نوجوانی دوره ای است که حیات انفعالی ( عاطفی ) میزان وسیع تری برای عمل می یابد و نوجوان از این حیث آماده بروز عکس العمل های هیجانی و عاطفی شدید است . به زبان ساده تر در این دوره حساسیت ها ، به خود گرفتن ها و زود رنجی ها ، بیش از شخصیت او نمایان تر و مشخص تر جلوه می کند . این حساسیت ها در نوجوانان هیچ گاه خود را در یک محیط محصور نمی نمایند بلکه به راحتی گسترش می یابند .
کسب احساس هویت ، کسب استقلال عاطفی و مالی از والدین ، برقراری رابطه اثر بخش با همسالان ، بالغ شدن ، انتخاب یک شغل و آمادگی برای آن ، نوجوان ، در مقایسه با کودکان از نظر جسمانی بالغ تر از نظر توانایی های شناختی ماهرتر و کارکشته تر از نظر شخصیتی کامل تر و منسجم تر و از نظر اجتماعی مهارت های اثر بخش تری دارند .
عمده ترین مشکل ، مشکل عدم تفاهم با خانواده است. عدم شناخت خانواده از نیازها و ویژگی های دوران نوجوانی . گسستگی و برخورد در محیط خانواده که متأسفانه اصلی ترین و اولین قربانیان آن فرزندان خانواده هستند.تعارض میان مدرسه و خانواده . غیبت پدر و مادر و مشغله ها ی فراوان والدین که خود زمینه ساز برخی لغزش ها وانحراف ها در نوجوان می شود و اختلاف فرهنگی دو نسل.
عدم شناخت خانواده از نیازها و ویژگی های دوره بلوغ باعث می شود که پدر و مادر بدون توجه به این شرایط فقط به مسایل مورد علاقه ی خود توجه نمایند وکمتر فرصتی برای طرح مسایل دخترانشان بیابند . طبیعی است که در خا نواده ای که اصول تربیتی و فرهنگی خاصی حاکم نباشد و خا نواده میدان طرح خود محوریها و خواسته های پدر و مادر باشد ، ضربه ی اصلی به فرزندان خانواده وارد می شود. وزمینه را برای توقعات ناروا و دور از توان نوجوان وسرزنش های مداوم فراهم می نماید .دو گانگی وتعارض میان ارزشهای مطرح شده در مدارس و خانواده ها ، یکی دیگر از علل سرگردانی و تحیر نوجوانان است که خود را به صورت برخورد واصطکاک با مادران نشان می دهد ، زیرا نو جوانان با ورود به عالم نوجوانی وبا توجه به ویژگی های این دوره از قبیل استقلال طلبی ،سعی در بازسازی دنیای دیگری برای خود دارند ، این تعارض گاه خود را به شکل لجبازی نشان می دهد . متاسفانه به این واقعیت تلخ در بسیاری از خانواده ها باید اشاره کرد که تربیت فرزند به عنوان یک اصل مهم مطرح نیست و والدین به همه امور خود به صورت عادی پرداخته و طرح و برنامه مشخصی برای تربیت فرزندانشان با همه اهمیتی که برای آنها قائلند ، ندارند و فقط زمانی که نوجوان با مشکل بزرگی روبرو شده احساس خطر می نمایند و به فکر چاره اندیشی می افتند . حال اگر هر پدر یامادری به این نکته توجه داشته باشد که همان گونه که برای رفاه و آسایش خانواده تلاش می کند و سعی در بهبود زندگی دارد ، برای یافتن شیوه ها و ابزارهای نو برای تربیت فرزندش تلاش نماید ، برای نوجوان مشکل کمتر ی پیش می آید .
اصولا" دوران نوجوانی ، دوران عدم ثبات عاطفی و روانی ، دوره هویت یابی و سرگردانی نقش هاست و اگر نوجوانان ، به ویژه دختران که از حساسیت بیشتری برخوردارند ، نتوانند ، در محیط خانواده و مدرسه خود را مطرح کنند و فرصت تجربه خوشایند « موفقیت » را نداشته باشند باید منتظر عواقب سوء این مسئله باشیم . وقتی نوجوانی خود را موجودی بی ارزش و سرخورده بداند در مواجهه با هرامری مضطرب شده و احساس می کند که از عهده هیچ کاری برنمی آید ، این حالت برای سقوط نوجوان به ورطه های هولناک و انحرافات ، بستر بسیار مناسبی است ، در حدیثی از امام هادی (ع) آمده است که می گویند :« من هانت علیه نفسه فلاتامن شره » کسی که برای خود شخصیت و ارزش انسانی قایل نیست از شرش ایمن مباش . ریشه های این مشکل را در مسائل زیر باید جستجو کرد :
توقعات و انتظارات دور از واقعیت و توان فرزندان ، رها نمودن فرزند و یا وابسته نمودن فرزندان به خود ، سرزنش های مداوم خانواده و مدرسه، فراهم نکردن شرایط مناسب برای رشد و استعدادها و خلاقیت ها .
سومین مشکل به مشکلات درسی اختصاص دارد. تجربه نشان داده است که همواره تغییر مقطع در بدو امر به دلایل متعددی که در این جا فرصت طرح آن نیست ، ایجاد مقداری افت تحصیلی می نماید.
مشکل چهارم اضطراب و نگرانی های نوجوانان در ارتباط با آینده را نشان می دهد . مشکلات دوران نوجوانی مانند حلقه های یک زنجیر به هم پیوسته اند که هریک به دیگری ختم می شود . یکی از دغدغه ها و مشغولیت های آنها نگرانی از آینده تحصیلی ، شغلی ، اقتصادی و زندگی می باشد . هیچ کس در این موضوع که اندکی ، نگرانی موجب حرکت و رشد می شود و فرد را از بی تفاوتی خارج می سازد ، تردیدی به خود راه نمی دهد . اما اگر خانواده ها و مدارس ، دائما" آینده تاریک و مبهمی را برای نوجوانان ترسیم نکنند و به آنها بیاموزید که به هر حال در اجتماع همواره ، عواملی وجود دارد که آنها را تهدید می کند مثل رقابت ها ، تبعیض ها ، شکست ها و محرومیت ها ، که باید با آنها روبرو شد و نهراسید و مبارزه کرد .
دست اندکاران مسئولین و برنامه ریزان فرهنگی باید هدفهای مناسب سیاسی و اجتماعی برای نوجوانان مطرح نمایند تا آنها به راکد ماندن و از بین رفتن نیندیشند . طرح الگوهای موفق در مشاغل گوناگون و پرهیز از بت کردن بعضی پست ها و موقعیت های اجتماعی و شغلی و ایجاد شرایط و امکاناتی که هر کس بتواند براساس استعدادش انتخاب کند نه براساس ملاک های تعیین شده از جانب خانواده و جامعه می تواند ما را در بهبود و رفع این مشکل یاری دهد .
البته همانطوری که گفته شد همیشه نگرانی ، نگرانی از شغل و موقعیت آینده نیست . بسیاری از دختران نگران زندگی شخصی و روابط زناشویی و ازدواج ناموفق هستند و ترس از این که نتوانند ایفاگر نقش واقعی خود باشند رنج می برند .
راههایی برای اینکه به یک پدر بهتر تبدیل شویم : اگر پدران پیشقدم نباشند، هرگز قادر نخواهند بود مسوولیتهای پرورش و تربیت فرزند - تکالیفی که خودشان می خواهند و کودکشان نیز بدانها نیاز داشته و استحقاق آنها را نیز دارد- بر عهده بگیرند.البته می توانید از همسرتان بخواهید که شما را راهنمایی کند: هر کدام از شما چیزهایی می دانید که دیگری می تواند از آنها استفاده کند. اگر در مورد چیزی شک دارید یا فکر می کنید که هنوز آمادگی انجام یکی از وظایف پدری خود را به طور کامل ندارید، از کمک خواستن از دیگران پرهیز نکنید. مردان و زنان، به روشهای متفاوتی با فرزندان خود ارتباط برقرار می کنند. مردان بیشتر بر کارهای فیزیکی و انرژی بر تمرکز می کنند، در حالی که زنان بیشتر به روابط روحی و اجتماعی توجه می کنند. کودکانی که ارتباط فیزیکی مناسبی با پدر خود دارند، در مدرسه موفق ترند، اجتماعی ترند و احتمال گرایش آنها به مواد مخدر، الکل یا بزهکاری، کمتر از کودکانی است که با پدران خود فاصله دارند. از لحاظ عاطفی نیز نیازهای فرزندان خود را تامین کنید:رابطه فیزیکی، مسلما بخش مهمی از رابطه پدر- فرزندی را تشکیل می دهد، اما تامین نیازهای عاطفی کودک نیز اهمیت حیاتی دارد. «مردان باید از احساسات خودشان آگاه باشند تا بتوانند احساسات کودک را نیز درک کنند. آنها باید هر کاری را که لازم است انجام دهند تا خود را برای پاسخگویی به نیازهای عاطفی کودک آماده کنند».برای اینکه نقش پدری خود را فعالانه و موثر پیاده کنید، در تصمیم گیری برای همه امور روزمره ای که بر زندگی کودکتان اثر می گذارد، مشارکت کنید. اگر همه چیز را بر عهده همسرتان بگذارید، در واقع فرصت استفاده از موارد جزئی و کوچکی را که به واقع به زندگی فرزند شما معنا می دهند، از دست داده اید.بدون مشارکت در کارها، فعالیتها و برنامه های روزمره که فبلاعمده زندگی کودک را تشکیل می دهند، پدران قادر نخواهند بود فرزندان خود را آنگونه که شایسته یک پدر حساس و وظیفه شناس است (دقیق، ظریف، و از نزدیک)، بشناسند. مبادا بگوئید ما فقط به امرارمعاش به پردازیم زیاد هم هست مابقی خودش درست می شود بدانید بسیاری از مشکلات جوانان امروز ازبی عنایتی دیروز پدران آنان می باشد، اگر جستجو کنید متوجه اصل مطلب یعنی غفلت بعنوان دلیل اصلی خواهیدرسید.یک پدر متعهد و همراه باید بتواند که روشهای همسر خود برای اداره امور خانواده را به رسمیت بشناسد. به تصمیماتی که او در غیاب شما می گیرد، احترام بگذارید و اگر در برخی امور با او موافق نیستید می توانید با احترام در مورد موضوع بحث کرده و روشهای پیشنهادی خود را مطرح کنید.بدانید که به برقراری ارتباط با همسر خود نیاز داریداگر از وضعیت فعلی راضی نیستید، این مطلب را با همسر خود در میان بگذارید.. به او فرصت دهید تا درک کند که شما واقعا می خواهید در این امور مشارکت بیشتری داشته باشید، و واقعا صلاحیت و میل صادقانه برای همکاری با او را دارید.
برنامه ی آموزشی ویژه ای برای خانواده ها به ویژه مادران تدارک دیده شود تا در آن دنیای عاطفی و احساس ، حساسیت های دوران بلوغ ، واقعیت هایی که نسل امروز با آن مواجه است و بسیاری ظرایف رفتاری مطرح شود، چون عمده ی مشکلات دختران نوجوان با مادران است. از سوی دیگر دختران دانش آموز نیز باید بیاموزند که چگونه رفتاری در محیط خانواده داشته باشند تا از تنش ها و بر خوردهای خا نوادگی بکاهد و محیطی آرام ومناسب فراهم آورد . محیط های آموزشی باید شرایطی را فراهم آورند تا در کنار فراگیری دروس ، رموز اصلی زندگی اجتماعی را به نوجوانان بیاموزند، ایجاد مراکز مشاوره تا والدین و مربیان برای راهنمایی بتوانند به این مراکز مراجعه نمایندو گنجاندن مواد آموزشی چون خانه داری و پرستاری در برنامه درسی . درهرصورت شما الگوی فرزندتان خواهید بود پس راههای الگوی مناسب رادرپیش گیرید
کلمات کلیدی: