام می دهند ، یاد آور جشن فرودگان است . به نظر می رسد که ایام فروردگان شب سوری و چهار شنبه سوری حالیه از نوروز عهد قدیم نیز با توجه و اقبال بیشتری رو به رو بوده :
« میان مردم ایل خلیکانلو ( ایل حلالی ) در آذربایجان غربی در شب اول اسفند عید خضر نبی معروف است . پیدایش این عید به سبب پایان زمستان است که معتقدند از تلف شدن احشام جلو گیری می گردد . در این شب دوشیزگان و بانوان و جوانان ده به رقص چوبی مشغول و در هر ده یک نفر خود را به طور عجیبی آراسته مانند حاجی فیروز عید نوروز در رقص شرکت می کند ... به عید نوروز چنان اهمیت نمی دهند ، ولی برای چهار شنبه سوری بیش از عید نوروز اهمیت قایلند . در این شب بهترین غذا ها را طبخ و آتش بازی بر پا می شود و تا نیمه شب ادامه دارد ... .

مردم ایل قره پاپاق به عید نوروز خیلی اهمیت می دهند و ماه اسفند را ماه عید گویند .
 چهار شنبه اول اسفند را دروغگو ، دوم را راستگو ، سوم را سیاه و چهارم را " اجرا " گویند .
 روز چهار شنبه اول جوانان روی بام یا تپه رفته و آتش افروخته نشانه روی و تیر اندازی می کنند . در چهار شنبه سوم کسانی که در طول سال خانواده یا بستگان آنها فوت نموده با طبق های میوه و شیرینی سر خاک رفته و پس از فاتحه خوانی شیرینی و میوه را به مستمندان می دهند .

در روز چهار شنبه سوری ، یعنی چهار شنبه آخر ، اهالی لباس نو می پوشند و با هلهله و شادی به آتش افروزی می پردازند و به دید و باز دید می روند .

صبح روز چهار شنبه آخر ، پیش از طلوع آفتاب زن و بچه کنار رودخانه رفته از آب چهار شنبه استفاده نموده و کوزه خود را پر کرده برای سال نو تیمناٌ نگه می دارند»(17)

پیشتر ها و البته هنوز در‌آذربایجان و بخصوص ارومیه رسم کجاوه اندازی رایج بوده . شب چهار شنبه سوری بر بام خانه ها می روند و کجاوه ای را که زینت کرده اند و بر آن طاق شال کشیده و آیینه بندی کرده اند با طنابی از بام به سطح خانه فرود می آورند و می گویند :"بکش که حق مرادت را بدهد "کسی که در خانه است مکلف است که در آن کجاوه شیرینی و آجیل شور و شیرین و میوه خشک بریزد و پس از آن که چیزی در آن ریختند با طناب آن را بالا می کشند و به خانه دیگر می روند .

مخصوصا جوانان تازه داماد که هنوز عروس را به خانه نیاورده اند موظفند چنین کجاوه ای را به بام خانه عروس ببرند و اگر نتوانند از بام بالا روند ، باید پشت در خانه بروند و پنهان شوند که کسی نبیند و کجاوه را به طریقی به پشت اطاق برسانند تا چیزی دریافت کنند .( 18)

در تبریز آتش افروزی وگره گشایی از عناصر اصلی چهار شنبه سوری هستند.

آجیل چهار شنبه سوری و خشکبار ، از مهمترین عناصر و سنن این جشن در تبریز است . اگر دوست و میهمان تازه واردی در این شب داشته باشند ، از رسوم است که خوانچه ای آجیل و خشکبار برای او بفرستند .

 دیگر ویژه گی های رسوم مردم تبریز آن است که از بام خانه ها به سر عابران آب می پاشند . این سنت از آداب کهن ایرانی است و در زمان ساسانیان معمول بوده است که در جشن نوروز به یکدیگر آب می پاشیدند . و هنوز در میان ارمنی ها و زرتشتی ها چنین رسمی باقی است .

در میدان ارک تبریز هم توپی بود چون توپ مروارید تهران و شیراز که زنان و دختران برای حاجت خواهی بدان متوسل می شدند .

در شب چهار شنبه سوری ، تیر اندازی در تبریز از رسوم بسیار متداول بود .( 19)
رسوم شب چهار شنبه سوری در تهران و اطراف آن : این رسم در روستا های نزدیک تهران معمول بوده(همانند آذربایجان) و شاید هنوز نیز اجرا شود ، بدین شکل که جوانان به ویژه پسر های جوانی که نامزد دارند از روی بام خانه دختر ، شال های خود را فرو می اندازند و صاحب خانه شیرینی و گاه پیراهن و غیره ..... در آن میپیچد و گره میزند . کسانی که شال یا کجاوه می اندازند همیشه نا مرئی هستند و نبایستی شناخته شوند . (20)

در میدان ارگ تهران توپ کهن سالی بود که مدت صد سال بر فراز صفه ای* ( جای سایه دار غرفه مانند ) جا گرفته بود و چون پیران زمین گیر از جای خود نمی جنبید .

 شب های چهار شنبه سوری زنان و دخترانی که حاجتی داشتند مخصوصا آن دخترانی که در آرزوی شوهر بودند از آن توپ بالا می رفتند و بر فراز آن دمی می نشستند و از زیر آن می گذشتند و در بر آورده شدن آرزوی خود شک نداشتند و بچه های شیر خوار را که به اصطلاح نحسی می کردند یا ریسه می رفتند از زیر توپ مروارید و سر در نقار خانه میگذراندند . این توپ را توپ مروارید می نامیدند و افسانه های گونا گون درباره آن می گفتند (21)

مردم تهران در چندین سال پیش که از سر در نقار خانه بالا می رفتند ، کوزه ای آب ندیده با خود بالا می بردند و از آنجا به زمین می افکندند و می شکستند و کسانی که بدان جا دست رسی نداشتند ، از بام خویش کوزه را به زمین می افکندند . این کار در بسیاری از شهر های ایران هنوز معمول است و در سده های سوم و چهار هجری ، در بغداد نیز رایج بود . عقیده بر آن است که بلا ها و قضا های بد را در کوزه متراکم کرده اند و چون بشکنند آن قضا و بلا دفع شود . (22)

کردستان : در پایان وا پسین روز اسفند ماه ، یعنی در هنگام فرو نشستن آفتاب ، کردها خود را آماده افروختن آتش میکنند ..... در بالای بام ها و فراز کوهها ، آتش نوروز را با شکوه هر چه بیشتر می افروزند ( در حالی که اصل و بنیاد و علت آتش افروزی را که مربوط به نوروز نیست فراموش کردند ) و شادی می کنند ، پسران و دختران گروه گروه در پیرامون آتش می ایستند و پایکوبی و شادی می کنند .

......روستائیان در شب جشن ، گندم و نخود و کنجد و شاهدانه را توی ساج برشته میکنند و آنها را با دیگر میوه های خشک که گردو و پسته و ..... در هم می آمیزند و بدین شکل آجیل جشن را فراهم می کنند ( همان آجیل لرک یا هفت مغز ) ..... ، هم چنین در شب چهار شنبه سوری در آوند ( ظرف )های ویژه ای نگه میدارند. تا اگر کسی از خانواده شان بیمار شود ، از آن آب بدو بدهند ، چون باور دارند بیمار اگر از آب شب چهار شنبه سوری بنوشد بهبود می یابد . ... زنان نازا در‌آن شب به پشت بام ها می روند و هر یک کلید ( یا قفل ) بسته ای را با خود می برند و از روزنه خانه ای به سخن های مردم‌آن گوش میدهند . هر گاه از خوشی ها گفت و گو کنند ، می گوید : ای کلید به نیاز درونیم باز شو و خود کلید ( قفل ) را باز میکند و آنگاه با دلی خوش باز می گردد . 23

خراسان : مردم خراسان در شب چهار شنبه آخر سال ، نزدیک غروب‌ آفتاب ، هر خانواده یا گروهی ، هفت یا سه بوته خار روشن می کنند . سپس پیر و جوان و کوچک و بزرگ از روی آتش می پرند و برای دفع شرور و زیان ، این شعر را می خوانند :

زردی ما از تو سر خی تو از ما

در برخی روستا ها ، هنگام پریدن از روی آتش ، این شعر را می خوانند :

آلا به در ، بلا به در دزد و حیز از دِها به در

در توضیح شعر دوم ، آلا ala همان آل است که زنی موهوم و لاغر اندام و بلند قد و سرخ روست که بینی اش از گِل و کارش دزدیدن جگر زنان زائوست .! دِها deha به آدم دزد و چشم دریده گویند .
با خواندن این ترانه ها و پریدن از روی آتش آل ها و دزد ها و زیانکاران را از روستا و خانه های خود می رانند .
دیگر رسوم شب چهار شنبه: همچنین دیگر رسوم شب چهار شنبه از قبیل : کوزه شکنی ، فال گوش ، گره گشایی ، بخت گشایی دفع چشم زخم و بخت گشایی کندر و خوشبو ، قلیا ( زاج سیاه را گویند ، و زاج خود از نمک های طبیعی است ، بی بو و بی مزه ) سودن ، آش بیمار ، فال گرفتن با بلونی ( کوزه دهانه گشاد ، شبیه شیشه های مربا ) ، در اکثر شهر ها و شهرستان های ایران کم و بیش و با اختلافاتی انجام میشود .
مثلا در مورد بخت گشایی سنت تقریبا یکیست اما در اصفهان محل آن سنگ سوراخی در قریه مورگان است ، در تهران و شیراز و تبریز توپ مروارید در همدان شیر سنگی و ...(24)

شیراز : آتش افروختن در معابر و خانه ها ، فال گوش ایستادن ، اسپند سوختن ، نمک گرد سر گرداندن ، در موقع اسفند دود کردن و نمک گردانیدن همراه با اوراد * ( دعا ها و ذکر ها ، جمع ورد ) مخصوصی است که زنان می خوانند . قلمرو چهار شنبه سوری در شیراز صحن بقعه شاه چراغ است و در آن جا نیز توپ کهنه ای است مانند توپ مروارید تهران زنان از آن حاجت میخواهند ( البته در گذشته دور که اینک در شیراز و تهران هر دو این رسم منسوخ شده است ). (25)

در سروستان (که در حدود نود و دو کیلومتری شرق شیراز قرار دارد ) نیز مراسم چهار شنبه سوری تشریفات خاصی دارد :
«در غروب آخرین چهار شنبه سال ، مراسمی بسیار ساده بر پا میشود . به این ترتیب که توی کوچه ها ، میدان ها و اغلب خانه ها ، خرمن های خار و گَوَن آماده را با شعله آتش می افروزند و همه با سرور و شادی از کوچک و بزرگ از روی آن می پرند و با هر پرشی این شعر را می خوانند :
هاجنگ شیر ، ها جنگِ شیر / بالا بی شین ، خود شیر اومد رسید .
و یا : سرخی تو از من زردی من از تو »(26)

ضحاک

....میگویند ضحاک ( یا اژدهاک از شاهان ماد ) شخصی را بنام اورامانیل مامور کرده بود که هر روز دو جوان خوبرو را بکشد و از مغز آنان برای مار های دوش وی خوراک فراهم آورد و هر روز دو جوان خوبرو به او سپرده میشد . اورامانیل با تدبیر یکی از آن دو را کشته و دیگری را پشت کوه ها پنهان می کرد .
 وقتی فریدون به شاهی رسید علت این کار را از او پرسید و پاسخ شنید که میخواستم یکی از‌آنان را از مرگ نجات دهم . فریدون مشعل دارانی به مشعل های افروخته به کوه گسیل میدارد و جوانان پنهان شده را باز یافته ، با سرور و شادی به شهر می آورند . از آن روز به بعد مردم به یاد رفتن آن جوانان آتش می افروزند ! »

                                                                 

توضیحات ، منابع و مآخذ:

1 : تقویم و تاریخ ایران / ذبیح منصوری
2: ‌تاریخ بخارا – تالیف ابوبکر محمد بن جعفر نرشخی ( 286- 348) به عربی است که به سال 522 ابونصر احمد بن محمد البقاوی بخشی از آن را به فارسی برگردان کرده و به سال 574 محمد بن زفر بن عمر منتخب و ویراسته ای از آن بخش فراهم آورد . شارل شفر این گزیده را در مجموعه گزیده های فارسی به سال 1883 چاپ و در پاریس منتشر کرد .
3: گاه شماری جشن های ایران باستان ، به کوشش هاشم رضی ، تهران 1382 - بخش پنجم / پنجه ، روزهای فروردگان ص 211
4: گاثا ها: سروده های خود زرتشت که چه از نظر مذهبی و چه از نظر تاریخی دارای اهمیت بالایی میباشند
5: المحاسن و الاضداد ، ص 277

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد امین جلیلوند 90/12/26:: 12:0 صبح     |     () نظر

.

 

کار علاوه بر اینکه مانع انفجار عملى مى‏شود، مانع افکار و وساوس و خیالات‏شیطانى مى‏گردد. پس در مورد کار مى‏گویند که هر کسى باید کارى را انتخاب کند که در آن استعداد دارد تا آن کار، علاقه او را به خود جذب کند. اگر کار، مطابق استعداد و مورد علاقه نباشد و انسان آن را فقط به خاطر درآمد و مزد بخواهد انجام دهد، این اثر تربیتى را ندارد و شاید فاسد کننده روح هم باشد. انسان وقتى کارى را انتخاب مى‏کند، باید استعدادیابى هم شده باشد. هیچ کس نیست که فاقد همه استعدادها باشد، ولى انسان خودش نمى‏داند که استعداد چه کارى را دارد. چون نمى‏داند، دنبال کارى مى‏رود که استعداد آن را ندارد و همیشه ناراحت است. مثلاً وضع دانشجویان ما با این کنکورهاى سراسرى وضع بسیار ناهنجارى است.

یکى از فواید کار، مسئله حفظ شخصیت و حیثّیت و استقلال است که تعبیرهاى مختلفى دارد، مثلاً آبرو. انسان آن‏گاه که شخصیّتش ضربه بخورد، آبرویش برود و تحقیر بشود، ناراحت مى‏شود. انسان در اثر کار ـ و مخصوصا اگر مقرون به ابتکار باشد ـ به حکم اینکه نیازش را از دیگران برطرف کرده است، در مقابل دیگران، احساس شخصیّت مى‏کند؛ یعنى دیگر احساس حقارت نمى‏کند.

 دانشجو مى‏خواهد به شکلى که هست، این دو سال سربازى را نرود و عجله هم دارد به هر شکلى که هست در دانشگاه راه پیدا کند. وقتى آن ورقه‏ها و پرسش‏نامه‏ها را پر مى‏کند، چند جا که دیپلمش به او اجازه مى‏دهد، نام نویسى مى‏کند. هرجا را که در آمدش بیشتر است، انتخاب مى‏کند و چه بسا جایى را انتخاب مى‏کند که اصلاً ذوق آن را ندارند؛ یعنى سرنوشت خود را تا آخر عمر به دست یک تصادف مى‏دهد. این آدم تا آخر عمر خوشبخت نخواهد شد. چه بسا این فرد ذوق ادبى اصلاً ندارد، ولى با وجود دیپلم ریاضى احتیاطا در ادبیات یا الهیّات [هم اسم] مى‏نویسد. بعد آنجاها قبول نمى‏شود و مى‏آید اینجا؛ جایى که نه استعدادش را دارد و نه ذوقش را و تا آخر عمر کارى دارد که آن کار، روح و ذوقش را جذب نمى‏کند.

بیشتر کارهاى ادارى هم این گونه است. البتّه ممکن است به بعضى کارها شوق داشته باشند، ولى در اکثر موارد، خود کار ادارى ابتکار ندارد و فقط تکرار است و شخص اجبارا براى اینکه گزارش غیبت ندهند و حقوقش کم نشود، با وجود بى‏میلى شدید، آن چند ساعت را پشت میز مى‏نشیند. این مسئله هم صدمه‏اى به فکر و روح انسان مى‏زند. انسان باید کارى را انتخاب کند که آن کار عشق و علاقه او را جذب کند و از کارى که علاقه ندارد، باید صرف نظر کند هرچند درآمدش زیاد باشد.

    

 

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد امین جلیلوند 90/10/11:: 7:0 صبح     |     () نظر
<      1   2   3   4   5      >