میررضی صوفی یا همان عارف عملی:
آیت الله حسن زاده عاملی عرفان رادر حیطه کشف و مکاشفه می داند»:انسان واقعی و حقیقی در عرف عرفان آن کسی است که به فعلیت رسیده و متصف به صفات ربوبی و محاسن اخلاق و آداب است و گرنه همان حیوان ناطق یعنی جانور گویاست« . وچون ایشان بعنوان صوفی مشهوراست تصوف دراصل عرفان عملی است
»از این رو تصوف مناسبت بیشتر با عرفان عملی دارد چنانکه واژه عرفان بیشتر عرفان نظری را تداعی می کند و با آن متناسب تر است: « مصباح یزدی( 1386 ). شاهد مثال دراشعار:
دررهایی از منیت وخودپرستی/دگر سینهام چون خم آمد بجوش
مرادی نشد حاصلت در مرید/در این آرزو گشت، مویت سفید
بیا بگذر از قید ناموس و ننگ/بزن شیشه? خودپرستی به سنگ
همه دردم همه داغم همه عشقم همه سوزم/همه در هم گذرد هر مه و سال و شب و روزم
وصل و هجرم شده یکسان همه از دولت عشقت/چه بخندم چه بگریم چه بسازم چه بسوزم
گفتنی نیست که گویم ز فراقت به چه حالم/حیف و صد حیف که دور از تو ندانی به چه روزم
دست و پایم طپش دل همه از کار فکنده/چشم بر جلوه? دیدار نیفتاده هنوزم
غصه? بیغمیم داغ کند ور نه بگویم/داغ بیدردیم از پا فکند ور نه بسوزم
رضیم، جمله? آفاق فروزان ز چراغم/همچو مه، چشم بدریوزه? خورشید ندوزم
کلمات کلیدی: