توبه کردم.
الهی از توبه هایم
سرگذشت یه عراقی از نژاد و رگ و ریشه اونایی که تو جبهه دشمن خون پاک شهدامون رو ریختند و حالا غیرت اون عراقی جا و بعضی ایرانی ها کجا !!!.... اگه ذره ای تو قلبتون مهر شهدا ست این سرگذشت باید خیلی با دلتون بازی کنه. دل بدین بهش شاید یکی مون دلش شکست ویه ذره مثل این عراقی با شهدا مون عاشقی کرد شایدیکی بینمون دلش شکست و همونی شدکه شهدا میخوان.تورو خدا اگه وقتی این سرگذشت ویا هرسرگذشت وقصه دیگه رومیخونین وقتی دلتون شکست دعا در حق این بنده محتاج رو فراموش نکنین.
سلام اینم یه داستان از یه شهید.اونایی که به استخون شهید اعتقاد ندارن حتما این داستان رو بخونن. خیلی شوخ طبع بود تاجاییکه من دیگه نمی تونستم فرق بین شوخی وجدیش رو تشخیص بدم. در عین جدیت قیافش شوخ طبعی رو نشون می داد . یادمه روز آخری که با همبودیم از بیرون که اومده خونه گفتم:باباجون اینبار بری کی بر میگردی؟زود یا دیر؟ خندید وگفت:خیلی دیر نیست گفتم چقدرطول می کشه. گفت زیاد نیست.یه نگاه به دور و برش کرد و دختر عموی دو سالش که اون شب مهمونمون بود رونشون داد وگفت:عروسی زهراخانم برمیکردم .این حرف وکه زددلم ریخت امابازم گذاشتم سر شوخی هاش.
گزیده ای از بیانات مقام معظم رهبری دردیدار با بسیجیان مراقب باشید، مواظب باشید ، نمی توان هر کس را به مجرد یک خطایی اشتباهی گفت منافق.نمیشود هرکسی را به مجرد اینکه یک کلمه حرفی برخلاف آنچه که من وشما من و شما فکر می کنیم زد بگوییم آقا این ضد ولایت فقیه است . در تشخیص ها خیلی باید مراقب باشید من تاکیدم به شما جوانان عزیز خود من، جوانان پر شوراین کشور در سرتاسر میهن عزیز همین است.انگیزه ها با شدت،باقوت،با ایمان کامل، با امید کامل به آینده حفظ بشود اما در تشخیص و در مصداق های مختلف دقت بشود.بی دقتی در مصداق ها گاهی اوقات ضررها ولطمات بزرگی خواهد بود.
< type="text/java"> نظرات شما (3)
نوشته شده توسط فروغی در یکشنبه دوم مرداد 1390 ساعت 6:46 PM. - لینک ثابت
یک روز حاج حسین بصیراز مادرش خواست که به وی اجازه دهدکه برسرسجاده اش دو رکعت نمازحاجت بخواندومادر پس از ایان نماز بردعای زیر لبی که بر لبان فرزند می وزد آمین گوید. مادرحاجی هم به خیال آن که فرزندش چون همیشه پیروزی رزمندگان اسلام را ازخدا طلب کرده است باکمال توجه بردعای زمزمه وار او آمین گفته بود.نماز و دعا که به آخر رسید حاجی رو به مادرش کرد و گفت : - مادر می دانی این دعایی که تو آمینش را گفته ای بای چه بود؟ -حتما پیروزی رزمندگان اسلام را از خدا خواستی. -بله آن بجای خودش.ولی من از خدا طلب شهادت کردم.چون میدانم دعاهایت مانع شهادتم می شوی امروز می خواستم آمینت را بر شهادتم بشنوم. - پسرم!من بخدا ازشهادت شما باک ندارم،چنانچه برادرت اصغر هم شهیدشده وهادی هم درجبهه است.اما من دوست دارم شما بمانید واز امام وانقلب دفاع کنید . وچه زودتر تیر دعای فرزند،شعله ور چاشنی آمین مادر،به هدف اجابت نشست وحاجی را از فراز قله های ماووت در ناپیدای غیب برچکاد شهود نشاند.
< type="text/java"> نظرات شما (0)
گذشته ها گذشت
یکروز درجبهه نگاه مشهدی نوروز علی میافتد به چشم قاتل فرزندان خردسالش
طوبی وخدیجه . قاتل ، سرباز شاه بود که در یکی از روزهایی که در فریدونکنار
راهپیمایی بود به طرف طوبی وخدیجه شلیک میکند وبدن کوچک آنها نقش برزمین
می شود .بعدانقلاب من وهمسرم به او رضایت می دهیم واو از قصاص نجات پیدا
می کند.او بعد رضایت ما به جبهه رفت.درجبهه که بود مام از مشهدی نوروز دوری
می کرد.سعی می کرد مسیری نباشدکه چشم های این دو له هم گره بخورد.از
قضا یک روز مسیری قرار می گیرد که مجبور می شود از کنار همسرم رد شود.
چشمش که به همسرم افتاد به سمتش میرودوکلی ازبابت گذشته تلخ معذرت
خواهی وابراز شرمندگی می کند شهید نوروزعلی باجوانمردی و گذشت دوباره
خود رو به او می گوید:گذشته ها گذشت،اکنون من وتو باهم سرباز اسلام
هستیم.
به نقل از همسر شهید
کاش یه ذره از این گذشت ها رو از شهدامون به ارث می بردیم. یبایید ازاین پس هرروز
یه ذره ،فقط یه گذشت کوچیک، داشته باشیم تا جزء کسانی نباشیم که خون
این عزیزا رو هدر میدن.
برای شادی روح پاکشون صلوات
کلمات کلیدی: